مرور نقدهای قدیمی بر شاهکاری از مجید مجیدی

فیلم بچه های آسمان؛ فقر سربلند

۱۴ آبان سالگرد نمایش فیلم بچه های آسمان است

بچه های آسمان زمانی ساخته شد که تب ساخت فیلم‌هایی با محوریت کودکان و نوجوانان فقیر داغ بود و شاید خیلی از کسانی که اخبار ساخت این فیلم را دنبال می‌کردند انتظار داشتند تا با فیلم دیگری از آن دسته روبه‌رو شوند؛ فیلم‌هایی که عموما از جذابیت دراماتیک چندانی برخوردار نبودند و با گرفتن ژست روایت مدرن، عموما حاصلی به‌جز خستگی و بی‌حوصلگی برای تماشاگر خود به همراه نداشتند! با این وجود مجید مجیدی با سومین ساخته‌اش خیلی‌ها را غافلگیر کرد. به مناسبت سالگرد اکران بچه‌های آسمان نگاهی انداخته‌ایم به چکیده برخی از نقدهایی که در زمان نمایش این فیلم در موردش منتشر شدند.

خلاصه داستان فیلم بچه های آسمان

خلاصه داستان فیلم بچه های آسمان این است؛ علی نوجوان، پس از آن‌که کفش‌های زهرا، خواهر کوچکش را از کفاشی می‌گیرد، آنها را بیرون میوه‌فروشی می‌گذارد و پیرمرد نمکی کفش‌ها را با خود می‌برد. علی، زهرا را وامی‌دارد در برابر پدرشان، که توانایی خرید کفش تازه را ندارد، سکوت کند. از فردا، خواهر و برادر صبح و بعدازظهر با کفش کتانی فرسوده علی به مدرسه می‌روند. علی هر روز ظهر باید منتظر خواهرش بماند تا کفش‌ها را تحویل بگیرد و همین سبب می‌شود هربار دیر به مدرسه برسد.

اما نمره‌های خوب او، باعث می‌شود با وساطت معلم، کارش به اخراج از مدرسه نکشد. پدر علی، یک روز جمعه با او به شمال شهر می‌رود تا به‌عنوان باغبان درآمدی کسب کند. اما پس از کار در باغ یک خانه، هنگام بازگشت با علی، سوار بر دوچرخه با درختی برخورد می‌کنند و زخمی می‌شوند. زهرا در مدرسه، کفش‌های خود را در پای بچه‌ای به نام رویا می‌بیند، اما بعدازظهر که با علی به خانه رویا می‌رود، پدر رویا را یک فروشنده دوره‌گرد نابینا، و او را مستحق‌تر برای داشتن آن کفش‌ها می‌یابند.

چند روز بعد، پدر رویا کفش تازه‌ای برای دخترش می‌خرد و کفش‌های کهنه به پیرمرد نمکی بخشیده می‌شود. در مدرسه، علی با اصرار فراوان در یک مسابقه دو مدارس شرکت می‌کند. به نفر سوم مسابقه، کفش جایزه داده می‌شود و علی در حالی‌که قصد دارد سوم شود، در رقابت تنگاتنگ پایانی، به مقام اول می‌رسد. علی غمگین و با پاهای تاول‌زده به خانه می‌آید تا این خبر بد را به خواهرش بدهد، درحالی‌که پدر علی دو جفت کفش برای فرزندانش خریده و در راه است.

مروری بر کارنامه مجید مجیدی

بازیگران و عوامل فیلم بچه‌های آسمان

کارگردان و فیلمنامه‌نویس: مجید مجیدی/ فیلمبردار: پرویز ملک‌زاده/ تدوین‌گر: حسن حسن‌دوست/ موسیقی متن: کیوان جهانشاهی بازیگران: رضا ناجی، میر فرخ هاشمیان، بهاره صدیقی، فرشته سرابندی.

 

دستاوردها و آمار فروش فیلم بچه‌های آسمان

اولین نمایش داخلی بچه های آسمان در پانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر (بهمن ۱۳۷۵) بود. فیلم با استقبال قابل‌توجه داوران جشنواره روبه‌رو شد و در نهایت ۴ سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین تدوین و یک دیپلم افتخار در رشته بهترین چهره‌پردازی (محسن موسوی) به دست آورد. همچنین یک دیپلم افتخار هم به رضا ناجی تعلق گرفت. همچنین بچه‌های آسمان در رشته‌های بهترین موسیقی متن، بهترین صداگذاری (محمدرضا دلپاک) و بهترین فیلمبرداری هم نامزد دریافت سیمرغ بلورین بود.

نمایش بچه های آسمان در جشنواره‌های جهانی هم موفقیت‌آمیز بود و به دریافت جوایزی از جمله جایزه تماشاگران جشنواره فیلم ورشو، جایزه بهترین فیلم آسیایی از جشنواره فیلم سنگاپور و چهار جایزه از جشنواره فیلم مونترال از جمله جایزه فیپرشی و جایزه انتخاب مردم منجر شد. با این وجود بزرگ‌ترین دستاورد بین‌المللی بچه‌های آسمان نامزدی اسکار در رشته بهترین فیلم خارجی‌زبان بود؛ اتفاقی که برای نخستین بار برای سینمای ایران رخ می‌داد. بچه‌های آسمان در آن سال رقابت را به فیلم زندگی زیباست (روبرتو بنینی) واگذار کرد.

بچه های آسمان هم‌اکنون با میانگین امتیاز ۸.۲ از ۱۰ بر اساس ۷۵ هزار رای، در رتبه ۱۷۶ بهترین فیلم‌های تاریخ سینما از دید کاربران وبسایت IMDB قرار دارد. اکران بچه‌های آسمان در ایران از ۱۴ آبان ۱۳۷۶ آغاز شد. این فیلم در نهایت با جذب ۲۲۶ هزار و ۳۶۵ مخاطب در رتبه سی‌ونهم جدول فیلم‌های پرمخاطب سال ۱۳۷۶ سینماهای ایران قرار گرفت.

میرفرخ هاشمیان و بهاره صدیقی در فیلم بچه‌های آسمان

واکنش‌های جشنواره‌ای نسبت به فیلم مجید مجیدی

فقط داوران جشنواره فیلم فجر نبودند که از بچه های آسمان استقبال کردند. این فیلم مجید مجیدی در میان منتقدان هم با واکنش‌های عموما پرشوری روبه‌رو شد. در نظرسنجی ماهنامه فیلم از منتقدانش برای انتخاب بهترین‌های پانزدهمین دوره جشنواره فجر و در حالی که در آن دوره فیلم‌های مطرح دیگری همچون فیلم لیلا (داریوش مهرجویی)، سلطان (مسعود کیمیایی)، سرزمین خورشید (احمدرضا درویش) و… هم حضور داشتند، بچه های آسمان در رشته‌های مختلف این رتبه‌ها را از دید منتقدان ماهنامه فیلم کسب کرد: رتبه اول بهترین فیلم، رتبه دوم بهترین کارگردانی، رتبه اول بهترین فیلمنامه، رتبه اول بهترین تدوین، رتبه اول بهترین موسیقی، رتبه اول و دوم بهترین بازیگر کودک یا نوجوان (به ترتیب میرفرخ هاشمیان و بهاره صدیقی).

در شماره ۲۰۱ ماهنامه فیلم (نوروز ۷۶) منتقدان این نشریه نظرات خود را در مورد فیلم‌های پانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر بیان کردند که چکیده‌ای از نظرات منتقدان در مورد بچه‌های آسمان را در ادامه مرور خواهیم کرد.

اکثر منتقدان در این زمینه هم‌نظر بودند که مجید مجیدی در بچه‌های آسمان نسبت به دو فیلم قبلی‌اش (بدوک و پدر) پیشرفت قابل ملاحظه‌ای کرده است. بهزاد عشقی یکی از این منتقدان بود: «بچه‌های آسمان به‌نسبت پدر داستانی منسجم‌تر، و فضا و آدم‌های باورپذیرتری دارد. مجیدی داستان ساده‌اش را با شیبی کلاسیک، و با اوج و فرودهای تکان‌دهنده‌ای بازمی‌گوید… بچه‌های آسمان اگرچه فقرنمایی مبالغه‌شده‌ای دارد، و اگرچه تقابل فقر و غنا را بسیار سطحی برگزار می‌کند، با این‌همه یکی از معدود فیلم‌های خوب جشنواره پانزدهم محسوب می‌شود.»

احمد طالبی‌نژاد هم با پیشرفت مجیدی موافق بود اما این پیشرفت را تنها در امر کارگردانی می‌دید. وگرنه، از دید او، بچه‌های آسمان از نظر موضوع انتخاب‌شده فیلم کهنه‌ای بود: «مجید مجیدی از نظر کارگردانی، فیلم به فیلم خوب پیش آمده است. بین آخرین ساخته او بچه‌های آسمان – از نظر کارگردانی – با بدوک فاصله بسیاری است. دستش روان‌تر شده و فضاسازی را خیلی خوب یاد گرفته است. اما من بچه‌های آسمان را به‌رغم صداقتی که در بیان فقر و فاقه دارد، دوست نمی‌دارم. چون معتقدم در این زمانه، حد فقر هم بالا رفته و نداشتن کفش، بیانگر اوج فقر نیست.»

میرفرخ هاشمیان در فیلم بچه‌های آسمان

طالبی‌نژاد در ادامه می‌نویسد: «می‌گویند هرکس درآمدی زیر ۸۰ هزار تومان داشته باشد، عملا فقیر است. پس حتی کسی که به دلیل نداشتن بضاعت مالی ناچار است بچه‌اش را در یک مدرسه دولتی ۳ شیفته ثبت‌نام کند و از امکاناتی که در مدارس غیرانتفاعی وجود دارد بی‌بهره می‌ماند و پی‌آمدهای ناگوارش را تحمل می‌کند هم به‌نوعی فقیر است. زنی که از صبح باید برای گرفتن چندکیلو برنج کوپنی در صف بایستد و انواع توهین‌ها و تحقیرها را بشنود تا بتواند شکم بچه‌هایش را سیر کند هم فقیر است؛ در حالی که ممکن است بچه‌هایش کفش نهرین هم به پا داشته باشند. موضوع نداشتن کفش، مال دهه‌های ۱۳۳۰ و ۴۰ است. برای بیان تضاد طبقاتی هم لزومی ندارد که در مقابل کوچه‌های تنگ و باریک و خانه‌های محقر، آسمان‌خراش‌ها و بزرگراه‌ها را قرار دهیم یا شخصیت درمانده فیلم را به درِ خانه‌های مجلل و باشکوه بفرستیم تا تضاد طبقاتی را نشان دهیم. همین محله‌های حقیرانه و خفت و درماندگی مردمانش کافی است تا حس این تضاد به تماشاگر القا شود. به‌نظرم مجیدی به‌رغم توانایی‌هایی که در کارگردانی دارد، در انتخاب موضوع اندکی سردرگم است. او در بچه‌های آسمان همان حرفی را می‌زند که کیارستمی ۲۵ سال پیش در مسافر زد یا امیر نادری ۲۰ سال پیش در سازدهنی.»

جواد طوسی دیگر منتقدی بود که بچه‌های آسمان را گام بلندی برای مجیدی دانست: «مجید مجیدی این‌بار با فاصله گرفتن از سینمای متکی به فرم که در پدر شاهدش بودیم، گام بلند و موفقت‌آمیزی در عرصه سینمای رئالیسم اجتماعی برمی‌دارد. فیلم به‌شکلی نمادین به بررسی نیاز و فقر و استیصال در قشر آسیب‌پذیر جامعه می‌پردازد. علی نماینده پرجوش طبقه خود، در اوج نیاز و بی‌کسی به پا می‌خیزد تا با تلاش خستگی‌ناپذیرش مظلومیت و موجودیت طبقه خود را عیان سازد. برای رفع نیاز انسانی در خاستگاه اجتماع علی و خانواده‌اش، سوم‌شدن کافی است.

او جلودارِ مظلومان و تلاشگران می‌شود. اما آیا نیازمندی‌اش رفع شده است؟ رقص موزون ماهی‌های قرمز به دور پاهای تاول‌زده علی، نمایش دلنشین فقر فاخر است. در شرایطی که فقر با آن چهره کریهش (کفش‌های کتانی مندرس و پاره) همچنان در چندقدمی علی چنبره زده، او ترجیح می‌دهد لحظاتی سر در گریبان فرو برده و چشم بر هم زند و نشئه تماس آب بر پاهای خسته و زخمی‌اش باشد.»

میرفرخ هاشمیان و بهاره صدیقی در فیلم بچه‌های آسمان

تقابل فقر و غنا در بچه‌های آسمان

شکل نمایش تقابل فقر شخصیت اصلی و ثروتی که در بخش‌های مختلف فیلم مشاهده می‌کند از بحث‌های تکرارشونده در زمان اکران بچه‌های آسمان بود. در بخش قبل خواندیم که بهزاد عشقی اعتقاد داشت تقابل فقر و غنا در بچه‌های آسمان به‌شکلی سطحی مطرح شده است. در زمان نمایش عمومی فیلم هم عده‌ای از منتقدان نظر مشابهی داشتند. لازم به ذکر است که تمامی نقل‌قول‌های ذکرشده از این‌جا تا انتهای مطلب به نقل از شماره ۲۱۲ ماهنامه فیلم (۲۰ آذر ۷۶) است.

مجید مجیدی در بخشی از گفت‌وگویی که با مسعود مهرابی (مدیرمسئول ماهنامه فیلم) انجام داده بود، به این اشاره کرده بود که در بچه‌های آسمان بحث «فقر سربلند» را پیش کشیده است: «اساسا حرفم در بچه های آسمان «فقر سربلند» است. این‌که انسان در هر شرایطی، در فقر یا ثروت به معرفت انسانی خود رجوع کند.»

با این وجود مهرابی اعتقاد داشت که شکل نمایش تقابل فقر و غنا در بچه‌های آسمان شیوه‌ای نخ‌نما است – انتقادی که البته مجیدی آن را قبول نداشت: «مهرابی: فکر نمی‌کنی در سینمای معاصر جهان، پس از ۱۰۰ سال، انتخاب بستر فقر و غنا، پولدار و بی‌پول، خانه‌های گِلی و پست در مقابل خانه‌های قصرگونه، بستری کهنه و قالبی و نخ‌نما باشد برای نمایش تضاد طبقاتی و عزت‌نفس و غیره؟ مجیدی: بله، ولی بچه های آسمان این‌طور نیست. البته اگر به ظاهر فیلم نگاه کنیم و صدای فیلم را ببندیم و توجهی به دیالوگ‌ها نکنیم، نمادها و نشانه‌هایی در فیلم هست که حرف شما را تایید می‌کند. مساله اصلی فیلم تفاوت بین فقر و غنا نیست. اما فقر و غنا هم چیزی نیست که بگوییم از مد افتاده و کهنه است. همیشه خدا چیزی به نام مستضعف و مستکبر وجود داشته و اساسا تضادهای همه جوامع بشری از همین نقطه‌ها و سرمنشاها شروع می‌شود.»

میرفرخ هاشمیان در فیلم بچه‌های آسمان

منتقدان دیگری هم به این مشکل در فیلم اشاره کردند. به‌عنوان مثال شاهرخ دولکو در مطلبی که بخش عمده آن به ستایش از بچه‌های آسمان اختصاص داشت، شعاری‌بودن بخش‌های مرتبط با مقایسه میان فقیر و غنی را از نقاط ضعفی دانست که جلوی تبدیل شدن این فیلم مجیدی به یک شاهکار را گرفته‌ است: «بچه های آسمان قطعا یک شاهکار نیست: تاکیدهای گاه نابه‌جای فیلم بر مقایسه میان فقیر و غنی (که برای فیلمی با دیدگاهی تا این اندازه انسانی و احترام‌برانگیز، ناگهان وزشی نابه‌هنگام از نوعی دیدگاه طبقاتی با خود به‌همراه می‌آورد) در هر بار دیدن فیلم آزارم داد. فیلم می‌توانست در همان چارچوب اختیاری خود باقی بماند و دوربین، اگر گاه به ضرورت قصه هم به بالای شهر می‌رفت، می‌توانست نگاهی مقایسه‌گر بر معماری گرانِ ساختمان‌ها نیندازد تا مفهوم فیلم را «فریاد» نزند یا نگاهی کینه‌جو بر هر انسانی که صاحب یک «هندی‌کم» است نیندازد تا شکلی تلافی‌جویانه و طبقاتی به خود نگیرد.»

احمد طالبی‌نژاد: «مجید مجیدی از نظر کارگردانی، فیلم به فیلم خوب پیش آمده است. بین آخرین ساخته او بچه‌های آسمان – از نظر کارگردانی – با بدوک فاصله بسیاری است. دستش روان‌تر شده و فضاسازی را خیلی خوب یاد گرفته است. اما من بچه‌های آسمان را به‌رغم صداقتی که در بیان فقر و فاقه دارد، دوست نمی‌دارم. چون معتقدم در این زمانه، حد فقر هم بالا رفته و نداشتن کفش، بیانگر اوج فقر نیست»

احمد طالبی‌نژاد که در جمع‌بندی‌اش از پانزدهمین دوره جشنواره فجر انتقاداتی را متوجه بچه‌های آسمان دانسته بود، در زمان اکران عمومی فیلم انتقادات خود را به‌شکلی مفصل‌تر مطرح کرد. در حالی‌که برخی دیگر از منتقدان به این اشاره کرده بودند که بچه‌های آسمان را می‌توان پیشرفتی فاحش در مقایسه با فیلم‌های قبلی مجیدی محسوب کرد، از دید طالبی‌نژاد، این فیلم (لااقل از جنبه‌هایی) عقب‌تر از فیلم قبلی مجیدی (پدر) می‌ایستاد.

یکی از این جنبه‌ها، سنجیدگی و حساب‌شدگی فیلم بود. از دید طالبی‌نژاد برخی از فصل‌های اضافه در فیلم (از جمله شکل نمایش ساختمان‌های شمال شهر در مقابل شخصیت‌های فقیر داستان) باعث شده بود با فیلمی روبه‌رو باشیم که از یک طرف سیاست‌زده به نظر می‌رسید و از سوی دیگر شعاری: «در قیاس با فیلم پدر که همه‌چیز در آن سنجیده و حساب‌شده است، بچه‌های آسمان فصل‌های اضافه بسیاری دارد که به‌نظر می‌آید تنها برای تسویه‌حساب در فیلم گنجانده شده است. بنابراین فیلم سیاست‌زده شده است. طرف دعوای مجیدی کیست و می‌خواهد از چه کسی انتقام بگیرد؟ شاید سازندگان فیلم – به رسم روز – با شهرداری خرده‌حساب دارند؛ چون در مقابل کوچه‌های تنگ و باریک و نم‌زده جنوب شهر و خانواده‌های فقیر، ناگهان شمال شهر را عَلَم می‌کنند با آن برج‌ها، بزرگراه‌ها و خانه‌های بزرگ و آدم‌های بی‌درد. و اصلا این نگاه طبقاتی بدون ریشه‌یابی و تحلیل زیرساخت‌های اقتصادی و اجتماعی، نوعی شعار سیاسی رنگ‌باخته است. اما مجیدی اساسا وارد تحلیل و تفسیر نمی‌شود. او ظاهرا شیفته برخی لحظه‌ها شده است. مثلا در فصل مسابقه تاکید روی خانواده‌های مرفهی که پیش از مسابقه از بچه‌هایشان عکس و فیلم می‌گیرند، در حالی که رضا و دوستانش با یک وانت‌بار از راه می‌رسند، چیزی جز یک شعار خشک و خالی نیست.»

 

نگاه آرمانی و انسان‌دوستانه مجیدی در بچه های آسمان

هر چند جنبه‌هایی از فیلم بچه‌های آسمان با انتقاد گروهی از منتقدان روبه‌رو شد اما اکثر منتقدان در نهایت نگاه قابل ردیابی در فیلم را تحسین کردند. جواد طوسی یکی از منتقدانی بود که در زمان اکران عمومی بچه‌های آسمان به نگاه آرمانی مجیدی نسبت به خانواده اصلی فیلمش اشاره کرد: «حالا در سومین فیلم بلند مجید مجیدی می‌توان با اطمینان بیشتری گفت که او در تداوم نگاه اجتماعی‌اش، به پختگی لازم در بیان تصویری رسیده است. در اینجا دیگر نشانی از فرم‌گرایی او در پدر نیست و در قبالش با نوعی بیان سهل و ممتنع، در حیطه سینمای واقع‌گرا مواجهیم. مجیدی در بچه‌های آسمان، با نگاهی آرمانی به دنیای بی‌فروغ خانواده‌ای نیازمند خیره می‌شود و از نشانه‌های مختلف صوتی و تصویری به‌عنوان شناسنامه و وجه مشخصه نمادین این قشر استفاده می‌کند. فیلم با نمای بسته از کفش کهنه و پاره زهرا در دستان کفاش محل شروع می‌شود. صدای خسته و نالان نمکی و نان‌خشکی، موقعیت نابه‌سامان محیط و آدم‌هایش را هرچه بیشتر به رخ می‌کشد. در ادامه نیز، مجیدی (مستقیم و غیرمستقیم) از کفش به‌گونه‌ای استفاده می‌کند که آن را به عنوان یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم می‌پذیریم.»

شاهرخ دولکو هم از اهمیت «خلوص» در فیلم بچه‌های آسمان صحبت کرد: «… در حیطه سینمای ایران (مجموعه‌ای که فکر می‌کنم نیازی به توضیح چندانی درباره‌اش نداریم)، و با کمترین میزان استفاده از تمهیدهای فنی، و به‌خصوص در مقایسه با دو فیلم ضعیف بدوک و پدر، بچه‌های آسمان فیلمی تعجب‌انگیز است. فیلم از نوعی خلوص بهره‌مند شده که شاید بیان آن در قالب کلمات… دشواری فراوانی به همراه داشته باشد. فرمِ به‌ظاهر ساده فیلم، جنسی همچون سادگی آثار منتسب به سینمای کلاسیک دارد و نه سادگی‌ای که (گاه) در آثار منتسب به سینمای مدرن دیده می‌شود.»

میرفرخ هاشمیان و بهاره صدیقی در فیلم بچه‌های آسمان

محمد شکیبی هم در یادداشت خود میان بی‌عدالتی اجتماعی و رفتار ناعادلانه آدم‌ها با یکدیگر تمایز قائل شد. به عقیده او هرچند بچه‌های آسمان به بی‌عدالتی اجتماعی می‌پردازد اما رفتار آدم‌ها با هم در طول فیلم انسانی است: «گرچه در سراسر فیلم مُهر و نشان بی‌عدالتی و نابرابری اجتماعی بر احساس بیننده تلنگر می‌زند، اما نکته ظریف این است که هیچ‌یک از اشخاص داستان با دیگری ناعادلانه رفتار نمی‌کند. حتی ساکنان آن قصر ییلاقی بالای شهر نیز با کریم و پسرش رفتاری انسانی و عادلانه دارند و شاید اگر تخیل را به کار بیندازیم، این‌طور نتیجه‌گیری می‌کنیم که منظور کارگردان این بوده که نابرابری در ساختار اجتماع است، نه لزوما در رابطه فرد با فردی دیگر.»

شاید همین نگاه انسانی بود که باعث شد مجیدی فیلم را با حسی از امیدواری به پایان رساند. در حالی‌که اول‌شدن علی در مسابقه دو، تلخ‌کامی بزرگی برای او به همراه آورده است، پدر ۲ جفت کفش تازه برای فرزندانش خریده است. اما ناصر صفاریان در نقد خود اعتقاد داشت که پایان درست چنین فیلمی باید تلخ می‌بود: «پایان تلخ، بخشی از واقعیت‌های زندگی‌ای است که شاهد آن هستیم. پایان واقعی بچه‌های آسمان، پایان نفس‌نفس‌زدن و دویدن شخصیت نخست آن است. جایی که علی قهرمان می‌شود، ولی به آن‌چه می‌خواهد نمی‌رسد؛ جایی که وقتی همه از او می‌خواهند بخندد، بغض می‌کند. جایی که می‌خواهد گریه کند ولی آن را فرو می‌خورد… یعنی مجیدی فکر می‌کند با خرید کفش توسط پدر و حلقه‌زدن ماهی‌های قرمز دور پاهای شخصیت نخست فیلمش، مشکل حل می‌شود؟ نه؛ واقعیت این است که حتی اگر زلال آب و آبی حوض و قرمزی ماهی‌های دوست‌داشتنی و لطیف هم وجود داشته باشد، پایان فیلم، پاهای تاول‌زده قهرمان داستان است که مرهم آب هم فقط برایش یک آرامش‌دهنده ناپایدار است.»

 

بچه‌های آسمان؛ بدیع یا تکراری؟

شاهرخ دولکو بعد از تاکید بر این نکته که بچه های آسمان پتانسیل این را داشت که به یکی از فیلم‌های تکراری و – عمدتا – آزاردهنده آن دوران تبدیل شود، به این می‌پردازد که چرا این اتفاق رخ نداده است: «خب، می‌توان از نق‌نق‌های معمول درباره این‌گونه فیلم‌ها شروع کرد. بچه‌های آسمان در ظاهر همه مصالح لازم برای این گونه نق‌نق‌ها (یا بهتر بگویم، گلایه‌ها) را دارد: ۲ (یا ۳ یا ۴) بچه کوچک، یک مشکل به‌ظاهر ساده و پیش‌پاافتاده که قرار است گره اصلی فیلم تلقی شود، کوچه‌های باریک، و فقری که در سرتاسر فیلم به چشم می‌خورد.»

شاهرخ دولکو: «در حیطه سینمای ایران و با کمترین میزان استفاده از تمهیدهای فنی، و به‌خصوص در مقایسه با دو فیلم ضعیف بدوک و پدر، بچه‌های آسمان فیلمی تعجب‌انگیز است. فیلم از نوعی خلوص بهره‌مند شده که شاید بیان آن در قالب کلمات… دشواری فراوانی به همراه داشته باشد. فرمِ به‌ظاهر ساده فیلم، جنسی همچون سادگی آثار منتسب به سینمای کلاسیک دارد و نه سادگی‌ای که (گاه) در آثار منتسب به سینمای مدرن دیده می‌شود»

دولکو اینگونه ادامه می‌دهد که: «در چند سال اخیر فیلمسازان ایرانی توانسته‌اند با این مصالح، نیم‌دوجین فیلم سینمایی منتسب به «سینمای نوین ایران» را بسازند که بالطبع نیز همگی ظاهری شبیه به هم داشته‌اند. شباهت بچه‌های آسمان هم با این فیلم‌ها طبعا در وهله اول به شکل ظاهری قضیه برمی‌گردد، اگرچه در باطن، این فیلم با اغلب فیلم‌های این رده تفاوتی اساسی دارد: بچه‌های آسمان فیلمی دراماتیک است. ویژگی‌ای که سایر فیلم‌های این رده (آگاهانه یا ناآگاهانه) نسبت به آن غفلت کرده‌اند یا حداقل آن‌که بی‌اعتنا هستند. در بچه‌های آسمان هر صحنه و هر واقعه‌ای از دل صحنه و واقعه قبل از خودش بیرون می‌آید و به‌طور طبیعی و نمایشی منجر به خلق صحنه و واقعه بعدی می‌شود… فیلم‌هایی که ما را به دیدن آنها عادت می‌دهند، ظاهرا برای به وجود آوردن تلقی مدرن از ساختار خود، سعی می‌کنند روند دراماتیک را – که ظاهرا از عناصر سینمای کلاسیک به حساب می‌آید – مورد استفاده قرار ندهند. به همین دلیل در این فیلم‌ها حوادث از دل هم بیرون نمی‌آیند و ظاهرا میان آنها ارتباطی منطقی (به‌لحاظ نمایشی) وجود ندارد. در عوض نوعی گسست میان صحنه‌ها دیده می‌شود که ظاهرا قرار است «ذهن خلاق تماشاگر» (توصیفی که احتیاج به تفسیر و تاویل فراوان دارد) خط و ربط میان آنها را برقرار کند و خلأها و گسست‌های میان آنها را پر کند.»

با این وجود احمد طالبی‌نژاد نظر متفاوتی داشت: «بچه‌های آسمان به‌رغم این‌که فیلم بدی نیست، دلنشین هم نیست. چون موضوعش تاریخ‌گذشته و ساختارش معمولی است. بسیاری از فصل‌های اساسی فیلم را پیش از این در فیلم‌های دیگر دیده‌ایم. به‌عبارت دیگر بچه‌های آسمان کولاژی است از صحنه‌های به‌یادماندنی، احساس‌برانگیز و اغلب هم شعاری فیلم‌های تاریخ سینمای ایران.»

طالبی‌نژاد در ادامه به قول خودش برای این‌که کلی‌گویی نکرده باشد، مثال‌هایی از این شباهت را ذکر کرد:

  1. خانه محل زندگی علی و خانواده‌اش و حضور صاحب‌خانه، شلتاق و درگیری او با زنان ساکن خانه: صحنه‌ای مشابه در فیلم گوزن‌ها (مسعود کیمیایی).
  2. حضور پدر و رضا در مناطق بالای شهر، پرخاش صاحب‌خانه‌های بالای‌شهری به او، توهین و تحقیرشدن پدر در آن محله‌ها: فصل مشابه در فیلم سرایدار (خسرو هریتاش). آن‌جا هم سرایدار با دوچرخه در محله‌ها می‌گردد و دستفروشی می‌کند.
  3. در صحنه‌ای از فیلم، رضا برای پیرزن بیمار همسایه، سوپ می‌آورد و بین او و پیرزن و شوهرش گفت‌وگوی کوتاهی درمی‌گیرد: صحنه‌ای مشابه در فیلم نیاز (علیرضا داودنژاد)، تقریبا با همین میزانسن.
  4. زهرا در مدرسه متوجه می‌شود که کفشش پای دخترکی است. ردّ او را می‌گیرد. سپس با رضا برای پس‌گرفتن کفش می‌روند اما متوجه می‌شوند که دخترک فقیرتر و بدبخت‌تر از آنهاست، بنابراین از حق خود می‌گذرند: فصلی مشابه در فیلم نیاز. جایی که علی به قصد دعوا با رقیب به خانه آنها رفته و می‌خواهد او را وادار کند از سر راهش کنار رود، اما پس از دیدن زندگی نکبت‌بار رقیب، از حق خود می‌گذرد.
  5. در فصلی از فیلم، ناظم که به صورت کاملا قراردادی همواره سر راه رضا سبز می‌شود، به او پرخاش و اخراجش می‌کند. سر بزنگاه یکی از معلمان از راه می‌رسد و نزد ناظم ضمانت کرده، رضا را به کلاس برمی‌گرداند. صحنه‌ای در فیلم صبح روز بعد (کیومرث پوراحمد) با همین کیفیت. با این تفاوت که آنجا معلم را از پیش می‌شناسیم که معلم ادبیات است و از استعداد ادبی مجید هم خبر دارد، اما معلم بچه‌های آسمان درست مثل ناظم مدرسه، بی‌شناسنامه است.»

البته طالبی‌نژاد به این اشاره کرد که از دید او این شباهت‌ها به خودی خود ضعیف محسوب نمی‌شوند اما ایرادی که او متوجه فیلم می‌داند این است که بعضی از موارد ذکرشده عملا چیزی به نمونه‌های قبلی اضافه نمی‌کند.

میرفرخ هاشمیان و بهاره صدیقی در فیلم بچه‌های آسمان

جزییات ساختاری در فیلم بچه های آسمان

به عقیده مهرزاد دانش، ایجاز یکی از ویژگی‌های برجسته بچه های آسمان است که کیفیتی ویژه به آن بخشیده: «یکی از مهم‌ترین عواملی که به روان‌شدن بچه‌های آسمان انجامیده است، ایجازی است که در فیلمنامه و تدوین به چشم می‌خورد و موجب شده تا یک قصه تک‌خطی در پرتو چند ماجرای فرعی (مثل افتادن کفش در جوی آب یا خیس شدن آن در زیر باران یا موضوع مسابقه فوتبال یا درگیری‌های علی در مدرسه‌اش و… که همگی در کنار هم یک کلیت واحد و به‌هم‌پیوسته را در پیشبرد داستان می‌سازند) بدون هیچ افتی بیان شود. مثلا دقت کنیم که با چه ظرافتی، زنگ تفریح مدرسه زهرا – هنگامی که گمان می‌برد کفش او را دختر دیگری پوشیده – به زنگ تعطیلی مدرسه پیوند می‌خورد و ماجراهای اضافی بین این دو زمان حذف می‌شود و در عین‌حال تداوم دغدغه زهرا را نیز نشان می‌دهد. مشابه همین پیوند در قطع نمای تبلیغات تلویزیونی کفش و نمایش رعدوبرق در آن به رعدوبرق واقعی در آسمان به چشم می‌خورد.»

مهرزاد دانش: «یکی از مهم‌ترین عواملی که به روان‌شدن بچه‌های آسمان انجامیده است، ایجازی است که در فیلمنامه و تدوین به چشم می‌خورد و موجب شده تا یک قصه تک‌خطی در پرتو چند ماجرای فرعی بدون هیچ افتی بیان شود»

با این وجود در این حوزه هم این احمد طالبی‌نژاد بود که نقش مخالف را داشت. به عقیده او، «مجیدی آن‌قدر درگیر حس‌های لحظه‌ها شده که گاهی جزئیات صحنه را فراموش کرده است. به عنوان مثال به صحنه ترمزبریدن دوچرخه پدر در سراشیبی محله‌های بالای شهر اشاره می‌کنم. بگذریم که کل این صحنه و صحنه‌های پیشین آن – مثلا جایی که سگ صاحبخانه پارس می‌کند و پدر از ترس کله‌معلق می‌زند – رنگ‌وبوی فیلمفارسی دارند و چنین پرداختی از مجیدی بسیار بعید است. به‌هرحال در این صحنه، دوچرخه با سرعت به تنه درختی می‌خورد و کله‌پا می‌شود، اما طوقه آن سالم است و حتی یکی‌دو دور هم می‌چرخد. وقتی صحنه قطع می‌شود به وانت‌بار که پدر و پسر در کنار دوچرخه در وانت‌بار نشسته‌اند، می‌بینیم که طوقه دوچرخه له و لورده شده است.»

طالبی‌نزاد مثال‌های دیگری هم در تایید ادعای خود مطرح کرد: «در فصل مسابقه هم معلوم نیست طبق چه سند و مدرکی مجیدی احساس کرده که تماشاگر ممکن است فراموش کرده باشد که علی بینوا برای چه هدفی دارد خودش را به آب و آتش می‌زند. بنابراین برای شیرفهم کردن تماشاگر، از صدای اغراق‌شده ذهنی روی تصویر استفاده می‌کند؛ آن هم جمله‌هایی کاملا شعاری از زبان زهرا.»

نتیجه‌گیری

ساخت فیلم‌هایی منطبق با مد روز سینمای وقت ایران تاثیری دوگانه دارد. از یک طرف پرداختن به مضامین محبوب و تکرارشونده عموما به‌تنهایی کافی است تا فیلم جدی گرفته شود و از سوی دیگر خطر تکراری و تقلیدی شدن همواره در کمین این دسته از فیلم‌ها است. همان‌طور که اشاره شد بچه های آسمان محصول دورانی است که ساخت آثاری در مورد شرایط سخت زندگی کودکان و نوجوانان چند سالی می‌شد که مد روز بود. اما بچه‌های آسمان فیلم متفاوتی بود که به حوصله تماشاگر احترام می‌گذاشت.

علی‌رغم داستان ساده فیلم، مجیدی تمام تلاش خود را انجام داده بود که حاصل کارش کسل‌کننده و آزاردهنده نباشد و در این راه کم‌وبیش موفق عمل کرد. هرچند برخی از جنبه‌های فیلم (مانند بحث نمایش تقابل میان فقر و غنا که در نقدهای آن زمان هم مورد اشاره قرار گرفت) گل‌درشت و سطحی جلوه می‌کند و هر چند خبری از ریشه‌یابی مسائل در فیلم نیست، با این وجود مجیدی توانسته فضایی صمیمی خلق کرده و از این طریق بیننده را به شخصیت‌ها نزدیک کند. از همه مهم‌تر، نگاه انسانی پشت فیلم است؛ نگاهی که به‌جای غر زدن سعی کرده جامعه‌ای را به تصویر بکشد که در آن آدم‌ها به یکدیگر توجه می‌کنند و هوای هم را دارند.

ویدیوکلوپ فیلیموشات | مرور فیلم‌های دوست‌داشتنی

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil