نقد و بررسی فیلم شهر زیبا ساخته اصغر فرهادی

مصائب فیروزه بودن

فیلم شهر زیبا مقدمه منطقی شیوه روایت‌گری است که فرهادی بعدتر به شکلی پخته و قوام یافته‌تر آن را پی گرفت. شهر زیبا در کنار چهارشنبه سوری مقدمه منطقی رسیدن به نقطه اوجی همچون درباره الی و جدایی نادر از سیمین است. داستان اولیه در شهر زیبا داستان رسیدن یک نوجوان قاتل به سن ۱۸ سالگی و روبه‌رو شدن با موعد اجرای حکم اعدامش و البته تلاش یکی از دوستانش (علا) برای گرفتن رضایت از پدر مقتول است.

به سیاق خط روایی همیشگی فرهادی که به خوبی آن را درک کرده و در اجرای آن تبحر دارد در ادامه طرح اولیه داستان، خط داستانی اصلی کم کم زیر سایه موقعیت داستانی درگیر کننده‌تری قرار می‌گیرد. در نهایت اما این دو خط داستانی دوباره به هم می‌رسند. اما اینجا شخصیت‌ها دیگر آن شخصیت‌های لحظه اولیه نیستند، انگیزه‌ها لزوما همان انگیزه‌های ابتدایی نیست و پیچ و تاب‌های داستانی چنان غلیظ شده است که تعیین تکلیف تصمیم درست و غلط چندان ساده و خطی نیست.

ماجرای گرفتن رضایت ولی دم و خلاصی از اعدام زیر سایه ماجرای عاشقانه میان علا و فیروزه (ترانه علیدوستی) پیچ و تاب بیشتر می‌خورد. مخاطب در کنار اینکه باید نگران اعدام شدن یا نشدن اکبر باشد، باید دلشوره‌ای قابل لمس‌تر و دیده و درک شده‌تری را تاب بیاورد. به سیاق فرمول داستان‌گویی فرهادی در این شکل از روایت تماشاگر به همراه فیروزه، اکبر، علا و… یک انتخاب چند وجهی را پیش رو می‌بیند که انتخاب هر طرفش خسارتی را در طرف دیگر رقم می‌زند.

بابک انصاری و ترانه علیدوستی در سکانسی از فیلم شهر زیبا

در جهانی که فرهای مخاطبش را درون آن پرتاب می‌کند، هیچ حس و تصمیم و کرده و گفته‌ای بی‌هزینه نیست. هیچ چیز خطی و روشن نیست. ماجرای نگاه صفر و یک بی‌معناست. این دقیقا خود زندگی است. فرهادی زندگی را خوب تماشا کرده و به خوبی توان به داستان تصویری بدل کردنش را دارد. آیا علا باید به ازدواج با دختر ناتنی «ابوالقاسم» (فرامرز قریبیان) تن دهد؟ آیا فیروزه باید علا را به این ازدواج ترغیب کند؟ اگر فیروز جانب دل خودش را بگیرد، تکلیف رضایت اکبر چه می‌شود؟ اگر اکبر اعدام شود و فیروزه و علا به هم برسند، بویی از خوشبختی خواهند برد؟ احساس گناه با آن‌ها چه خواهد کرد؟ اگر علا دختر ابوالقاسم را به عقد خود آورد و اکبر زنده بماند، آیا بویی از خوشبختی خواهد برد؟ آیا می‌تواند بعد از نجات اکبر، عشق و علاقه‌اش به فیروزه را از یاد ببرد؟ علاقه به سرانجام نرسیده علا و فیرزه مهم‌تر است یا زنده ماندن اکبر؟

مروری بر آمار مخاطبان و کارنامه سینمایی اصغر فرهادی

با فرض اینکه علا به شرط تن دهد و پا روی عشقش به فیروزه بگذارد و دختر ابوالقاسم را عقد کند، آیا ابوالقاسم در لحظه آخر زیر حرفش نخواهد زد؟ علا چه کند؟ فیروزه چطور؟ اکبر چه می‌شود؟ همه حق دارند اما در نهایت کدام شخصیت بیشتر حق دارد؟ تماشاگر جانب کدام انتخاب را می‌گیرد؟ گره کور تصمیم و قضاوت به دست کدام تصمیم باز می‌شود؟ حالا که اکبر را شناخته‌ایم و البته فیروزه و علا را با گوشت و پوستمان لمس کرده‌ایم، حالا که نمی‌توانیم ابوالقاسم را درک نکنیم، نمی‌توانیم زن و فرزند ابوالقاسم و انگیزه‌هایشان را نادیده بگیریم و… حالا حق با کیست؟ ما که خودمان را جای تک تک این شخصیت‌ها گذشاته‌ایم و طبق تمهید فیلمساز حق مطلق را به هیچ یک از آن‌ها نداده‌ایم، تکلیفمان چیست؟

این سوالات که جواب شفاف و مطلقی برای هیچ کدامشان وجود ندارد، دقیقا برگ برنده جهان فیلم‌های فرهادی را شکل می‌دهد. جهانی که در آن قضاوت و تصمیم و خوب و بد کردن اگر امری ناشدنی نباشد، امری به شدت دشوار، اضطراب‌آفرین و درگیر کننده است. اما آیا این همه به سادگی رقم خورده است؟ قطعا خیر. مگر کم بوده آثاری که با کپی برداری از ساختار کلی روایت در آثار فرهادی تلاش کرده‌اند جهانی از آن جنس خلق کنند و اصلا موفق نبودند؟ بسیاری از فیلمنامه‌نویسان و کارگردانان در تلاش بوده‌اند با کپی‌برداری از شکل فیلم‌های فرهادی نتیجه‌ای شبیه به او رقم بزنند اما غافل بوده‌اند از اینکه برگ برنده فرهادی در رسیدن به نتیجه نه تنها ساختاربندی کلی، بلکه توجه ظرافت‌ها و جزییات در وجوه مختلف فیلمسازی است.

پوستر فیلم شهر زیبا

فرهادی برای ترسیم تک‌تک سکانس‌ها و موقعیت‌ها و به تبع آن تک تک دیالوگ‌ها و ریزه کاری‌های شخصیت‌پردازی دقت نظر و برنامه‌ریزی دقیقی را به کار برده است. اصولا همین ویژگی است که می‌توان بر اساسش اصل یا کپی بودن فیلم‌هایی که شیوه روایی فرهادی را انتخاب کرده‌اند، شناسایی کرد. مگر می‌توان درک درستی از ابعاد شخصیت و ذهنیت‌ها و البته کشمکش‌های درونی اکبر و علا و فیروزه و ابوالقاسم و دیگران نداشت و تمایل به پیگیری تصمیمات و سرنوشت آن‌ها داشت؟ مگر می‌توان تک سکانس برگزاری تولد ۱۸ سالگی اکبر و حالات او در این موقعیت را در موجزترین حالت ممکن درک نکرد و بعدتر بر عزم علا برای نجات دادن اکبر از زیر تیغ مهر تایید زد؟ مگر می‌توان موانع پیش روی علا و فیروزه برای جلب رضایت را جدی و حل ناشدنی ندید و در انتها حس استیصال و سردرگمی آن‌ها را درک کرد؟ اگر تک تک این جزئیات که در دیالوگ نویسی، اجرای صحنه‌ها، شیوه انتخاب و بازی هنرپیشه‌ها و حتی طراحی صحنه و موزیک و نور و قاب‌بندی است را در نظر نگیریم آیا باز هم می‌توانیم تاثیرگذاری نهایی را تجربه کنیم؟ قطعا پاسخ منفی است.

اینجاست که تماشای سرسری و کم دقت آثار فرهادی بخش بزرگی از لذت بردن از سینما را از مخاطب خواهد گرفت. جزئیات در سینمای فرهادی به اندازه بزرگ‌ترین تکه‌های داستانی اهمیت دارد. اصولا درجه‌بندی و ارزش‌گذاری روی المان‌های داستانی و روایی در سینمای فرهادی بر اساس جثه ایده مطرح نمی‌شود، بلکه بر پایه کارکرد کلیدی آن جز و تاثیر عمیق در نقطه زنی آخر فیلم است که بار و چگالی آن را مشخص می‌کند. در همین فضاست که مرد معتاد دکه دار کنار خانه فیروزه از یک شمایل بدبختی و مانع تراشی سطحی به عضوی جدای ناپذیر از داستان بدل می‌شود. در کلیت داستان حل می‌شود و در نهایت کمک می‌کند تا یک کلیت همگن به نام فیلم رقم بخورد. در پایان بر این باورم که تماشای دوباره فیلم‌های قدیمی‌تر اصغر فرهادی جدای از لذت خاطره‌بازی، کارکردی آموزشی هم دارد چرا که مخاطب جدی‌تر سینما را بر آن می‌دارد تا جریان تولد، تکامل و تبلور یک سبک از داستان‌گویی در سینمای یکی از مهم‌ترین کارگردانان حال حاضر سینمای جهان را عمیق‌تر درک کند.

تماشای آنلاین فیلم شهر زیبا در فیلیمو

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil