سریال پرنده سیاه؛ جنایی هیجانانگیز
سریال پرنده سیاه Black Bird به کارگردانی مایکل آر راسم و نویسندگی دنیس لهان با اجراهایی درخشان از پاول والتر هوزر و ری لیوتای فقید، یک داستان جنایی واقعی پرتنش را روایت میکند. در ژانویه ۲۰۲۱ اعلام شد که اپل قصد دارد یک مینیسریال جنایی پرنده سیاه Black Bird با حضور تارون اجرتون و پاول والتر هوزر بسازد.
این سریال ۶ قسمتی که بر اساس رمان سال ۲۰۱۰ جیمز کین و هیلل لوین ساخته شده است داستان زندگی واقعی کین را روایت میکند. زمانی که او زندان محکوم میشود، اما پیشنهادی دریافت میکند مبنی بر اینکه در ازای اعتراف گرفتن از یک زندانی قاتل زنجیرهای میتواند آزادی خود را به دست آورد. سریالی که داستان خود را از دریچه رابطه صمیمانه دو زندانی روایت میکند. ۲ قسمت اول پرنده سیاه در ۸ ژوئیه از طریق اپل تیوی پلاس عرضه شد. نمایش این سریال تا ۵ اوت ادامه دارد و هر هفته جمعهها یک قسمت از آن منتشر میشود. این سریال در فیلیمو همزمان با پخش جهانی و همراه با دوبله اختصاصی در دسترس مخاطبان قرار دارد.
خلاصه داستان سریال پرنده سیاه
شیکاگو، ۱۹۹۶ یک قاچاقچی مواد مخدر به نام جیمی کین (تارون اجرتون) به ۱۰ سال زندان بدون امکان آزادی مشروط محکوم میشود. اما کمی بعد افبیآی با پیشنهاد عجیبی سراغ او میآید: اینکه برای نزدیک شدن به یک قاتل زنجیرهای به نام لری هال (پاول والتر هوزر) و گرفتن اعتراف از او به یک زندان فوق امنیتی برود. او در ازای انجام این ماموریت میتواند آزادی خود را به دست بیاورد. این خلاصه داستان سریال پرنده سیاه است.
بازیگران و عوامل سریال پرنده سیاه
اجرتون که بیشتر برای حضورهایش در آثار سینمایی شناخته میشود نقش کین را ایفا میکند. اجرتون با بازی در نقش شخصیتهای واقعی غریبه نیست. او پیش از این در فیلم موزیکال زندگینامهای راکتمن (Rocketman) در قالب شخصیت التون جان حضور پیدا کرده بود. نقشی که برای او یک جایزه گلدن گلوب به همراه داشت. او همچنین برای بازی در دو فیلم اول کینگزمن و همچنین فیلم رابین هود ۲۰۱۸ شناخته میشود. هوزر که پیش از این بخاطر بازی در فیلمهایی مانند ریچارد جول، بلکککلنزمن (BlacKkKlansman) و من تونیا هستم (I, Tonya) تحسین شده، در ادامه بازیهای موفق خود در پرنده سیاه در نقش شخصیت پیچیده و روانپریش لری هال حضور دارد.
پرنده سیاه یکی از آخرین نقش آفرینیهای ری لیوتا است. بازیگری کهنهکار که پس از یک دوره کاری درخشان و حضور در فیلمهایی مانند سرزمین رویاها و رفقای خوب، نزدیک به دو ماه پیش در ۶۷ سالگی از دنیا رفت. او در حالی که برای بازی در فیلم آبهای خطرناک در جمهوری دومینیکن بسر میبرد در ۲۶ مه در خواب درگذشت. بازیگر نامزد اسکار گرگ کینر و سپیده معافی، بازیگر ایرانی-آمریکایی (کشتن دو عاشق)، دو چهره مطرح دیگر سریال پرنده سیاه هستند. همچنین میتوان به جیک مکلاگلین، رابرت ویزدم و کالن موس اشاره کرد.
دنیس لهان نویسنده رمانهای مشهوری مانند رودخانه مرمز، جزیره شاتر، رفته عزیزم رفته –که کلینت ایستوود، مارتین اسکورسیزی و بن افلک به ترتیب اقتباسهای سینمایی آنها را ساختهاند– نگارش فیلمنامه و تهیهکنندگی اجرایی پرنده سیاه را به عهده داشته است. علاوه بر این، او یکی از اعضای گروه نویسندگان سریالهای وایر و امپراتوری بوردواک بود و همچنین فیلمنامه کندو (The Drop) – دومین فیلم راسکم با بازی تام هاردی و جیمز گاندولفینی – را بر اساس یکی از داستانهای کوتاه خود نوشت. داستانهای لهان بخاطر فضای سرد و تیره، اصالت و پیچیدگی اخلاقیشان شناخته میشوند. لهان در پرنده سیاه از دنیای زیرزمینی فاسد بوستون به یک داستان جنایی واقعی پل میزند.
بردلی توماس، دن فریدکین و رایان فریدکین از Imperative Entertainment به همراه اجرتون و ریچارد پلاپلر از EDEN Productions، الکساندر میلچان، اسکات لمبرت، کری آنتولیس و کین، تهیه کنندگان اجرایی سریال هستند. مایکل آر راسکم بلژیکی که برای نخستین فیلم بلندش کله شق (Bullhead) نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد در کنار جو شپل و جیم مککی، اپیزودهای مختلف سریال را کارگردانی کردهاند. البته کارگردان اصلی سریال راسکم است.
مروری بر نظر منتقدان درباره سریال پرنده سیاه
کلایدر | امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰
ابی کاونا | اگرچه بینقص و عالی نیست – از جمله برخی فلاش بکهای نامناسب -، اما سبک، لحن، تعلیق و اجراهای قدرتمند و احساسی اجرتون، هوزر و لیوتا در پیوند با یکدیگر، پرنده سیاه را به اثری واقعا ویژه تبدیل میکنند.
گاردین | امتیاز ۸۰ از ۱۰۰
لوسی مانگان | هنگامی که جیمی و لری در زندان با هم آشنا میشوند، پرنده سیاه واقعا شروع به اوج گرفتن میکند. سوءظن جای خود را به مدارا و پذیرش میدهد و به یک دوستی شکننده تبدیل میشود که بعدتر به سمت چیزی بسیار پیچیدهتر و غیرقابل اعتماد حرکت میکند.
مجله اسلنت | امتیاز ۶۳ از ۱۰۰
ویل اشتون |پرنده سیاه اگرچه در همه زمان خود پرانرژی و هیجانانگیز نیست، اما با شایستگی رابطه ظریف میان جنایتکاری و گناهکار بودن را بررسی میکند. هرچند ظاهر مکانیکی و صیقل یافته آن برای تطابق با اجراهای پرشور بازیگرانش، کمی جسارت و سخاوت بیشتری میطلبد.
ونتی فر | امتیاز ۵۰ از ۱۰۰
ریچارد لاسون | لهان و مایکل آر راسکم کارگردان، اتمسفر تاثیرگذار و چشمگیری از وحشت و پریشانی احضار میکنند. این در حالی است که غوطهور شدن پرنده سیاه در تباهی – که هرچه پیش میرود عمیقتر و عمیقتر میشود – باعث میشود که نتیجه نهایی کمتر از آنچه که سازندگانش انتظار داشتند، تفکربرانگیز و روشنگر باشد.
نقدی بر سریال پرنده از سایت امپایر
جان نیوجنت: اگر اشتهای حریصانه و تقریبا ویکتوریایی ما به داستانهای جنایی واقعی همانا فروکش کرده باشد، ممکن است کسی مانند دنیس لهان را مجبور کنیم که آنها را تعریف کند. نویسندهای که به یک فیلمنامه نویس تبدیل شده و بارها استعداد خود در داستانهای جنایی و رمزآلود را از طریق همکاری با آدمهایی مانند مارتین اسکورسیزی (جزیره شاتر) و دیوید سیمون (شنود یا وایر) ثابت کرده است. جلوههایی از هر دوی این آثار در این اقتباس قدرتمند از کتاب جیمز کین وجود دارد.
عنوان فرعی طولانی کتاب، همدست با شیطان: یک قهرمان سقوط کرده، یک قاتل زنجیرهای و یک معامله خطرناک برای رستگاری (In With The Devil: A Fallen Hero, A Serial Killer, And A Dangerous Bargain For Redemption)، به شما ایدهای میدهد درباره اینکه انتظار چه چیزی را باید داشته باشید: یک رابطه عجیب قدرتمند و معنادار که اگر اساسا همه آن واقعیت نداشت، بعید و غیرقابل باور بنظر میرسید. لهان با هوشمندی و دقتی که در بازگو کردن این داستان نشان میدهد هرگونه نگرانی ما را برطرف میسازد. نگرانی درباره اینکه با یک داستان دیگر از کنار هم قرار دادن یک جنایتکار و یک متجاوز روبهرو باشیم. این سریالی است که بررسی میکند چگونه زن ستیزی بدترین جنایاتمان اغلب به گذشته ما بازمیگردد.
سبک نویسندگی سخت و پیچیده لهان و کارگردانی برازنده و سینمایی مایکل آر راسکم، هر دو به اندازه کافی جذاب و ارزشمندند، اما این بازیها هستند که واقعا در اینجا برجسته میشوند. بعید است که بازی ری لیوتای فقید در یکی از آخرین بازیهایش در نقش پدر جیمی ما را تحت تاثیر قرار ندهد
باتوجه به اقتباس از خاطرات خود کین، این داستان او است که محرک اصلی وقایع فیلم است، اما یک روایت دوگانه در اینجا وجود دارد (داستانی که از دو منظر متفاوت روایت میشود). داستان سریال بین سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶ در رفت و آمد است، زمانی که پلیس برای اولینبار تحقیقات مربوط به قتلهای ظاهرا مرتبط چند دختر جوان را آغاز کرد. این یک پرونده پیچیده در میان مرزهای ایالتی است که به آرامی و با خونسردی و با ریتمی که نیاز به صبر و تحمل دارد بازگو میشود.
اما زمانی که سریال به تدریج از رویه پلیسی به یک درام زندان غیرمتعارف تبدیل میشود به نتیجهای مطلوب میرسد. اجرتون که اغلب خود را در نقش شخصیتهای خارقالعادهای مانند التون جان یا ادی عقاب حل میکند در اینجا تشویق میشود تا کاریزمای طبیعی خود را شکوفا کند. او در اینجا در نقش جیمی یک جنایتکار حرفهای حضور دارد که حتی در موقعیتهای وحشتناک با فریبندگی و سیاستی کاسبکارانه زندگی خود را میگذراند. این سریال از الگوهای آشنای درامهای زندان پیشین استفاده میکند، اما به شکل موثری حسی از تهدید را فرامیخواند – یک شورش در زندان که به شکلی تماشایی ارائه میشود و یک خشونت بیمعنای افراطی بر خطری که جیمی با آن روبهرو است تاکید میکنند -. این در حالی است که نگهبانان و زندانیان به شکل مشابهی یک تهدید وجودی را نشان میدهند.
اگرچه این لری هال است (والتر هوزر) که پیچیدهترین و بالقوه خطرناکترین شخصیت آنجا را نمایندگی میکند. اکثر مجریان قانون بخاطر تن صدای زیرش او را به عنوان یک آدم عجیب و غریب بیآزار میشناسند و اعترافهای او به قتلهای زنجیرهای را نادیده میگیرند. در زندان نیز او به یک زندگی آرام و بیدغدغه در یک کارگاه مشغول است. اما همانطور که یکی از شخصیتها توصیف میکند او یک آدم ترسناک لعنتی است. پاول والتر هوزر – که در به تصویر کشیدن آدمهای فرومایه متخصص شده است – به شکل ترسناکی یک فیگور رقتانگیز را برجسته میکند و همچنین مراقب است که او را مفلوک و رنجور نشان بدهد بدون آنکه همدردی برانگیزاند.
سبک نویسندگی سخت و پیچیده لهان و کارگردانی برازنده و سینمایی مایکل آر راسکم، هر دو به اندازه کافی جذاب و ارزشمندند، اما این بازیها هستند که واقعا در اینجا برجسته میشوند. بعید است که بازی ری لیوتای فقید در یکی از آخرین بازیهایش در نقش پدر جیمی ما را تحت تاثیر قرار ندهد. او که در اینجا گویی آخرین قطعه از نقشهای گانگستری ابتدای دوران بازیگریاش را اجرا میکند (نقشهایی مانند کاراکتر هنری هیل در فیلم رفقای خوب اسکورسیزی)، یک پلیس بازنشسته فاسد است که فقط با حسرت و پشیمانی از گذشته زندگی میکند. این یک چرخش اندوهآور است و یک یادآوری چشمگیر و رسا از بازیگری که از دست دادهایم.
امتیازهای سریال پرنده سیاه (تا زمان انتشار مطلب)
وبسایت | میانگین امتیاز |
IMDB | ۸.۳ از ۱۰ |
کاربران متاکریتیک | ۶.۷ از ۱۰ |
منتقدان راتن تومیتوز | ۹۸ درصد بر اساس ۶۴ نقد |
کاربران راتن تومیتوز | ۹۴ درصد |
منتقدان متاکریتیک | ۸۰ درصد براساس ۲۹ نقد |
مصاحبه با عوامل سریال پرنده سیاه
تارون اجرتون: صحنههای ری و جیمی قلب سریال هستند
من رابطه بسیار خاصی با لیوتا برقرار کردم…، در واقع این کار را نکردم، بلکه دقیقا در لحظهای که او را دیدم این پیوند ایجاد شد و به همین دلیل عجیب بود. همراه با او خیلی احساس آرامش میکردم. من و او در سکوت مینشستیم و این اتفاقی نیست که در ارتباط با آدمی زیاد رخ بدهد. متوجه منظورم میشوید؟ به ویژه اگر تازه با آن آدم آشنا شده باشید. منظورم این است که خیلی دلپذیر و خوشایند است که بتوانید به راحتی در سکوت کنار آدمی بنشینید. من با بسیاری از آدمها چنین چیزی را ندارم، اما آن را با ری داشتم. صحنههای او و جیمی قلب سریال هستند. این یک رابطه بسیار نابسامان اما پر از عشق است و ری واقعا آن را ایجاد کرد. من قطعا دوست داشتم با او کار کنم و او واقعا برای من خاص بود. کار کردن با او به دلایلی که واقعا سنجیدن آن دشوار است، برای من تجربهای عمیق بود. او شگفتانگیز بود. بنظرم داستان گیرایی است.
امیدوارم مخاطبان همان احساسی را داشته باشند که من هنگام خواندن آن احساس کردم. اینکه نمیتوانستم از خواندن آن دست بکشم. همچنین فکر میکنم چالشبرانگیز و بحثبرانگیز باشد، زیرا شخصیتهای آن ساده نیستند. این یک سریال کمدی رمانتیک نیست. آنها شخصیتهایی دشوار، گاهی ناخوشایند و برخی مواقع ترسناکاند، اما همچنین بسیار انسانی هستند. امیدوارم که مخاطبان آن را به عنوان یک تجربه ارزشمند ببینند. من بسیار بسیار به آن احساس غرور دارم و به همه کسانی که در آن مشارکت داشتند افتخار میکنم. اگر تعریف از خودم نباشد، من فکر میکنم و باور دارم که همه بازیها واقعا عالی هستند. اما کمی به خود تبریک میگویم، فکر میکنم این یک اثر هنری قدرتمند است و فقط امیدوارم مردم از آن لذت ببرند.
سپیده معافی: وقتی با یک فیلمنامه عالی کار میکنید کار شما بسیار آسانتر است
وقتی با یک فیلمنامه عالی کار میکنید – و مورد این سریال، فیلمنامه بینقصی بود که در طول مدتی که من درگیر آن بودم به ندرت تغییر کرد – کار شما بسیار آسانتر است. همه چیز در فیلمنامه وجود داشت و بنابراین مجبور نبودم کار زیادی انجام بدهم. من فقط باید هرچه عمیقتر فیلمنامه را بررسی میکردم تا بتوانم رفتار شخصیتم را بفهمم، حس کنم و درک و تخیل کنم. مکالی و میلر رابطهای دارند که بیش از یک دهه طول کشیده است. بنابراین بدیهی است که یک پیشینه خاص میان آنها وجود دارد. آن دو صدها ساعت – اگر نگوییم هزاران – با یکدیگر روی این پروندهها کار کردهاند و با هم گفتوگوها داشتهاند.
منظورم این است که این بخودی خود یک پیش داستان بزرگ است. گرگ آن را خیلی آسان کرد، نه فقط به این دلیل که او یک بازیگر درخشان است، بلکه به این خاطر که او یک آدم دوست داشتنی، عمیقا انسانی و سخاوتمند است. زمانی که همدیگر را دیدیم، بلافاصله شیمیای میانمان شکل گرفت. بنابراین تصور میکنیم شیمی و دوستی واقعی آن ۲ در قاب سریال نیز وجود دارد. درباره تارون نیز همینطور بود و ما بلافاصله با هم دوست شدیم.
دنیس لهان: لری یک هیولای انسانی است
لری یک هیولا است. او یک آدم نومید کننده است. در این مورد بحثی نیست. اما او همچنین یک هیولای انسانی است. بنابراین چگونه می توان داستان چنین شخصی را تعریف کرد و همدلی – نه همدردی – را برانگیخت؟ من با لری همدردی نمیکنم. او هرگز محکوم نشده است، اما او بالقوه ۲۰ تا ۴۰ زن را کشته است و بنابراین با او همدردی نمیکنم. اما در عین حال با تنهایی نکبت باری که در این فرد وجود دارد، همدلی میکنم. من این را در رابطه او با بردارش که تنها رابطه سالمی است که دارد، پیدا کردم. صحنههای دو نفره لری و گری بیش از هر چیزی به انسان سازی لری کمک کرد. این رویایی بود که به حقیقت پیوست. جور دیگری نمیتوانم آن را بیان کنم.
من از زمانی که لیوتا را در ۲۰ سالگی در چیزی وحشی (Something Wild) دیدم، میخواستم نقشی برای او بنویسم. من این نقش را با در نظر گرفتن ری نوشتم. هیچ بازیگر دیگری برای هیچ یک از بخشهای دیگر در ذهنم نبود، اما برای نقش بیگ جیم فقط لیوتا را میخواستم. من همیشه اجراهای ملایمتر او را دوست داشتم. به ویژه در کوکائین (Blow) که در آن نقش پدر جانی دپ را بازی میکرد. مردی دوست داشتنی از طبقه کارگر که رویاهایش هرگز برآورده نشدند. وقتی داشتم مینوشتم به آن فکر میکردم و تصور میکردم که این همان ری لیوتایی است که میخواهم ببینم.