فیلم روز واقعه؛ نمایش حقیقتی پاره پاره بر خاک
روز واقعه شهرام اسدی سال ۷۴ اکران شد و نزدیک به ۲۷ میلیون تومان فروش کرد
بعضی از فیلمها به مرور زمان به معیار تبدیل میشوند بهطوری که هنگام بحث در مورد هر فیلم همدستهای، نام آن اثر معیار هم بیان میشود. روز واقعه چنین فیلمی است. این که سینمای ایران در دهههای اخیر فیلمهای اندکی در ارتباط با واقعه کربلا تولید کرده به دلایل فراوانی بستگی دارد. اما کمبود فیلمهایی در ارتباط با این واقعه مهم، به ماندگاری روز واقعه کمک کرده است. اما اگر نزدیک به ۳ دهه بعد از ساخت روز واقعه، هنوز از آن بهعنوان یک اثر عاشورایی شاخص یاد میشود، تنها به این دلیل نیست. مسلما خود فیلم هم از ویژگیهایی برخوردار است که به ماندگاریاش کمک کرده است. شاید مروری بر نقدهای قدیمی نوشتهشده بر روز واقعه بتواند بخشی از دلایل این اهمیت را نشان دهد.
خلاصه داستان فیلم روز واقعه
خلاصه داستان فیلم روز واقعه به این شرح است: زید از بزرگان عرب، سرانجام پس از ۳۷ بار به درخواستهای مکرر عبدالله -جوان نصرانی تازهمسلمان شده- برای ازدواج با دخترش راحله پاسخ مثبت میدهد و پسران سرسخت خود را نیز راضی میکند، زیرا از اسلام او بوی تازگی میشنود و از مسلمانی پسرانش بوی غرور جاهلی. در روز مراسم عروسی، کسی از کوفه میآید و از آنچه بر امام حسین(ع) و خانواده و یارانش پیش از عاشورا میرود، خبر میآورد. عبدالله که هوش و حواسش به آن خبر است پیش از جاریشدن خطبه عقد، ندایی غیبی میشنود: «کیست که مرا یاری کند؟» او پس از چند بار شنیدن این ندا، بیخبر مجلس را ترک میکند و به تاخت به سوی منبع آن ندا میشتابد…
ویدیوکلوپ فیلیموشات | مرور فیلمهای دوستداشتنی
بازیگران و عوامل فیلم روز واقعه
روز واقعه فیلمی است به کارگردانی شهرام اسدی که تا پیش از این فیلم تنها یک فیلم دیگر با نام اوینار ساخته بود. فیلم بر اساس فیلمنامهای از بهرام بیضایی ساخته شد. مازیار پرتو فیلمبردار فیلم بود که البته بهعلت سفری که برایش پیش آمد، بخشی از کار توسط اصغر رفیعیجم فیلمبرداری شد. مهدی رجاییان و مجید انتظامی هم بهترتیب کار تدوین و ساخت موسیقی متن روز واقعه را انجام دادند. روز واقعه فیلم پربازیگری بود. علیرضا شجاعنوری، عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی، مهدی فتحی، محمدعلی کشاورز، سعید نیکپور، عنایتالله بخشی، حسین پناهی، ژاله علو، حمیده خیرآبادی و لادن مستوفی از جمله بازیگران این فیلم محسوب میشوند.
فیلم روز واقعه در سیزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و نامزد ۱۰ سیمرغ بلورین شد که از این میان ۵ سیمرغ بلورین را در رشتههای بهترین فیلم، بهترین موسیقی متن، بهترین چهرهپردازی (عبدالله اسکندری)، بهترین فیلم دوم (که در آن زمان سیمرغ جداگانهای به آن تعلق میگرفت) و بهترین صحنهآرایی (مجید میرفخرایی) دریافت کرد. این فیلم همچنین در رشتههای بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش اول مرد (علیرضا شجاعنوری)، بهترین تدوین و بهترین فیلمبرداری هم نامزد دریافت جایزه از جشنواره فیلم فجر شده بود.
روز واقعه از ۳۱ خرداد ۱۳۷۴ روی پرده رفت و از نظر تجاری عملکرد چندان موفقی نداشت بهطوری که با حدود ۲۹۹ هزار مخاطب در رتبه چهلویکم فیلمهای پرمخاطب سال ۷۴ قرار گرفت.
واکنشهای جشنوارهای به فیلم روز واقعه
نمایش روز واقعه در جشنواره فیلم فجر در مجموع با واکنش مثبتی از سوی منتقدان روبهرو شد. مسعود پورمحمد یکی از منتقدانی بود که فیلم را مورد ستایش قرار داد و آن را با فیلم بزرگ محمد رسولالله (ص) به کارگردانی مصطفی عقاد مقایسه کرد. او در شماره ۱۷۱ ماهنامه فیلم (نوروز ۷۴) در موردش چنین نوشت: «روز واقعه یک فیلم محترم است. یک فیلم سنگین و آبرومند که از جهاتی با فیلم مصطفی عقاد برابری میکند. اسدی در صحنههای آغازین اوینار نیز نشان داده بود که توانایی ساخت فیلمهای بزرگ را دارد. حالا میتوان خطر بیشتری کرد و امکانات بیشتری در اختیار او گذاشت. ساختن فیلم در سطح محمد رسولالله (ص) و حتی بهتر از آن، دور از امکانات مادی و معنوی سینمای ایران نیست. اگر او هوشمندانه در این فیلم از نمایش صحنههای جنگ (که مشکلترین صحنههای چنین فیلمهایی هستند) پرهیز کرده است، به احتمال فراوان در کارهای بعدیاش میتواند دامنه فیلم را به این سو نیز بکشاند. روز واقعه یک واقعه مهم در سینمای ایران است و اگر بیضایی را نیز به جز در مقام فیلمنامهنویس در سمتهای دیگر (مثلا مشاور کارگردان) نیز داشت، نتیجه به مراتب بهتری به دست میآمد.»
احمد طالبینژاد(ماهنامه فیلم، تیر ۷۴): «افسوس که با حذف یا تغییر مقدمه فیلمنامه اصلی که در واقع جوان نصرانی هنوز مسلمان نشده و قصد دارد همزمان با رسیدن به وصال راحله اسلام را نیز بپذیرد، یکی از اصلیترین مادههای دراماتیک اثر از دست رفته است. در فیلمنامه بیضایی، سفر جوان نصرانی در پی کاروان کربلا، در واقع نمادی است از جستوجوی حقیقت اسلامی، و ایمانآوردن او حاصل تجربهای شخصی است»
در همین شماره و در نظرسنجی ماهنامه فیلم از منتقدان، روز واقعه در رتبه پنجم فیلمهای محبوب منتقدان این مجله قرار گرفت. البته بهنظر میرسد بخش مهمی از ستایش منتقدان نثار فیلمنامه بهرام بیضایی شده بود بهطوری که در این نظرسنجی فیلمنامه بیضایی، با اختلاف زیادی نسبت به گزینه بعدی، بهعنوان بهترین فیلمنامه جشنواره برگزیده شد. همچنین روز واقعه از دید این منتقدان بهترین فیلم دوم جشنواره سال ۷۳ بود.
اما نکته جالب این است که بهنظر میرسد دستاندرکاران سینما استقبال بیشتری از روز واقعه کردند. در همان شماره ماهنامه فیلم، نظرسنجی از ۶۱ تن از دستاندرکاران سینما در مورد بهترین فیلمهای جشنواره نیز منتشر شده است که سینماگران زیر فیلم روز واقعه را به عنوان یکی از آثار برگزیده خود انتخاب کردند: رسول صدرعاملی، فواد نور، محمد جعفری، سیامک اطلسی، بیتا فرهی، افشین شرکت، جلال مقامی، گوهر خیراندیش، جمشید اسماعیلخانی، مهدی هاشمی، کمند امیرسلیمانی، سعید امیرسلیمانی، اصغر رفیعیجم، گلاب آدینه، محمدرضا شریفینیا، فرهاد صبا، فاطمه گودرزی، پروانه پرتو، سیروس الوند، غلامرضا آزادی، ماهایا پطروسیان، فریال بهزاد. البته لازم به ذکر است که بسیاری از شرکتکنندگان موفق به تماشای تمام فیلمهای جشنواره نشده بودند. از جمله عدهای به این اشاره کرده بودند که نتوانستهاند روز واقعه را در جشنواره تماشا کنند. وگرنه ممکن بود تعداد رأیهای این فیلم بیش از حالت فعلی باشد. به هر حال با جمعبندی انتخابهای این ۶۱ سینماگر، روز واقعه بعد از روسری آبی و بالاتر از فیلمهای مهمی چون کیمیا، پری و سلام سینما به دومین فیلم محبوب سینماگران ایرانی از جشنواره سیزدهم فجر تبدیل شد.
فیلم روز واقعه؛ برای تمام زمانها
احمد طالبینژاد در نقدی بر روز واقعه که در شماره ۱۷۵ ماهنامه فیلم (۲۰ تیر ۷۴) منتشر شد، یکی از ویژگیهای مهم فیلم را در این دانست که سازندگانش واقعه کربلا را در جایگاهی فراتر از یک رویداد منطقهای بررسی کردهاند و این از سر و شکل کار پیداست: «اگرچه واقعه کربلا در بخشی از عراق به وقوع پیوسته، اما به عنوان رویدادی اقلیمی تلقی نمیشود. این یک تراژدی انسانی است که مرزهای جغرافیایی را پشت سر گذاشته و طی هزاروچهارصد سالی که بر آن گذشته، به عنوان تاثیرگذارترین واقعه در فرهنگ و تمدن کشورهای مسلمان، عمل کرده است و میکند… پس پدیدآورندگان این اثر بهجای توجه به جنبههای اقلیمی، به شمول این واقعه در فرهنگها و اقلیمهای مختلف پرداختهاند. هم از این جهت است که چهرهپردازی و طراحی لباس و سربند راحله، پیش از اینکه نمایانگر چهره زنان عرب باشد، یادآور تندیس الهههای باستانی است. چون او در اصل نیز هویتی نمادین دارد و به عنوان نیروی زاینده عشق در این تراژدی عمل میکند… عبدالله نیز یک عرب آسیابان نیست. او هم در ظاهر و هم در باطن، یک عارف عاشق است. ظاهرش یادآور مسیح است و باطنش یادآور عرفای ایرانزمین. و این جنبه نمادین، در سرتاسر فیلم و از وجوه مختلف قابل توجه و ارزیابی است…»
طالبینژاد در ادامه مینویسد: «حرکت عبدالله به سوی نینوا و بازگشت او به میان قبیله، اساسا باید یک سفر روحانی تلقی شود. در غیر اینصورت، به گفته خود عبدالله، حضور او در صحرای کربلا آن هم پس از واقعه، چه معنایی میتواند داشته باشد… هم از این روست که در صحرای کربلا بهجای کوشش برای طراحی دکورها و ماکتها در ابعاد واقعی، همهچیز مینیاتوری است. کوچکشده و در اندازههایی است که در پردههای نقاشی دیدهایم. اصلا طراحی این صحنه و شلوغی آن، بر همین سبک بنا شده تا به تداوم آن در تاریخ اشاره شده باشد.»
طالبینژاد همچنین با اشاره به برخی از تقارنها و همسانیهای هوشمندانه موجود در فیلمنامه، این نکته را مورد توجه قرار داد که چطور بیضایی توانسته از سد یک محدودیت اساسی عبور کند: «از نکات بااهمیت دیگری که ساختار متقارن فیلم را تقویت میکنند، همسانی است. به عنوان نمونه، وقتی آن عرب بیابانگرد به عبدالله میگوید که چند روز پیش حسین ابن علی (ع) از اینجا گذشت و من پیالهای شیر شتر به او دادم، نما بلافاصله قطع میشود به دستان او که به عبدالله نیز پیالهای شیر شتر میدهد. یا در آخرین منزلگاه نزدیک به نینوا، رئیس قبیلهای (جمشید مشایخی) هنگامی که از حضور حسین ابن علی (ع) سخن میگوید، به عبدالله یادآور میشود که او چند روز پیش درست در جایی ایستاده بود که تو ایستادهای. تمهیداتی از این دست باعث میشود تا شخصیت عبدالله به نوعی یادآور شخصیت حسین ابن علی (ع) باشد. در واقع میتوان گفت بیضایی با انتخاب این شخصیت با زیرکی تمام موفق میشود ضمن رعایت موازین شرعی و ممنوعیتهایی که باعث میشود نتوان چهرههای مقدس مذهبی را نشان داد، چهرهای تمثیلی از امام حسین (ع) را در وجود عبدالله ترسیم کند… دستیابی به چنین ترفندهایی، قطعا حاصل سالها کوشش بیضایی در بازشناسی تعزیه است. این همسانی یا جایگزینی یا هر اسم دیگری که برایش قائل شویم، درست همان کاری است که در تعزیه انجام میگیرد. یعنی شخصی در قامت امامی ظاهر میشود و تماشاگر به رغم اطلاعش از این موضوع، او را در این قامت میپذیرد.»
فیلمنامه روز واقعه، جلوتر از اجرا؟
یکی از بحثهایی که در آن زمان در مورد روز واقعه داغ بود، این بود که اگر خود بیضایی فیلم را میساخت با اثر بهتری روبهرو میشدیم. بسیاری از منتقدان از این جنبه به روز واقعه پرداختند و البته اکثر آنها این ادعا را تأیید کردند.
طهماسب صلحجو یکی از این منتقدان بود. صلحجو در انتقاد از شیوه اجرایی روز واقعه به نکته مهمی اشاره کرد: اینکه شکل اجرا باید با جنس متن نوشتهشده همخوانی داشته باشد اما در روز واقعه چنین نیست: «پیداست که شهرام اسدی در دومین تجربه سینماییاش بسیار تابع قراردادها و کلیشههای گاه نخنماشده سینماست و در این رهگذر میکوشد تا حاصل کارش به الگوهای آشنای سینمای تاریخی-مذهبی جهان، نزدیک باشد. این تعمد بهخودیخود نباید نقطه ضعفی در کار یک فیلمساز تلقی شود، اما از آنجا که فیلمنامه روز واقعه، به فراخور موضوع و ساختار دراماتیکش از ترکیب نمایشهای سنتی – شبیهخوانی و تعزیه – گرتهبرداری شده، ناچار در مرحله بهتصویر کشیدهشدن نیز باید اسلوبی متناسب با حال و هوای اینگونه نمایشها میداشت، که ندارد… ضرباهنگ شتابزده با بُرِشهای متعدد، پرهیز از خلق میزانسنهای نمایشی-آیینی و محدود کردن فضای نمایش به نماهای درشت -که بیشترین جا در کلیت فیلم به آن اختصاص یافته- روز واقعه را از آن شوروحال عرفانی و حماسی دور میکند.»
طهماسب صلحجو (ماهنامه فیلم، تیر ۷۴): «ضرباهنگ شتابزده با بُرِشهای متعدد، پرهیز از خلق میزانسنهای نمایشی-آیینی و محدود کردن فضای نمایش به نماهای درشت -که بیشترین جا در کلیت فیلم به آن اختصاص یافته- روز واقعه را از آن شوروحال عرفانی و حماسی دور میکند»
مجید اسلامی هم مثل صلحجو معتقد بود که فیلم اسدی، ذرهای از شور و کشش فیلمنامه را در خود ندارد. اسلامی مشکل را در ۴ امر جستوجو کرد: شخصیت اصلی، گرایشهای کارگردانی، موسیقی و صدا.
در مورد شخصیت اصلی، اسلامی به این اشاره کرد که شخصیت اصلی فیلم (عبدالله) عملا با شخصیت اصلی فیلمنامه بیضایی (شبلی) فرق میکند و بخشی از این تفاوت به شیوه نقشآفرینی بازیگر نقش برمیگردد: «در فیزیک مناسب آقای شجاعنوری بحثی نیست. بحث در انتخاب او برای چنین نقشی است. شجاعنوری در فیلم، لابد با هدایت کارگردان، نقش کسی را بازی کرده که رنگی از شخصیتهای مذهبی فیلمهای آشنای تاریخ سینما دارد. سکون، چهره پررمزوراز، اطمینان، یقین… و فارغ از احساسات زمینی. شخصیت عبدالله فیلم از ابتدا تا انتهای فیلم همینطور است. بنابراین وقتی از راحله خواستگاری میکند، عاشق نیست؛ وقتی درباره حسینبن علی (ع) از دهنهدار میپرسد، کنجکاو نیست؛ و وقتی میگوید: «از او بسیار میگویند، و آنها که میگویند چرا خود چون او نیستند؟» به نجوا و با تردید نمیگوید، یا مطابق فیلمنامه: گم در اندیشه. بلکه بلند میگوید، با یقین… و در انتها وقتی به سرباز میگوید: «چگونه تا کربلا برای جنگ رفتی و آنجا نجنگیدی؟» مطابق فیلمنامه نعره نمیکشد. و هیچوقت از جگر فریاد نمیزند: «اگر نباید به وقت میرسیدم، چرا مرا خواندی؟» شجاعنوری، بهخوبی و با تسلط، الگوی نمونهای شخصیتهای فیلمهای مذهبی-حماسی آشنا را بازی کرده، ولی شبلی چنین شخصیتی نیست… او قرار بوده جستجوگری باشد که در این مسیر به حقیقت دست مییابد. قرار بوده شک در جانش افتاده باشد، و به یقین برسد. حیرتزده شود، آشفته شود، از جگر فریاد بزند… اما در عوض عبدالله عارفی است که همه چیز را از قبل میداند.»
در مورد کارگردانی هم اسلامی به نوعی دوگانگی در کار اسدی اشاره کرد که به کار ضربه زده است: «فیلم از نظر کارگردانی بهشدت دوگانه است. از یک سو متمایل به فیلمهای مذهبی آشنا، با داستانگویی متعارف و تداوم منطقی است، و از سوی دیگر سایه بیضایی بر آن به شدت سنگینی میکند.»
اسلامی مشکل موسیقی متن فیلم را هم در امتداد مشکل کارگردانی بررسی کرد: «طبق معمول وقتی در سینمای ایران کارگردانی دوگانه است، موسیقی نیز به جای پوشاندن این ضعف، آن را تشدید میکند. توجه کنید به دوگانگی موسیقی در فصل عروسی (گرایش به نوعی موسیقی فولکلوریک خاص) و موسیقی فصلهای میانی (موسیقی ارکستری به سبک مدل آشنای فیلمهای حماسی). همچنین گناه نابخشودنی موسیقی این است که به مضمون اصلی فیلمنامه یعنی جستوجو، ندای غیبی، و فاجعه در شرف وقوع بیتوجه است و صرفا به تاثیرهای لحظهای صحنهها پرداخته است.»
مجید اسلامی (ماهنامه فیلم، تیر ۷۴): «شجاعنوری، بهخوبی و با تسلط، الگوی نمونهای شخصیتهای فیلمهای مذهبی-حماسی آشنا را بازی کرده، ولی شبلی چنین شخصیتی نیست… او قرار بوده جستوجوگری باشد که در این مسیر به حقیقت دست مییابد. قرار بوده شک در جانش افتاده باشد، و به یقین برسد. حیرتزده شود، آشفته شود، از جگر فریاد بزند… اما در عوض عبدالله عارفی است که همه چیز را از قبل میداند»
در مورد صدا، اسلامی وارد مباحث جزییتری شده و با ذکر یک مثال نشان میدهد که چطور توجه یا عدم توجه به برخی از جزییات، چگونه میتواند تغییری عمده در حسوحال فیلم ایجاد کند: «در فیلمنامه تاکید شده که در مجلس عروسی، صدای یکی [میگوید]: کیست که مرا یاری کند؟؛ «صدای یکی»، در میان دیگران. شبلی هر بار آن صدا را اینگونه میشود: در میان صداهای دیگران، همجنس با صدای آنها. اما در فیلم، این صدا از جنس دیگری است. مجزاست، و با تاکید. هیچیک از ما آن را با صدای حاضران اشتباه نمیگیریم. چرا عبدالله باید آن را اشتباه بگیرد؟ مگر نه اینکه ماجرا را همراه با او تجربه میکنیم؟ شاید این ایراد، در نگاه نخست کوچک به نظر بیاید، اما کوچک نیست. باور کردن شور درونی شبلی، و رهاکردن راحله و مجلس عروسی، به همین مورد ظاهرا کوچک بستگی دارد. وقتی ما شور درونی عبدالله را باور نمیکنیم، چگونه میتوانیم همراهش به این سفر طولانی برویم، و بر آن فاجعه بزرگ چشم بگشاییم؟»
مصطفی جلالی فخر هم عملا یادداشت خود را به ستایش کار بیضایی اختصاص داد و توجه خاصی به اجرای فیلم نکرد: «روز واقعه درهمآمیختگی هوشمندانه ایمان و عشق است در بستر واقعههایی که در آن عظیمترین ایمان و عشق الهی به نمایش درمیآید. سفری که از عشق آغاز میشود و به آغازِ عشق میرسد. سفری که عموما با تعابیر مختلف در بسیاری از آثار نویسندهاش حضور داشته است.»
اما در میان منتقدانی که در شماره ۱۷۵ ماهنامه فیلم به روز واقعه پرداختند، احمد طالبینژاد نظر متفاوتی نسبت به دیگران داشت. طالبینژاد مطلب خود را با ذکر همان اظهار نظر رایج در مورد این که روز واقعه در صورت حضور بیضایی در مقام کارگردان به فیلم بهتری تبدیل میشود آغاز کرد. او البته سعی در رد این ادعا ندارد اما به این اشاره میکند که این اظهار نظر دارد یک نکته مهم را هم نشان میدهد: «… اینکه روز واقعه به هر حال فیلم آبرومندانهای از کار درآمده و برای کسانی که با دیدن اوینار نسبت به تواناییهای شهرام اسدی تردید داشتند، مجابکننده است. راست این است که این از جمله نادر فیلمهای تاریخی سینمای ایران است که در آن معیارهای حرفهای این ژانر دشوار رعایت شده و درعینحال، فاقد نوآوریهای ساختاری هم هست.»
با این وجود طالبینژاد بابت این افسوس میخورد که فیلمنامه نسخه نهایی نسبت به فیلمنامه اولیهای که بیضایی نوشته بود دستکاری شده و بخشی از قابلیتهای دراماتیک اثر اصلی از دست رفته است: «افسوس که با حذف یا تغییر مقدمه فیلمنامه اصلی که در واقع جوان نصرانی هنوز مسلمان نشده و قصد دارد همزمان با رسیدن به وصال راحله اسلام را نیز بپذیرد، یکی از اصلیترین مادههای دراماتیک اثر از دست رفته است. در فیلمنامه بیضایی، سفر جوان نصرانی در پی کاروان کربلا، در واقع نمادی است از جستوجوی حقیقت اسلامی، و ایمانآوردن او حاصل تجربهای شخصی است. اما در نسخه ساختهشده، این عنصر باارزش از دست رفته است. به همین دلیل فیلم بهرغم ساخت و پرداخت خوب و ارزشمندش، فاقد شور مذهبی فیلمنامه بیضایی است.»
نتیجهگیری
مواجهه با فیلمی مثل روز واقعه میتواند درس مهمی به تمام کسانی بدهد که نقش فیلمنامه را در کیفیت نسخه نهایی دستکم میگیرند. سالها پس از ساخت و نمایش، بسیاری از بینندگان فیلم هنوز بیشتر برخی از دیالوگها و موقعیتهای درخشانی را به یاد میآورند که توسط بیضایی طراحی و نگاشته شده است تا ویژگیهای اجرایی. با این وجود، شاید اینکه دستاوردهای اجرایی فیلم را بهتمامی زیر سوال ببریم هم چندان منصفانه نباشد. هر چند واقعیت این است که بسیاری از قابلیتهای فیلمنامه خواندنی و تکاندهنده بیضایی در مرحله اجرا از بین رفتهاند اما میتوان کار اسدی را از نظر تصویرسازی و فضاسازی نسبتا موفقیتآمیز قلمداد کرد. گرچه، راستش را بخواهید، بعید است کسی که با سبک کار بیضایی آشنا است بعد از خواندن فیلمنامه و تماشای فیلم روز واقعه به همان گزارهای فکر نکند که از همان زمان اکران فیلم مطرح شده بود. روز واقعه با وجود تمام ویژگیهای مثبتش (از جمله در اجرا)، فاصله زیادی با یک شاهکار سینمایی دارد و این فاصله، بهخصوص، در مرحله اجرا پدید آمده است.
جدا از تمام این بحثها، مهمترین نکته، جایگاه روز واقعه بهعنوان یک متن معیار است. نزدیک به ۳ دهه بعد از ساخت، روز واقعه کماکان شاخصترین اثری است که سینمای ایران در رابطه با واقعه کربلا تولید کرده است. شاید حتی بتوان از آن هم فراتر رفت و روز واقعه را شاخصترین فیلم مذهبی تولیدشده در سینمای ایران قلمداد کرد.