فیلم به آهستگی برای مازیار میری جوان که ۱۷ سال پیش از این برای دومین بار یک اثر بلند سینمایی را جلوی دوربین برده یک پرش بلند و یک گام محکم رو به جلو بوده است. فیلمی که در مدت زمان ۷۱ دقیقه یعنی حدود بیست دقیقه کوتاهتر از رول معمول آثار بلند سینمایی، کارش را به درستی انجام میدهد و بنمایههای مورد نظر کارگردان یعنی «خلوت»، «بخشش» و «اعتماد» در همین زمان نه چندان طولانی به شکلی روایت میشود که تماشاگر در انتها راضی و قانع به نظر میرسد. دستکم مخاطب حرفهایتر سینما که از تماشای آثار سینمایی اهدافی بلندتر از «پایانهای سر راست» و «پرداختهای سردستی» طلب میکند.
میری که فیلمنامه حساب شده پرویز شهبازی را در دست داشته در پرداخت فیلم اصل ایجاز و پرهیز از سکانسهای اضافی را به خوبی رعایت کرده و حتی تا آنجا که بستر دراماتیک فیلم راه میداده از سانتیمانتالیسم هم اجتناب کرده است. در پرداخت سکانسهایی نظیر تعیین هویت جنازه پریچهر (با بازی نیلوفر خوشخلق) و سوگواریهای متعاقب آن هم به درستی از عنصر آشناییزدایی (درعدم نمایش صحنه شناسایی جنازه توسط محمود و دیگر بستگان) استفاده شده و هم سکانس خاکسپاری پریچهر با توجیه تکمیل پازل روایی ماجرا و نه تحریک بیش از اندازه احساسات مخاطب برگزار شده است که هر دو از جمله امتیازهای فیلم به شمار میآیند.
فیلم با مایه داستانی نه چندان پر شاخ و برگش، چند فرامتن و در واقع چند معضل مهم اجتماعی را هدف میگیرد. این اصل غیرقابل انکار که تمام انسانها صرفنظر از تأهل یا تجرد و فارغ از مناسبات خانوادگی، گاهی به لحظات، ساعتها و حتی روزهای خلوت نیاز دارد. این نکته مهم که به هر حال روزی باید از دل مناسبات سنتی مبتنی بر تعصبات غیرقابل کنترل ناموسی و دست به قمه بردن گذر کرد و حتی برای شریک زندگی و مادر کودکی معصوم که برای مدتی از توجه و حضور مادرانه محروم مانده همان «خلوت» و «نیاز به تنهایی و سفر به درون» را قائل شد و اینکه اصل بر تبرئه و اعتماد است تا شک و بیاعتمادی همه و همه نکات فرامتنی برجستهای هستند که فیلم با روایت مختصر خود گوشههایی از آنها را برای مخاطب به نمایش میگذارد.
محمدرضا فروتن (در نقش محمود) بازی یکدست و تحسینآمیزی دارد که در جای خود هم مورد تشویق قرار گرفته است هر چند جای این پرسش از مازیار میری باقی است که قهرمانی که همسرش مفقود و به بیعفتی و فرار از خانه متهم شده است افزون بر بهت و سرگشتگی میبایست درجاتی از دلتنگی برای زندگی و همسر از دسترفته و فروپاشی یک مرد زندگی از دست داده را هم در بازی و به خصوص چهرهاش بازتاب میداده که به نظر میرسد فیلمساز و بازیگر هر دو از این مهم غافل ماندهاند.
استفاده از آشناییزایی در فیلم که در راستای همان اصل ایجاز به کار گرفته شده به فصل آغازین فیلم محدود نیست و میری دستکم دوبار دیگر یعنی در دو صحنه مواجهه نخست محمود با پریچهر و صحنه پس از ضبط اعترافات پریچهر، با استفاده از افکت صوتیِ دال بر ضرب و شتم از این ترفند به خوبی کمک میگیرد. در هر دو بار مخاطب با جا ماندن از فیلم در زنده گذاشتن یا به قتل رسیدن پریچهر به وسیله محمود دچار تردید شده و بعد از لحظاتی شک و تردیدش برطرف میشود که از نکات مثبت روایی فیلم به حساب میآیند.
علاوه بر تمام اینها فیلم یک حسن پورشیرازی خوب و یک مریم بوبانی گرم هم دارد که نقشآفرینی خوب هر دو به کشش اثر و تماشایی شدن آن و درآمدن اتمسفری باور پذیر و ملموس کمک کرده است.