سعادت آباد حکایت بیسعادتی و خوشیهای قلابی بخشی از جامعه به ظاهر مرفه امروز ایرانی است. فیلم به شکلی صریح و عریان و البته تا حدی نمادین و استعاری اعتراضی شدید و غلیظ است به شکل و شمایل شکل دهی به زیست مثلا مدرن در جامعه ایرانی. شکلی از زندگیها، رفتارها و روابط قلابی و دروغین با عنوان جعلی زندگی متمدنانه و امروزی.
محور اساسی داستان «سعادت آباد» در مورد پیگیری تلخ و نابخردانه سعادتی ناموجود است که تنها پوسته و ویترینی خوش آب و رنگ از آن حاصل شده است. سعادتی که از درون پوسیده است و پیریزی غلط و مبتنی بر دروغ و تزویر آن منجر به ترک خوردن و متلاشی شدنش شده است.
مازیار میری به عنوان کارگردان و امیر عربی به عنوان فیلمنامهنویس این فیلم به شکلی همگن موفق شدهاند با محور قراردادن یک ضیافت به ظاهر سعادتمندانه، لایههای تلخ و تاریک حاکم بر شیوه زیست و روابط انسانهای به ظاهر خوش سر و شکل و سعادتمند را به تصویر بکشند. فیلم بر یک اصل استوار است. آن اینکه بر مبنای دروغ گفتن به خود و دیگران نیست که سعادت حاصل میشود. اینکه سعادت چیست و چگونه حاصل میشود، موضوع مورد اشاره فیلم نیست. اما اینکه پوسته و رویههای پر از پنهان کاری و نفاق را بتوان سعادت نامید، مسئله مورد انتقاد فیلم است.
فیلم سعادت آباد با تمرکز بر موقعیت یک مهمانی شبانه به بهانه جشن گرفتن یک تولد و احتمالا خبر دادن از یک تولد قریب الوقوع دیگر تلاش کرده تا مشکلات و مصائب گریبانگیر چند زوج به ظاهر موفق که نمونههایی از اجتماع ایرانی هستند را به تصویر بکشد.
در نهایت اما در شکلی نمادین ضیافت جشن و پایکوبی برای تولد و خوشحالی و امید به آینده، به مراسم سوگواری و عزا برای روابط متلاشی شده، عشقهای به زبان نیامده، خیانتهای عیان، کلاهبرداریهای کثیف بر پایه سواستفاده از اعتماد و رفاقت، پنهان کاریهای کلیدی در دل روباط زناشویی بدل میشود.
فیلم به وضوح تحت تاثیر مستقیم و غیرمستقیم جریان فیلمسازی و فیلمنامهنویسی اصغر فرهادی است. شیوه اصلی بر پایه طرح داستان دو یا چند شخصیت است که در ابتدا شکلی از شناخت نسبت به آنها نزد مخاطب رقم میخورد و در پایان هیچ یک از روابط، شخصیتها و خرده پیرنگها سر و شکل ابتدایی خودشان را ندارند. شخصیتها و موقعیتهایی که نه بر پایه یک رخداد کلیدی مرکزی بلکه بر مبنای پنهان کاری و دروغهای ریز و درشتشان سرنوشت خود و جماعت اطرافشان را تغییر میدهند.
فیلم سعادت آباد اما ویژگیهای خاص خودش را هم دارد. مهمترین نکته آنجاست که در فیلمنامه مسئله قضاوت مخاطب چندان برجسته نیست. چندان مجالی برای قضاوت هم وجود ندارد. چرا که پنهان کاریها، خیانتها، خباثتها و بیوفاییها عیان است و جایی برای تشکیک در تصمیمگیری و قضاوت مخاطب باقی نمیگذارد. شاید مهمترین خط داستانی باز مانده در انتهای داستان را بتوان خط داستانی بارداری «یاسی» و تشکیک او برای نگه داشتن یا نداشتن فرزند درون رحمش باشد که آن هم با امتناع کردن یاسی از خوردن قرصهایی که ممکن است برای جنین مضر باشد، تکلیفش تقریبا روشن میشود. «یاسی» به عنوان انسان و معقولترین شخصیت داستان در نهایت رگهای از امید برای تولد فرزندی تازه را برای مخاطب زنده نگه میدارد. تولدی که شاید اینبار تمام ناصافیها را بشورد و ببرد. امیدی که البته با این تلخکامی و شک همراه است که فرزندی که چند ماه بعد احتمالا متولد میشود، باید در جهانی زیست کند که چندان نمودی از صداقت و انسانیت را به خود نمیبیند. با این همه اما مخاطب به راستی و محبت ذاتی «یاسی» امیدوار میماند.
فیلم اما وجه تمایز مشخصی با شیوه روایتگری فرهادی دارد. در واقع آن ویژگی که در فیلمهای فرهادی اصلی کلیدی محسوب میشود در اینجا مورد استفاده قرار نگرفته است. اصل قرار دادن مخاطب در موقعیتی که به شکل مطلق نتواند جانب هیچ یک از شخصیتها را بگیرد، در فیلم چندان پر رنگ و جاری نیست. فیلم تقریبا تصمیمش را در انتها اعلام میکند. شخصیتهای متعلق به طبقه متوسط و حتی بالاتری که به ظاهر در خانهای خوش آب و رنگ ضیافتی رنگ به رنگ را برپا میکنند اما در واقع هیچ یک ارتباطی اصیل و بر مبنای اعتماد و صداقت باهم ندارند. هدف اصلی فیلم بردن مخاطب به سمت وضعیت دشوار قضاوت نیست. فیلم به وضوح در تلاش است تا پوسته قلابی سعادت و خوشحالی شخصیتهایش را بشکند و تعفن جاری در روان و روابط میان آنها، بیربطی جهان شخصیتها به هم، سایه انداختن طمع و زیاده طلبی به جای دوستی و رفاقت و همراهی را برای مخاطب برملا کند. فیلم خیلی صریح و تند سراغ سوژهاش میرود بلکه بتواند تلنگری جدی به مخاطبش بزند.
برگ برنده فیلم سعادت آباد بعد از ایده و خط داستانی قابل لمسش، شیوه کارگردانی مازیار میری و اجرای به اندازه و در خور توجه گروه بازیگرانش است. مازیار میری با همراهی گروه فیلمبرداری و صحنه و نور و… موفق شده تا فضای محدود خانه محل وقوع داستان را چنان متنوع ترسیم کند که مخاطب احساس تکرار نکند. در کنار اینکه موفقیت او در سر و شکل دادن به روح و ریتم در فیلم باعث شده بیش از آنکه جغرافیای محل وقوع داستان اهمیت داشته باشد، شکل و شمایل کنش و واکنش میان شخصیتها و چیدمان رخدادها و گرههای ریز و درشت داستان باشد که ابزار همراهی مخاطب را فراهم کند. طبیعتا از گروه بازیگران نام آشنا و کاربلد فیلم هم نمیتوان به راحتی گذشت. از حامد بهداد، لیلا حاتمی و مهناز افشار گرفته تا امیر اقایی، هنگامه قاضیانی، حسین یاری و حتی مینا ساداتی (که نقشش در نسخه ممیزی شده فیلم به شدت کاهش پیدا کرده است)، همگی به شکلی روان و قابل لمس جهان شخصیتها را رقم زدهاند و به وضوح عصای دست میری در مقام کارگردان اثر بودهاند.
به ظن این قلم «سعادت آباد» یکی از نمادینترین و در عین حال ساده و کم زائدهترین فیلمهای مازیار میری است. میری بیپروا و به شکلی مثالین چند زوج را در موقعیتی کاملا چیده شده قرار داده و بعضا به جای تمرکز بر ریزه کاریهای مرتبط با اصل احتمال و ضرورت در فیلمنامه نویسی، تلاش کرده پیام تلخ و گزنده فیلمش را به مخاطب عرضه کند. طبیعتا همین بیان عریان و بیادای فیلم باعث شده تا مخاطب که موقعیتهای مشابه فیلم را کم ندیده است احساس نزدیکی و همراهی بیشتری با داستان و خود فیلم داشته باشد. نکته حائز اهمیت آن است که بعد از چندین سال از ساخت فیلم، همچنان میتوان آن را بعنوان آیینهای که نمایشگر بریدهای از جامعه ایرانی است تماشا کرد و احتمالا تا انتها دنبالش کرد.
حسین یاری همیشه میدرخشه