مرور نقدهای قدیمی به موفق‌ترین فیلم سیدرضا میرکریمی خواندنی است

خیلی دور، خیلی نزدیک، خیلی مانا

۵ مرداد سالگرد اکران این فیلم دوست‌داشتنی میرکریمی است

خیلی دور خیلی نزدیک زمانی اکران شد که تب فیلم‌های موسوم به معناگرا در سینمای ایران داغ بود؛ فیلم‌هایی عموما کسالت‌آور و میان‌مایه که داستان‌شان در مناطق دورافتاده می‌گذشت و سعی می‌کردند حس‌وحالی معنوی را به تماشاگر منتقل کنند (و البته اکثرشان در این امر ناموفق می‌ماندند). تکرار ساخت این دسته از فیلم‌ها که کمتر اثر خلاقانه و پیچیده‌ای در میان‌شان پیدا می‌شد، باعث سرخوردگی منتقدان شده بود.
با انتشار اولین اخبار و اطلاعات در مورد خیلی دور خیلی نزدیک به نظر می‌رسید قرار است با فیلم دیگری با همان ویژگی‌ها روبه‌رو باشیم. اما خیلی دور خیلی نزدیک به یک غافلگیری بزرگ تبدیل شد. خیلی دور خیلی نزدیک از معدود فیلم‌های سینمای ایران است که در زمان اکران تقریبا تمام نقدهایی که بر آن نوشته شد مثبت بود. میرکریمی با آثار بعدی‌اش هرگز نتوانست ستایش همه‌جانبه‌ای را به دست بیاورد که با خیلی دور خیلی نزدیک کسب کرده بود.

خلاصه داستان فیلم خیلی دور خیلی نزدیک

خیلی دور خیلی نزدیک یک فیلم قصه‌گوی کلاسیک نیست. اما به‌طور کلی خلاصه داستان فیلم را می‌توان چنین تعریف کرد: «دکتر محمود عالم، جراح برجسته مغز و اعصاب چنان غرق در کار و روابط کاری و دلمشغولی‌هایش است که پسر نوجوانش سامان را فراموش کرده است. در شب تولد پسرش -که دانشجوی نجوم است- طبق قولی که به او داده یک تلسکوپ برایش می‌خرد اما زمانی به خانه می‌رسد که جشن تولد به پایان رسیده و پسرش همراه دوستانش در آستانه سال نو برای رصد کردن ستاره‌ها به کویر رفته‌اند. ساعتی پیش از آن، دکتر عالم پی‌برده که فرزندش دچار تومور مغزی است و پس از رفتن همسر دوم و پسر کوچک‌ترش به سفر اصفهان و کیش، دکتر عالم سوار بر بنزش به کویر می‌نزد تا فرزنداش را بیابد، تلسکوپ را به او برساند و در واقع به او نزدیک شود. اما این سفر به‌تدریج باعث تغییراتی در نگاه دکتر نسبت به جایگاه خودش و شرایط پیرامون می‌شود».

 

عوامل و بازیگران فیلم خیلی دور خیلی نزدیک

سیدرضا میرکریمی علاوه بر کارگردانی خیلی دور خیلی نزدیک، تهیه‌کننده اثر بود و فیلمنامه را هم به همراه محمدرضا گوهری (بر اساس طرحی از خود میرکریمی) نوشت. فهرست دیگر عوامل اصلی فیلم به این شرح است:

مدیر فیلمبرداری: حمید خضوعی ابیانه، تدوینگر: بهرام دهقانی، موسیقی متن: محمدرضا علیقلی، بازیگران: مسعود رایگان، الهام حمیدی، افشین هاشمی، محمدرضا نجفی.

نمایش فیلم خیلی دور خیلی نزدیک در بیست‌وسومین جشنواره فیلم فجر (بهمن ۱۳۸۳) با استقبال پرشور منتقدان روبه‌رو شد به‌طوری که بسیاری از منتقدان شناخته‌شده کشور این فیلم را، با اختلاف فراوانی نسبت به فیلم‌های بعدی، بهترین فیلم جشنواره آن سال دانستند. خیلی دور خیلی نزدیک در آن سال سیمرغ بلورین بهترین فیلم را دریافت کرد اما در رشته‌های اصلی هیچ جایزه دیگری به دست نیاورد. با این وجود در رشته‌های فنی، توجه ویژه‌ای به خیلی دور خیلی نزدیک شد و سیمرغ بلورین در این رشته‌ها به فیلم میرکریمی تعلق گرفت: بهترین موسیقی متن (محمدرضا علیقلی)، بهترین صداگذاری (بهمن اردلان)، بهترین طراحی صحنه و لباس (امیرحسین اثباتی)، بهترین فیلمبرداری (حمید خضوعی ابیانه) و بهترین چهره‌پردازی (محمد قومی).

الهام حمیدی در خیلی دور خیلی نزدیک

خیلی دور خیلی نزدیک از پنجم مرداد ۱۳۸۴ به نمایش عمومی درآمد. فروش فیلم، با توجه به شیوه روایت درونی و ریتم آرامش، در مجموع قابل قبول و بسیار بهتر از نمونه‌های مشابه فیلم‌های موسوم به معناگرا بود. فیلم در مجموع با بیش از ۳۱۱ هزار مخاطب در پایان سال ۱۳۸۴ در رتبه هفدهم جدول فیلم‌های پرمخاطب سال قرار گرفت.

 

اولین واکنش منتقدان به فیلم خیلی دور خیلی نزدیک

منتقدان وقت سینمای ایران، خیلی زود و پس از نمایش فیلم خیلی دور خیلی نزدیک در بیست‌وسومین جشنواره فیلم فجر متوجه تفاوت‌های اساسی این فیلم با دیگر آثار جریان موسوم به معناگرا شدند. مروری بر برخی از نظرات منتقدان  در شماره ۳۲۹ ماهنامه فیلم (اسفند ۱۳۸۳) که به ارزیابی آثار بیست‌وسومین دوره جشنواره فجر اختصاص داشت، این نکته را نشان می‌دهند.

حسین معززی‌نیا که بعدها آنونس خیلی دور خیلی نزدیک را هم ساخت، در واکنش عاطفی به تفاوت قابل‌توجه کیفیت این فیلم با دیگر آثار جشنواره آن سال اشاره کرد: «تنها فیلم جشنواره امسال که به یادمان آورد سینما اصلا به چه دردی می‌خورد و قرار است با آدم چه بکند، همین فیلم میرکریمی بود. تنها فیلم امسال بود که وادارمان کرد خنده و شوخی‌های مرسوم هنگام خروج از سالن را تعطیل کنیم و اصلا حرف نزنیم و زودتر خودمان را به گوشه‌ای پنهان از چشم جمعیت برسانیم و فکری به حال بغض متراکمی بکنیم که در گلوی‌مان بالا و پایین می‌رود.»

حسین معززی نیا (ماهنامه فیلم، اسفند ۸۳): «تنها فیلم جشنواره امسال که به یادمان آورد سینما اصلا به چه دردی می‌خورد و قرار است با آدم چه بکند، همین فیلم میرکریمی بود. تنها فیلم امسال بود که وادارمان کرد خنده و شوخی‌های مرسوم هنگام خروج از سالن را تعطیل کنیم و اصلا حرف نزنیم و زودتر خودمان را به گوشه‌ای پنهان از چشم جمعیت برسانیم و فکری به حال بغض متراکمی بکنیم که در گلوی‌مان بالا و پایین می‌رود»

مشخص بود که فیلم میرکریمی در تلاش است تا دیدگاهی معنوی را به تماشاگر منتقل کند. جهانبخش نورایی این‌گونه حال‌وهوای خیلی دور خیلی نزدیک را توصیف کرد: «در خیلی دور خیلی نزدیک نگاهی کیهانی بر جزءجزء فیلم مسلط است و در مادی‌ترین مظاهر زندگی رایحه معنویت و رستگاری نشناخته‌ای حس می‌شود که در صحرای محشر آخر فیلم و لحظه‌ای که دست‌های پدر و پسر، چون سپیده‌دم آفرینش – که میکل آنژ بر سقف نمازخانه‌ای نقاشی کرده – به هم می‌رسد، خود را به وضوح نشان می‌دهد.»

اشاره نورایی به موفقیت میرکریمی در انتقال رایحه معنویت از دل مادی‌ترین مظاهر زندگی، دقیقا یکی از همان نکات ویژه‌ای بود که خیلی دور خیلی نزدیک را به فیلمی منحصربه‌فرد در سینمای آن سال‌های ایران تبدیل می‌کرد. مهرزاد دانش هم به یک تفاوت مهم دیگر خیلی دور خیلی نزدیک با آثار هم‌رده اشاره کرد. از دید دانش، نکته ویژه خیلی دور خیلی نزدیک تعادلی بود که به‌درستی در فیلم رعایت شده بود: «میرکریمی فیلمش را با ظرافت فراوانی ساخته است. اغلب عناصر فیلم‌نامه با هم ارتباط عمیقی برقرار می‌کنند و این حتی در جزییات آن نیز محسوس است… برخلاف سایر آثار معناگرای ایرانی، پایان خیلی دور خیلی نزدیک حس عمیقی را در تماشاگر ایجاد می‌کند. نه آن‌قدر اخلاق‌گرا و سانتی‌مانتال است که به مرز شعار نزدیک شود و نه آن‌قدر پادرهوا که از کارکرد موضوعی‌اش دور شود.»

یکی دیگر از نکات مهم را محمد شکیبی مطرح کرد. او ۲ ویژگی مهم را در مورد بهترین کارهای میرکریمی بیان کرد: یکی نگاه آسان‌گیر و مهربانانه میرکریمی به مقوله ایمان، و دیگری بیرون کشیدن معنا از روابط روزمره و زمینی ما آدم‌ها: «نگاه آسان‌گیر رضا میرکریمی به ایمان مذهبی و سلوک مردمی مومنین فیلم‌هایش، آن‌ها را به شخصیت‌هایی دوست‌داشتنی تبدیل می‌کند. روحانی خونگرم فیلم خیلی دور خیلی نزدیک، انگار همان طلبه دوست‌داشتنی زیر نور ماه است که مرحله‌ای از تحصیل حوزه را پشت سر گذاشته و برای خدمت به روستا اعزام شده است. گرچه می‌دانیم آن طلبه آذری‌زبان بود و این یکی خراسانی. مقصود این‌که آن‌ها ذاتا در امتداد هم و شاید یکی هستند و لزوما وحدت جسمانی ندارند… سینمای معناگرای میرکریمی معنا را اگر از رفتار آدمیان بیرون بکشد با توفیق بیشتری همراه خواهد شد تا خلق معنا به واسطه و توسل بر روابط فراواقعی… معجزه‌ای را که دیگران در عوالم فرامادی به دنبالش می‌گردند میرکریمی در وجود افرادی همچون روحانی جوان روستا، پیرمرد بنزین‌فروش و خانم دکتر درمانگاه روستا به‌خوبی نشان می‌دهد.»

سکانس کلیدی فیلم

هوشنگ گلمکانی به بحث مشابهی پرداخت و البته آن را یک گام دیگر هم به پیش برد. به‌عقیده او، آدم‌های میرکریمی نه‌تنها مهربان هستند بلکه مهر و محبت‌شان هیچ‌گاه تصنعی به‌نظر نمی‌رسد: «یک نمونه مثال‌زدنی از تناسب فرم و محتوا، و تناسب و تعادل همه اجزای درونی اثر در سینما. همه اوج توانایی‌شان را به نمایش گذاشته‌اند… آدم‌های میرکریمی، دوست‌داشتنی و مهربانند؛ اما نه از آن مهربان‌های مصنوعی نفرت‌انگیز باورنکردنی. فارغ از این که فیلم چه‌قدر واقع‌بینانه هست یا نیست، چراغ این امید را در دل روشن نگه می‌دارد که همیشه و در سخت‌ترین شرایط، کورسویی هست؛ چیزی که به آن نیاز داریم و اگر نبود، زندگی ناتمام یا بی‌معنا بود. نه… نمی‌شود در این چند سطر گفت که این فیلم چه‌قدر خوب است.»

 

اهمیت روایت در خیلی دور خیلی نزدیک

یکی از عواملی که جایگاه ویژه‌ای به خیلی دور خیلی نزدیک می‌بخشد، شیوه روایت آن است. فراموش نکنید با فیلمی روبه‌رو هستیم که هم قابل پیش‌بینی است و هم حتی تکراری. حسین معززی‌نیا در یادداشتی که پس از اکران عمومی خیلی دور خیلی نزدیک در ماهنامه فیلم (شماره ۳۳۶، شهریور ۸۴) نوشت، این نکته را چنین توضیح داد: «با فیلمی طرفیم که قصد دارد «حرف» بزند و چیزی بگوید و چون این حرف‌ها قابل تامل‌اند، هر نویسنده‌ای را به توضیح و تفسیر خودشان فرا می‌خوانند. اما نکته عجیب آن است که وقتی کمی جلوتر می‌روی، می‌بینی نه این حرف‌ها و نه کل دستمایه فیلم و خط روایی اصلی که داستان را جلو می‌برند تازگی چشم‌گیری ندارند.»

هوشنگ گلمکانی (ماهنامه فیلم، اسفند ۸۳): «یک نمونه مثال‌زدنی از تناسب فرم و محتوا، و تناسب و تعادل همه اجزای درونی اثر در سینما. همه اوج توانایی‌شان را به نمایش گذاشته‌اند… آدم‌های میرکریمی، دوست‌داشتنی و مهربانند؛ اما نه از آن مهربان‌های مصنوعی نفرت‌انگیز باورنکردنی. فارغ از این که فیلم چه‌قدر واقع‌بینانه هست یا نیست، چراغ این امید را در دل روشن نگه می‌دارد»

او در ادامه نوشت: «اصلا فیلم در تجزیه به عوامل مختلف و اجزای داستانی چیز قابل دفاعی ندارد. واقعا فکرش را بکنید این داستان تحول یک آدم مرفه و «بی‌درد» را که معمولا در اثر هم‌نشینی با مردم طبقات فرودست جامعه و چشیدن مقداری درد و رنج اتفاق می‌افتد تا به حال چند بار دیده‌اید؟… در حالی که بعید است آن‌ها که خیلی دور خیلی نزدیک را دیده‌اند و دوستش دارند و تحت تاثیرش قرار گرفته‌اند، حالا که فیلم را به یاد می‌آورند و به برخی لحظه‌هایش فکر می‌کنند، بروند سراغ همین چارچوب داستانی و لزوما به «تحول» قهرمان داستان فکر کنند یا به اهمیت نحوه زندگی روستایی‌ها و آدم‌های حاشیه‌ای و از این جور چیزها. حال‌وهوای متفاوتی از نوع تاثیرهای اسرارآمیز، چیزی شبیه یک نوع سلوک شخصی است که به یاد آدم می‌ماند. نوعی حرکت از روزمرگی سخیف به سمت تجربه‌ای کمیاب و رازآمیز.»

عباس یاری در یادداشت جشنواره‌ای خود بر خیلی دور خیلی نزدیک (شماره ۳۲۹ ماهنامه فیلم) از این هم جلوتر رفته و بر این تاکید کرده بود که حتی خود شیوه روایت فیلم هم به‌گونه‌ای است که دارد بر این پیش‌بینی‌پذیر بودن تأکید می‌کند: «او [میرکریمی] با استادی تمام ما را با قصه‌ای همراه کرده که در همان چند دقیقه ابتدایی، آن را تعریف کرده است. آن‌جا که از دکتر سوال می‌شود اگر در وضعیتی گرفتار شوی که راه نجاتی نداشته باشی و از همه‌جا قطع امید کنی چه خواهی کرد؟ (نقل به مضمون). دکتر با التهاب به تصویرهای اسکن‌شده مغز پسرش خیره شده که برق شهر قطع می‌شود و او در تاریکی و سکوت، بی‌حرکت می‌ماند. لحظاتی بعد با وصل مجدد برق، نور مهتابی‌ها روی فیلم‌های اسکن‌شده پِرپِر می‌کند و روشن می‌شود.»

در شماره ۳۳۶ ماهنامه فیلم، گفت‌وگوی مفصلی میان جهانبخش نورایی و رضا میرکریمی منتشر شده است. نورایی در این گفت‌وگو نه در مقام یک مصاحبه‌گر، بلکه مستقیما در مقام یک تحلیلگر روبه‌روی میرکریمی نشسته و نظرات دقیق خود را با جزییات مطرح می‌کند. یکی از این نظرات، کدگذاری‌ها و قرینه‌سازی‌های هوشمندانه فیلم است که هم تاکیدی دیگر بر شجاعت فیلمساز در افشای ظریف مسیر حرکت فیلم در همان دقایق ابتدایی است و هم نشان‌دهنده جزییاتی که می‌تواند به درک بهتر ما از فیلم کمک کند.

به گفته نورایی: «دکتر در اول فیلم از یک چاه تاریک در بیابان صحبت می‌کند که آدم در آن چاه می‌افتد و هیچ یاری‌رسان و نجات‌دهنده‌ای نیست. خب، با این چاه، توی فیلم یک بار به طور غیرمستقیم روبه‌رو می‌شویم که پسرکی در آن سقوط کرده. ولی نمی‌میرد، نجات‌دهنده است… این مقدمه‌ای می‌شود برای چاه بعدی که همان محل زنده‌به‌گور شدن خود دکتر، یعنی آن ماشین بنز است که زیر امواج وحشی شن مدفون می‌شود.»

الهام حمیدی در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک

بدین شکل، نورایی شباهتی میان ابتدا و انتهای فیلم یافته و از دل آن نتیجه می‌گیرد که این سفر را حتی می‌توان سفری با ماهیت روحی و درونی دانست و نه صرفا یا لزوما یک سفر فیزیکی: «شخصا زیاد تفاوتی میان مطب دکتر و این گور آخر فیلم [منظور بیابان است] نمی‌بینیم… در این دو محل، نشانه‌های تصویری مشابهی دیده می‌شود. توی بازی با نور، رفتن برق، تناوب روشنی و تاریکی این همانندی را می‌بینیم. پس این سفر به کویر، به اعتقاد من صرفا سفری نیست که ماهیت جغرافیایی داشته باشد. بیش‌تر سفری است با یک ماهیت روحی. یعنی این اتفاق می‌تواند در درون همان مطب هم افتاده باشد.»

یکی دیگر از منتقدانی که به شیوه روایت ویژه خیلی دور خیلی نزدیک پرداخت ناصر صفاریان بود. او در نقد خود بر خیلی دور خیلی نزدیک (شماره ۳۳۶ ماهنامه فیلم) در مورد روایت این فیلم چنین نوشت: «خیلی دور خیلی نزدیک، هم سفر بیرونی دارد هم درونی. آدمی از یک جا حرکت می‌کند تا به جایی دیگر برسد، و در دل این سفر، آگاهی بیش‌تری کسب می‌کند. اما این فیلم از تمام آثار پیشین متفاوت است. پیش از این هرچه دیده بودیم، یا تحول ناگهانی – و حتی غیرناگهانی اما نه‌چندان قابل‌باور – بود یا تاکیدهای بسیار آشکار بر نشانه‌های خاص و جمله‌های بامفهوم برای اشاره به فضای موردنظر. ولی این‌جا این‌گونه نیست. و به همین دلیل خیلی دور… را می‌توان غیرشعاری‌ترین فیلم از این جنس و از این گروه دانست. دلیلش هم شکل روایت است. نه با سینمای ضدقصه موسوم به هنری و جشنواره‌ای روبه‌روییم تا با تکیه بر ضرباهنگ کند و نماهای ثابت و نابازیگران ماجرا پیش برده شود، نه با آدم‌های عارف‌مسلک و اهل دل – و حتی عاشق‌پیشه. و نه قهرمان داستان خارج از چارچوب شخصیتی و شناختی که فیلم از او ارائه می‌دهد دست به کاری می‌زند.»

این توضیحات نشان می‌دهند که چطور تعادلی اعجاب‌انگیز و کمیاب، کلید تبدیل خیلی دور خیلی نزدیک به یک فیلم ویژه است.

رایگان در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک

جزییات کلیدی بهترین فیلم سیدرضا میرکریمی

روابط و شیوه روایت خیلی دور خیلی نزدیک نمی‌توانست به چنین فیلم تحسین‌برانگیزی تبدیل شود اگر میرکریمی و همکارانش تا این حد به جزییات مختلف توجه نکرده بودند. بسیاری از منتقدان در زمان اکران فیلم به این جزییات و تاثیرشان بر نتیجه نهایی اشاره کردند. خود میرکریمی در گفت‌وگو با جهانبخش نورایی (شماره ۳۳۶ ماهنامه فیلم) به نمونه‌هایی از این جزییات اشاره کرد.

سروش صحت (ماهنامه فیلم، شهریور ۸۴): «زمانی که دکتر از بیماری پسرش مطلع می‌شود، حال و روز او با وضع و حال زمین و زمان اطرافش هیچ شباهتی ندارد و این تنها دفعه‌ای نیست که موقعیت‌های متضاد کنار هم قرار می‌گیرند. فیلم پر از لحظاتی است که اتفاقات متضاد کنار هم قرار می‌گیرند: مرگ در برابر زندگی، علم در کنار حکمت و آسمان در مقابل زمین. لحظاتی که اگر متضاد هم نیستند، همگونی با هم ندارند»

به‌عنوان مثال او توضیح داد که چطور انتخاب بازیگران (مثل هر فیلم خوب دیگری) نقش مهمی در شخصیت‌پردازی ایفا کرده است: «فکر می‌کردم دکتر عالم (مسعود رایگان) باید چهره‌اش پر از خط باشد؛ خط‌هایی که با کم‌ترین حرکت فشرده بشوند، جمع بشوند، باز بشوند. که این برمی‌گردد به خود این آدم که به نظر می‌رسد خیلی سختی کشیده. اتفاقا بر خلاف این‌که نسرین (الهام حمیدی) را بعضی‌‌ها این طور تعبیر می‌کنند که ته دنیا دارد زندگی می‌کند، این دکتر عالم است که ته دنیا را رفته و برگشته. او در این فیلم یک سفر معکوس را شروع می‌کند. انگار همه سختی‌ها، رنج‌ها و این دنیادیدگی که پیدا کرده باید یک جوری آثارش توی صورتش باشد. نسرین، واقعا انگار پایش را از روستا بیرون نگذاشته.»

شخصیت اصلی در طول فیلم مسیری تدریجی را طی می‌کند؛ مسیری که از فضاهای بسته داخلی شروع شده و به فضای داخلی دیگری (در خودروی گران‌قیمت) ختم می‌شود. این مسیر یکی از همان جزییاتی است که در طول فیلم به‌شکل مناسبی رعایت شد. سعید قطبی‌زاده در نقدی که بر خیلی دور خیلی نزدیک نوشت این جنبه را توضیح داد: «سکانس‌های اولیه فیلم، همگی داخلی هستند؛ استودیو، اتومبیل، هتل، خانه دکتر، آزمایشگاه، و خانه دکتر عالم. یعنی تا پیش از شروع سفر، دکتر عالم را در صحنه‌های خارجی نمی‌بینیم. از شروع سفر تا پایان فیلم، به‌جز صحنه‌های مربوط به سکانس کاروان‌سرا، با چند صحنه شاخص خارجی مواجهیم. در این صحنه‌ها، شخصیت اصلی به‌اجبار یا اکراه، از اتومبیلش خارج می‌شود… در خلال فیلم، صحنه‌هایی هست که آدم‌های بیرون اتومبیل، سعی در ایجاد ارتباط با دکتر عالم دارند؛ مثلا پسرکی که به‌زور، آویز متبرک را داخل اتومبیل می‌اندازد، یا راننده کامیون که از پشت شیشه، حال دکتر را می‌پرسد… حتی می‌توان گفت آدم‌هایی که در مسیرش قرار می‌گیرند (پسرک پشت چهارراه، نگین، نسرین، روحانی، بنزین‌فروش و…) – خوب یا بد – وظیفه دارند او را از دنیای مجردی خلاص کنند که در آن گیر افتاده. شهامت دکتر تا پیش از رویارو شدن با این‌ها، در این بوده که از راه دور، روی اسب‌هایی که تصویرشان را روی کامپیوتر دستی‌اش می‌بیند (زندگی در دنیای مجازی) شرط ببندد. در حالی که دوستان تازه، وادارش می‌کنند تا به دنیای واقعی اطرافش پا بگذارد و میدان بازی‌اش را گسترش بدهد.»

مسعود رایگان در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک

اما یکی از چهره‌های مشهور این سال‌های سینما و تلویزیون ایران هم یادداشت ستایش‌آمیزی در شماره ۳۳۶ ماهنامه فیلم (شهریور ۸۴) بر خیلی دور خیلی نزدیک نوشت و به بسیاری از جزییات حساب‌شده فیلم اشاره کرد: سروش صحت. آن‌چه در ادامه می‌خوانید، تنها بخشی از جزییاتی است که صحت در یادداشت خود مورد اشاره قرار داده: «زمانی که دکتر از بیماری پسرش مطلع می‌شود، حال و روز او با وضع و حال زمین و زمان اطرافش هیچ شباهتی ندارد. بیرون مطب او مراسم شب چهارشنبه‌سوری به‌پاست، خیابان‌ها شلوغ و پرجنب‌وجوش است، جوان‌ها ترقه می‌ترکانند و آتش‌بازی می‌کنند و شور و حال آمدن عید و بهار همه‌جا را فرا گرفته است. در این هنگامه یارای حرکت ندارد و ساعت‌ها تک‌وتنها در مطب خالی‌اش می‌نشیند و تضاد او با بیرون از او تنهایی و سرگشتگی‌اش را بیش از پیش نشان می‌دهد و این تنها دفعه‌ای نیست که موقعیت‌های متضاد کنار هم قرار می‌گیرند. فیلم پر از لحظاتی است که اتفاقات متضاد کنار هم قرار می‌گیرند: مرگ در برابر زندگی، علم در کنار حکمت و آسمان در مقابل زمین. لحظاتی که اگر متضاد هم نیستند، همگونی با هم ندارند… مثلا: دکتر برای پرسش و پاسخ تلویزیونی درباره بیماری‌های مغز به استودیویی رفته که همان‌جا برنامه آشپزی هم ضبط می‌شود؛ دکتر برای تولد پسرش تلسکوپی خریده و مردی در حال نصب تلسکوپ در تراس مطب دکتر است تا آن را سالم تحویل بدهد. تلسکوپ وسیله‌ای برای شناخت جهان خارج و افزایش علم است و همزمان دکتر به مادر و برادر دختر جوانی که از بیماران اوست، توضیح می‌دهد که دیگر کاری از دست او و علم او برای دختر جوان… برنمی‌آید…؛ دکتر برای امتحان کردن تلسکوپ به تراس می‌آید، اما به‌جای آن‌که با تلسکوپ آسمان را برانداز کند، زمین، خیابان پایین مطبش را نگاه می‌کند».

ویدیوکلوپ فیلیموشات | مرور فیلم‌های دوست‌داشتنی

نتیجه‌گیری

خیلی دور خیلی نزدیک هنوز هم فیلم باطراوت و تأثیرگذاری است. بداعت فیلم، جزیی‌نگری میرکریمی و دیگر عوامل و تفاوتی که خیلی دور خیلی نزدیک با مسیرهای معمول سینمای ایران و حتی دیگر فیلم‌های هم‌دسته‌اش دارد، هنوز هم به‌سادگی قابل تشخیص است. خیلی دور خیلی نزدیک گذر زمان را به خوبی تاب آورده و می‌توان به راحتی آن را یکی از برجسته‌ترین آثار دهه ۸۰ سینمای ایران دانست. این فیلم رضا میرکریمی مصداق بارزی در تأیید این نکته است که می‌توان تکرارشده‌ترین و – در ظاهر – معمولی‌ترین ایده‌ها را برداشت و از دل آن اثری ماندگار پدید آورد.

تماشای آنلاین فیلم خیلی دور خیلی نزدیک

پوستر فیلم خیلی دور خیلی نزدیک رضا میرکریمی

پوستر خیلی دور خیلی نزدیک

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم