فیلم قرمز؛ یادگاری از دوران سپریشده
۱۳ مرداد سالگرد اکران پرفروشترین فیلم سال ۷۸ است
قرمز از آن دسته فیلمهایی است که توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی زمان ساخت و اکرانش، اهمیت فراوانی در درک بهتر ما از آن ایفا میکند. قرمز فرزند زمانه خود بود. در دورانی که تب بحثهایی در مورد حقوق زنان در جامعه در پی آزادیهای سیاسی و اجتماعی نیمه دوم دهه هفتاد داغتر از همیشه شده بود، فریدون جیرانی در دومین ساختهاش در مقام کارگردان تصویری را از زن به نمایش گذاشت که کاملا با تصویر مطلوب نگاه رسمی در دهه ۶۰ در تضاد بود. اگر چنین بهنظر میرسد که تمایل گروهی از مدیران دهه ۶۰ این بود که زنان انسانهایی مطیع به تصویر کشیده شوند که در خانه مشغول به کار هستند، سختیهای زندگی را میپذیرند و چیزی بیش از یک همراه فداکار محسوب نمیشوند (رد این نگاه را در بسیاری از فیلمهای جایزهبگیر دهه ۶۰ از مترسک (حسن محمدزاده) تا پدربزرگ (مجید قاریزاده) مشاهده میکنیم)، هستی مشرقی در فیلم قرمز زنی بود که علیه آن محیط عصیان میکرد و سعی میکرد حق خود را بگیرد.
قرمز، همچون شخصیت اصلیاش، فیلمی عصیانگر بود: حتی نحوه پوشش هدیه تهرانی در فیلم و پیراهنی که در فیلم به تن داشت هم جلوهای از این عصیان محسوب میشد. قرمز در چنین شرایطی به نمایش درآمد، سروصدای زیادی به پا کرد و (علیرغم نقاط ضعفی که منتقدان به آن اشاره کردند) به یکی از اسناد مهم زمان و مکان دوران شور و نشاط اجتماعی دهه ۷۰ تبدیل شد.
بازیگران و عوامل فیلم قرمز
فیلم قرمز را این تیم ساختهاند؛ کارگردان و فیلمنامهنویس: فریدون جیرانی، مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری،تدوین: روحالله امامی، موسیقی متن: بابک بیات، بازیگران: هدیه تهرانی، محمدرضا فروتن، شهره سلطانی، کمند امیرسلیمانی، سعید پیردوست، تهیهکنندگان: حبیب اسماعیلی و سید غلامرضا موسوی
خلاصه داستان فیلم قرمز
شخصیت اصلی فیلم قرمز زنی به نام هستی مشرقی است که از همسر درگذشته خود دختری به نام طلا دارد. هستی چند ماهیست با جوان پولداری بهنام ناصر ازدواج کرده است. ناصر که دچار بیماری سوءظن نسبت به همسرش است، او را به باد کتک میگیرد. هستی به درخواست قاضی دادگاه و بهمنظور ایجاد آرامش در محیط خانه، تصمیم میگیرد از شغل مورد علاقهاش (پرستاری) دست بکشد. اما این مشکلی را حل نمیکند زیرا همسرش حتی تحمل این را ندارد که همسرش را پای تلفن یا در خیابان در حال خرید مایحتاج خود ببیند و به ضربوشتم او میپردازد. بنابراین هستی تصمیم میگیرد به شیوه دیگری اقدام کند.
قرمز در هفدهمین جشنواره فیلم فجر (بهمن ۱۳۷۷) به نمایش درآمد و بحثهای فراوانی را ایجاد کرد. این فیلم نامزد ۸ سیمرغ بلورین (از جمله بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش دوم زن (کمند امیرسلیمانی)، بهترین فیلمبرداری (محمود کلاری)، بهترین موسیقی متن (بابک بیات)، بهترین تدوین و بهترین صداگذاری) شد و دو سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین بازیگر نقش اول زن (بهترتیب برای محمدرضا فروتن و هدیه تهرانی) را به دست آورد تا به یکی از معدود فیلمهایی تبدیل شود که هر دو بازیگر اصلیاش از جشنواره فجر جایزه گرفتهاند.
اکران عمومی قرمز از ۱۳ مرداد ۱۳۷۸ آغاز شد. رقابت فروش آن سال میان دو فیلمی بود که هر کدام بهشکلی سنتشکن محسوب میشدند: دو زن (تهمینه میلانی) و قرمز. در نهایت این فیلم قرمز بود که با فاصلهای اندک نسبت به دو زن و با فروش بیش از ۳ میلیون و ۶۱ هزار قطعه بلیت و آمار فروشی بالغ بر ۷۹۴ میلیون تومان، به پرفروشترین و پرمخاطبترین فیلم سال تبدیل شد.
نکته جالب این است که آمار جشنوارهای نشاندهنده این بود که قرمز فریدون جیرانی چندان مورد استقبال قرار نگرفته است. در نظرسنجی ماهنامه فیلم از منتقدانش، قرمز در میان فیلمهای برگزیده جشنواره رتبهای بهتر از هشتم به دست نیاورد. اما در رشتههای دیگر محمدرضا فروتن بهعنوان بازیگر برگزیده جشنواره برگزیده شد. جالبتر این که عملکرد فیلم قرمز از نظر جذب نظر تماشاگران جشنواره هم چندان خوب نبود و در جدول میزان آرای تماشاگران به ۱۷ فیلم بخش مسابقه آن سال، قرمز در رتبه دهم قرار گرفت؛ اتفاقی که برای پرفروشترین فیلم سال آینده کمی عجیب بهنظر میرسد.
فیلم قرمز؛ یادآور سینمای گذشته
یکی از نکاتی که منتقدان پس از نمایش قرمز در جشنواره فیلم فجر مورد توجه قرار دادند، نسبتی بود که این فیلم با برخی از فیلمهای قدیمی سینمای ایران (بهخصوص مهمترین آثار ساموئل خاچیکیان) برقرار میکرد. ایرج کریمی در گزارش جشنوارهای خود (ماهنامه فیلم، شماره ۲۳۲، اسفند ۱۳۷۷)، بعد از ذکر برخی از ویژگیهایی که از سینمای دهه ۴۰ ایران در برخی از فیلمهای آن دوران جشنواره به چشم میخوردند، در مورد قرمز چنین نوشت: «قرمز بهعنوان یک فیلم جنایی، با رنگوبوی خاچیکیانیاش هم یادآور سینمای دوران یاد شده است، اما فیلمی فاقد ظرافت سینمایی نیست و بهویژه چند فصل شروعش سنجیده و نظرگیر است؛ مثلا درحالیکه زن و شوهر را در مراجعه اول به دادگاه خانواده دائما در نماهای دونفره نشان میدهد (که نهایتا به آشتیشان میانجامد) در مراجعه دوم در نماهای انفرادی نشانشان میدهد که اثربخشی موردنظر کارگردان را بهخوبی برآورده میکند.»
احمد طالبینژاد (ماهنامه فیلم، اسفند ۷۷): «قرمز یک ویژگی مهم دارد و آن عنصر تحقیق است. فیلمنامه نشان میدهد که جیرانی درباره موضوع و زمینههای قضایی آن تحقیق مفصلی کرده و به همین دلیل یک قصه جعلی را بهعنوان داستانی قابلباور در تهران امروز جلوه داده است»
در همان شماره، احمد طالبینژاد هم به این شباهت اشاره کرد و البته کار جیرانی را در تحقیق در مورد موضوع فیلمش ستود: «اگر با فریدون جیرانی آشنا باشید، باور نمیکنید که او سازنده فیلم قرمز باشد… قرمز یک ملودرام روانی/ جنایی است و از نظر شکل، شباهت فراوانی با برخی ساختههای ساموئل خاچیکیان دارد؛ مثلا چهارراه حوادث یا فریاد نیمهشب. میدانیم که جیرانی، هم شیفته خاچیکیان است و هم شیفته فیلم هندی. ولی آنچه قرمز را جزو معدود فیلمهای خوب امسال و از نادر آثار جنایی قابلتامل سینمای ایران قرار میدهد، چیزی است سوای آنچه گفتیم. قرمز یک ویژگی مهم دارد و آن عنصر تحقیق است. فیلمنامه نشان میدهد که جیرانی درباره موضوع و زمینههای قضایی آن تحقیق مفصلی کرده و به همین دلیل یک قصه جعلی را کموبیش بهعنوان داستانی قابلباور و قابلاتفاق در تهران امروز جلوه داده است.»
اما نکته جالب این است که جواد طوسی نظری کاملا مخالف نظر طالبینژاد داشت و مشکل فیلم را در سطحیماندن آن جستوجو کرد: «فریدون جیرانی که همواره در اینجا و آنجا از مضمونهای اجتماعی صحبت میکند، در دومین فیلمش (بهرغم ساخت حرفهایتر آن در مقایسه با فیلم اولش صعود) کم میآورد و از حد خبر کوتاه صفحه حوادث فراتر نمیرود. دریغ از اندکی کندوکاو فردی و اجتماعی این زوج جوان.»
ساختار فیلم قرمز
محمد شکیبی در مورد فیلم قرمز به چفتوبست فیلمنامه اثر اشاره کرد و البته حضور برخی از شخصیتها را آزاردهنده دانست: «فریدون جیرانی که از صعود رضایت کامل نداشت برای گام بعدی ده سال دورخیز کرد. او در این مدت فیلمنامههای زیادی نوشت و بازنویسی و مشاوره کرد. طبیعی است که قصه قرمز لااقل از لحاظ فیلمنامهنویسی محکم بشود که همینطور هم شده، صرف نظر از گنجاندن بیدلیل دو خبرنگار و دخالتهای بیجا و اعصابخردکن آنها در پیشبرد منطقی ماجراها و بدتر از همه آن جلسه جرمشناسانه. در عوض بازیهای دو شخصیت اصلی فیلم راحت و مجابکننده است. حس هول و انتظار خاص فیلمهای دلهرهآور را هم بهاندازه کافی در خود دارد. از خطای دخالت زوجی خبرنگار و دو، سه خطای فیلمبرداری و تدوین که بگذریم، قرمز فیلم جمعوجوری است که سلیقههای متوسط سینمادوستان را راضی نگه میدارد.» (ماهنامه فیلم، شماره ۲۳۲، اسفند ۷۷)
ناصر صفاریان (ماهنامه فیلم، اسفند ۷۷): «علاوه بر دوپارگی فیلم که به ۲ بخش خانوادگی و اجتماعی تقسیم میشود، استفاده ساختاری از ترانهای که چند بار در فیلم میشنویم، خوب از کار درنیامده، و معنای مورد نظر فیلمساز را برای همه تداعی نمیکند»
ناصر صفاریان از جمله طرفداران قرمز بود: «شنیده بودم قرمز فیلم خوبی شده، اما فکر نمیکردم اینقدر. هم فضاسازی اثر خوب از کار درآمده و هم شخصیتپردازی آن. جوان روانپریش فیلم که تفکراتی سنتی دارد و مردانگی را در ایجاد محدودیت برای زن و کتک زدن او میداند، قابلباور است. بازی بسیار خوب محمدرضا فروتن در نقش این جوان، توانایی او را بهرخ میکشد و خبر از ظهور بازیگری میدهد که میتواند یکی از بهترینهای سینمای ایران باشد.»
یکی از عناصر تکرارشونده تحت تاثیر باز شدن فضای فرهنگی در آن دوران، وفور استفاده از قطعات موسیقی پاپ در فیلمها بود که بابهانه یا بیبهانه جایی برای خود در دل فیلمها باز کرده بودند؛ استفادهای که خیلی زود به ابتذال کشیده و بهتدریج کمرنگ شد. دوران ساخت قرمز، دوران اوج استفاده از این قطعات بود. صفاریان در میان بحث در مورد قرمز، گریزی هم به این ویژگی زد و کیفیت ترانه فیلم و ارتباطش به داستان را ستود – هر چند اعتقاد داشت از این ترانه بهشکل مناسبی در ساختار فیلم استفاده نشده است: «علاوه بر دوپارگی فیلم که به دو بخش خانوادگی و اجتماعی تقسیم میشود، استفاده ساختاری از ترانهای که چند بار در فیلم میشنویم، خوب از کار درنیامده، و معنای مورد نظر فیلمساز را برای همه تداعی نمیکند. بهویژه که امسال، تا جایی که میشده – و شاید بیشتر از چیزی که میشده! – در فیلمها از موسیقی پاپ استفاده کرده بودند، و شعرهای سطحی و بیمایه از سروروی خیلی از فیلمها میبارید. اما شعر این فیلم و اصلا استفاده از آهنگی که برای آن ساخته شده بود، قابلمقایسه با آثار سطحی جشنواره امسال نبود، و علاوه بر کمک به پیشبرد داستان، خیلی هم زیبا و شنیدنی بود.»
جنبههای اجتماعی قرمز
هنگام اکران عمومی قرمز، ماهنامه فیلم توجه چندانی به فیلم نداشت و تنها یک نقد بر فیلم در این نشریه چاپ شد. نویسنده آن نقد، آنتونیا شرکا بود. شرکا که بارها یادداشتهایی با رویکرد اجتماعی و بهخصوص رگههای فمینیستی نوشته است، اینبار هم از این زاویه به بررسی فیلم پرداخت. او در مقدمه مطلبش به این اشاره کرد که وجود فیلمهایی مانند دو زن و قرمز که به دفاع از حقوق زنان میپردازند بهتر از نبودشان است اما در بهترین حالت، فیلمهایی طرفدار زنان نباید به راههای سهلالوصول متوسل شوند: «نگارنده هنوز بر این باور است که دفاع از حقوق زنان بهوسیله سرکوب مردان، به اغراقی میانجامد که فیلم را از واقعیت دور میکند… قبول کنیم فیلمی مثل بانوی اردیبهشت بهعنوان فیلمی زنانه، چنتهای پُرتر برای صحبت درباره حقوق زنان دارد. این درحالیست که در فیلم نه از مرد چاقو بهدست خبری است و نه از زن کتکخورده و خردشده!»
آنتونیا شرکا (ماهنامه فیلم، آذر ۷۸): «زن در فیلم قرمز… به مفهوم واقعی کلمه یک ابزار است. در پس چهره یخزده هدیه تهرانی چه میبینیم جز وسیلهای در دست فیلمنامهنویس/ فیلمساز برای پرورش موضوع هیجانانگیز فیلم؟ حقیقتا هستی فاقد خصایص انسانی است»
با این مقدمه، او به بحث در مورد قرمز رسید که به نظرش فیلمی در دفاع از حقوق زنان بهنظر نمیرسید: «زن در فیلم قرمز… به مفهوم واقعی کلمه یک ابزار است. در پس چهره یخزده هدیه تهرانی چه میبینیم جز وسیلهای در دست فیلمنامهنویس/ فیلمساز برای پرورش موضوع هیجانانگیز فیلم؟ حقیقتا هستی فاقد خصایص انسانی است. حتی مرد فیلم… با همه بیمار بودن و تضادهای شخصیتش، ملموستر مینماید. اگر فیلم از جایی شروع میشود که دیگر این دو نفر به هم رسیدهاند و چند ماهیست با هم زندگی میکنند، تا آخر هم معلوم نمیشود چرا هستی با ناصر ازدواج کرده است. با توجه به علاقهای که به شغلاش – پرستاری – دارد، بهنظر نمیرسد به طمع مال و اموال ناصر، به چنین وصلتی تن داده باشد. ضمنا بعید است از سوی عمویش به چنین پیوندی اجبار شده باشد چون آگاهتر و مستقلتر از این بهنظر میرسد. بیشتر از این معلوم نمیشود چه احساسی به ناصر دارد: آیا از او بهخاطر خشونتش متنفر است؟ آیا از عشق سودایی او لذت میبرد؟ آیا نمیتواند خود را از وسوسه زندگی مرفه و متمولی که برای او و دخترش – طلا – درست کرده، برهاند؟ آیا اصلا دوستش دارد یا زمانی داشته است؟… وسیلهتر از خودش همین دخترک [منظور دختر هستی و ناصر است] است که حتی در بحرانیترین لحظهها هم (مثل فصل پایانی) نه بلد است گریه کند و نه حتی خنده. چرا سازندگان فیلمهای جدیتر خانوادگی، فکری بهحال بچههای خانوادههایشان نمیکنند تا در حد ابزار صحنه باقی نماند؟… (بهیاد بیاورید بچه فیلم کریمر علیه کریمر را با نقشی کلیدی که در جهت بخشیدن به رابطه بنبست رسیده مادر و پدرش ایفا میکند).»
اما شرکا بعد از عبور از مشکلات و ایرادات مختلفی که بهخصوص از جنبه تاثیرگذاری اجتماعی بر فیلم وارد میدانست، فیلم را از نظر کیفی در سطح قابلقبولی ارزیابی کرد و برخی از مشکلات را هم ناشی از محدودیتهای مربوط به سانسور در سینمای ایران دانست: «قرمز رویهمرفته فیلم خوشساختی است. خوب میتواند تماشاگر را بار اول تا آخر روی صندلی میخکوب کند. خوب عناصر سینمای دلهره و وحشت را بهخدمت میگیرد؛ هرچند منع تماس بدنی مرد و زن در سینمای ایران، در فیلمی که موضوع اصلی آن ضربوشتم زن توسط همسرش است، حقیقتا مشکلی بزرگ برای آن بهحساب میآید. گاهی بهتر است سراغ یک موضوع نرویم یا اگر میرویم موضوعی باشد که تا حداکثر توان، امکان کار روی آن وجود داشته باشد، نه اینکه ما از کتککاری این زوج تقریبا هیچ نبینیم.»
جایگاه قرمز در سینمای ایران
بهزاد عشقی در کتاب کهنالگوهای سینمای ایران (موسسه انتشارات نگاه، چاپ اول، ۱۳۹۹) به بررسی جایگاه فیلمهایی مثل قرمز در تاریخ سینمای ایران پرداخت. بهگفته او، سینمایی که بعد از پیروزی انقلاب بر ویرانههای سینمای گذشته شکل گرفت، سینمایی سنتی و مردانه بود. زنها در آن سینما یا نقشی نداشتند یا حضوری انفعالی و شکننده در حاشیه فیلمها داشتند: «زن آرمانی در این دوران فقط مادر است و صرفا میباید برای مردانی که به کارزار میروند یا گرفتار مشکلات معیشتی میشوند، اشک بریزد و مویه کند. زن مدرن و مستقل در این دوران یا اصلا در فیلمهای ایرانی حضور ندارند، یا به شکل زنان سرکش و زیادهخواهی به تصویر کشیده میشود که خانواده را دچار بحران میکند.»
بهزاد عشقی (کتاب کهنالگوهای سینمای ایران): «هدیه تهرانی در فیلم قرمز، فریبکار نیست و نمیخواهد کسی را بفریبد، برای هیچ مردی دامگستری نمیکند و هیچ خانوادهای را به ویرانی نمیکشاند، اما در عین حال شکننده و فرمانبر نیست و زیر بار زور نمیرود»
اما در دوران اصلاحات شرایط عوض شد و کهنالگوی افسونگر (که در سینمای پیش از انقلاب دیده میشد) با قرائتی جدید و همراه با جنبههایی اجتماعی، دوباره به سینمای ایران بازگشت: «افسونگر در این دوران دیگر موجودی اهریمنی نیست و زن مستقلی است که از استقلال خود در مقابل مردهای زورگو دفاع میکند یا از زنانگی بهره میگیرد تا مردهای زورگو را به زانو درآورد یا اینکه خود به مثابه معلول جامعه نابهسامان به گمراهی درمیغلتد و بهجای آنکه دافعه انگیزد، همدلی مخاطب را جلب میکند.» یکی از آثاری که عشقی برای معرفی نمایندههای این دسته از فیلمها (در کنار آثار مهم دیگری چون نرگس، شوکران، آبی و دنیا) نام میبرد، قرمز است.
عشقی همچنین توصیف دقیقتری از شخصیت هستی مشرقی در قرمز و جایگاه او در سینمای آن دوران ارائه داد: «صادق هدایت در رمان بوف کور از دو نوع زن سخن به میان میآورد. زن اثیری که فرشتهخو و آسمانی است و طبیعت مادرانهای دارد، زن لکاته که زمینی است و فقط به تمنیات تن میاندیشد. فیلمسازان ایرانی نیز از سالهای دور، معمولا زن را در دو سوی معادله زن اثیری (مادر، همسر، نامزد فداکار و…) یا لکاته (افسونگر، تبهکار و…) قرار میدادهاند. فیلمسازان دوران اصلاحات، به سهم خود میکوشند که از این کلیشه آشناییزدایی کنند و تعریف متفاوتی از هویت زن ارائه دهند. هدیه تهرانی در فیلم قرمز (فریدون جیرانی)، فریبکار نیست و نمیخواهد کسی را بفریبد، برای هیچ مردی دامگستری نمیکند و هیچ خانوادهای را به ویرانی نمیکشاند، اما در عین حال شکننده و فرمانبر نیست و زیر بار زور نمیرود… فیلمهای بعدی تهرانی نیز کمابیش پردههای دیگری از قرمز بودند. زنی که بهتنهایی به مصاف مردها میرود و کم نمیآورد و به ذلت درنمیغلتد.»
با چنین ویژگیهایی بود که قرمز جنبهای شمایلوار پیدا کرده و به یکی از نشانههای مهم برای بازخوانی جامعه و فرهنگ آن دوران تبدیل شد.
نتیجهگیری
فریدون جیرانی همواره فیلمساز شجاعی بوده و سعی کرده مرزهای سینمای ایران را (چه از لحاظ ساختاری و چه محتوایی) گسترش دهد. تلاشهای رادیکال و جسورانه او خیلی وقتها به نتیجه مناسبی نرسیدهاند اما هر وقت که این امکان فراهم شده، با آثاری برانگیزاننده و فراموشنشدنی روبهرو شدهایم که توانستهاند حسی از زندگی در یک زمانه پرآشوب و پرهیجان را به تماشاگر منتقل کنند. از این جنبه، قرمز مهمترین ساخته جیرانی است.
ویدیو کلوپ | مرور فیلمهای دوست داشتنی
در دورهای که فیلمهای سینمای ایران (شاید بیش از هر دوران دیگری در سالهای پس از انقلاب) توانسته بودند ارتباطی بیواسطه با جامعه پیرامون برقرار کنند و حسوحال حضور در آن فضای پرالتهاب را به تصویر بکشند، قرمز به یک فیلم مهم و بحثبرانگیز تبدیل شد؛ فیلمی که شاید از نظر سینمایی چندان کمنقص نباشد اما با دیدن آن میتوان به یاد آورد که زمانی چه شور و غوغایی در جامعه وجود داشت و چطور گروههای نادیدهگرفتهشدهای از جامعه داشتند سعی میکردند تا خواستههای خود را به گوش دیگران برسانند. موفقیت فیلم قرمز در بازتاب آن حالوهوا، مهمترین عاملی است که باعث شده فیلم –بیش از ۲ دهه بعد از ساخت– هنوز هم دیدنی باشد.