گفت‌وگو با ریچارد لینکلیتر درباره جدیدترین اثرش

برای آپولو ده و نیم ۱۰ سال یادداشت‌برداری کردم

ریچارد لینکلیتر با انیمیشن‌سازی غریبه نیست اما «آپولو ده‌ونیم» (Apollo 10 1/2) دنیایی جدا از تجربه قبلی او در «زندگی بیداری» (Waking Life) است. اثر جدید این فیلمساز تگزاسی که نتفلیکس آن را تهیه کرده است، اولین نمایش جهانی‌اش را در جشنواره «جنوب از جنوب غربی» (SXSW) تجربه کرد و از اول آوریل (دوازدهم فروردین) در نتفلیکس عرضه شده است. «آپولو ده‌ونیم» لینکلیتر را به قلمروی دیگر اثر تحسین‌شده‌اش «پسر بودن» (Boyhood) هم برده است تا تماشاگران شاهد غوطه‌وری فریبنده‌ای در شهر هیوستن و تابستان ۱۹۶۹ باشند؛ و با نگاهی شبه‌زندگینامه‌ای، کودکی را در روزگاری تجربه کنند که ناسا روی کره ماه فرود آمد.
پسرک قهرمان داستان، استنلی نام دارد که خاطرات دوران مورد اشاره را با گفتار متنی (که کار ستاره «مدرسه راک»، جک بلک است) در سراسر فیلم بازگو می‌کند. به‌واسطه استنلی – که پدرش مهندس ناسا است – لحظه‌ای بی‌مانند در ضمیر و خاطر آمریکایی‌ها جان می‌گیرد. این داستان در عین حال، به چکامه‌ای بر فانتزی‌های نوجوانی می‌ماند و شخصیت اصلی داستان، سفر بعید خودش به نزدیک‌ترین همسایه کره زمین را تصور می‌کند.
لینکلیتر این فیلم را مدت کوتاهی پیش از آغاز فراگیری جهانی کرونا فیلمبرداری کرد و در تمام این مدت، آهسته و تدریجی آن را تدوین می‌کرد. او در این گفت‌وگو با اریک کوهن (نویسنده و منتقد مطرح «ایندی‌وایر») درباره فرایند غیرمعمول تولید و این موضوع صحبت کرده است که چه‌طور تجربه «پسر بودن» در خدمت ساخت این فیلم قرار گرفت. البته او در کنار این‌ها به سوال‌های متنوعی هم پاسخ داده است که به عنوان نمونه، صنعت سینمایی که دائم تغییر می‌کند و پروژه‌های بعدی‌اش را نیز شامل می‌شود.

بهترین انیمیشن های سال ۲۰۲۲

  • در تمام مدت فراگیری کرونا در خانه‌تان در حومه شهر پناه گرفته بودید؟

ریچارد لینکلیتر: نمی‌خواهم پیروزمندانه حرف بزنم اما خیلی خوش‌شانس بودیم که «آپولو ده‌ونیم» پیش از شروع فراگیری و قرنطینه به پایان رسید. وقتی شروع کردیم هنوز مورد خاصی گزارش نشده بود. فراگیری در ایالات متحده از سیاتل آغاز شد و هنوز در تگزاس خبری نبود؛ اما جشنواره «جنوب از جنوب غربی» را تعطیل کردند. پس از آن بود که ناگهان اوضاع زیرورو شد و در مدت زمان بیست‌روزه فیلمبرداری ما، اتفاق‌ها و محدویت‌های زیادی رخ داد تا این‌که درست وقتی فیلمبرداری تمام شد، همه جا تعطیل شد. واقعاً دقیقه نود کارمان تمام شد. زمان‌بندی در این دنیا همه‌چیز است و به نظرم در این صنعت، کسی فکر نمی‌کند که زمان‌بندی خوبی نصیبش می‌شود. زمان‌بندی معمولاً پدر شما را درمی‌آورد؛ اما این بار، من قطعاً خیلی خوش‌شانس بودم.

  • آن موقع سال ۲۰۲۰ بود ولی فیلم‌تان تازه عرضه شده است. این‌طور به نظر می‌رسد که روی مرحله پس‌ازتولید حسابی وقت گذاشتید.

دو سالِ خیلی خوب را سپری کردیم. باید تدوین می‌کردیم و کارهای انیمیشن را انجام می‌دادیم. خیلی خوب بود که این‌قدر روی پروژه متمرکز شدیم. هیچ‌کس درگیر پروژه و کار دیگری نبود؛ و البته این فیلم هم پروژه مفرح و خیلی خوبی بود برای کار کردن.

  • شما کم‌وبیش از نسل شخصیت‌های فیلم هستید؛ فیلمی که چکامه‌ای پرجزییات از بزرگ شدن در هیوستن در دهه ۱۹۶۰ است با رقابت فضایی آن روزگار، پارک تفریحی «استرووُرلد»، تگزاسی‌های عجیب‌وغریب و… چه‌قدر از این فضا و گذشته را از تجربه‌های خودتان الهام گرفتید؟

قطعاً حال‌وهوا و هر چیزی را به کار گرفتیم که فضای خاص آن دوره را می‌ساخت. فیلم نعل به نعل خودزندگی‌نامه‌ای نیست اما بخش‌هایی از آن چنین است. پدرم در ناسا کار نمی‌کرد اما دوستانی داشتم که والدین‌شان برای ناسا کار می‌کردند. صرفاً فکر کردم داشتن شغلی در ناسا – که مسحورکننده نیست – می‌تواند بامزه و جالب باشد؛ اما آمار حیرت‌انگیزند: چهارصد هزار نفر در این برنامه کار کردند که بزرگ‌ترین تعداد کارمند غیرنظامی در تاریخ دنیا است. بیست‌وچند هزار تجارت مرتبط با ناسا هم شکل گرفت؛ و در نهایت، ششصد میلیون نفر از تلویزیون شاهد فرود بر کره ماه بودند.

ایده بزرگ من این بود که ما فیلم‌های زیادی درباره فضانوردان و مأموریت‌های بزرگ‌شان داریم، چرا فیلمی درباره این موضوع ساخته نشود که زنده ماندن و زیست در این دوران چه‌گونه بود؟ بچه بودن در آن دوران، بخش خودزندگی‌نامه‌ای فیلم من است. وقتی روی ماه قدم گذاشتند، من دوم ابتدایی را تمام کرده بودم و قرار بود کلاس سوم بروم. برای ساخت فیلم، کلاس چهارم را در نظر گرفتم چون می‌خواستم با بچه‌هایی کمی بزرگ‌تر کار کنم؛ اما کلاس‌چهارمی‌ها هم هنوز بچه‌‌طورند ولی در آستانه تغییر بزرگی که تجربه خواهند کرد. استنلی فیلم، بچه‌ای است که فانتزی راه رفتن روی ماه را دارد. این فانتزی خود من بود.

  • شما در گفتار متن بزرگسالانه استنلی به این موضوع هم اشاره می‌کنید که هیجان پیرامون «رقابت فضایی» راهی برای دولت بود تا مشکلات بزرگ‌تر جهان آن روزگار را تحت‌الشعاع قرار دهد و به‌نوعی پنهان کند، به‌خصوص جنگ ویتنام. خودتان اولین بار در چه سنی از این وضعیت و مناسبات آگاه شدید؟

در فیلم تلاش کردم ناهنجاری درون کله یک بچه را تصویر کنم؛ شرایط سن‌وسالی که شما هنوز می‌توانید چنین فانتزی‌ها و رویاهای فوق‌العاده‌ای را در سر بپرورانید ولی در عین حال، سازوکار دنیای بزرگ‌ترها را درک نمی‌کنید. شما به‌واسطه تلویزیون از مشکلات باخبر می‌شوید. صحنه‌ای در فیلم هست که مادربزرگ، نگاه بدبینانه‌اش نسبت به آینده را مطرح می‌کند. به خاطر دارم که این ترس مرا در خود غوطه‌ور کرده بود و فکر می‌کردم روزی می‌آید که حتی نمی‌توانم نفس بکشم و باید از ماسک ضدگاز استفاده کنیم و با مسائلی چون زباله‌های بی‌پایان و اضافه‌جمعیت دست‌وپنجه نرم کنیم… خلاصه این‌که کار دنیا تمام است؛ و تازه هر لحظه ممکن بود همه ما پودر شویم چون می‌گفتند شوروی هر آن ممکن است دکمه پرتاب بمب‌های اتم را فشار دهد. من در چنین روزگاری بزرگ شدم.

ریچارد لینکلیتر: «به عنوان یک فیلمساز، دائم با این سوال مواجه می‌شدیم که «نظرتان درباره سینماها و پخش مجازی و آنلاین چیست؟» و تمام کاری که می‌توانستید انجام دهید این بود که با ضرس قاطع حرف بزنید. این بار جالب بود که چنین تجربه‌ای را از سر گذراندم. من هرگز این‌قدر روی جزییات دقیق نبودم. بودجه لازم را برای چنین کاری نداشتم. فقط تلاش می‌کردم فیلم بعدی‌ام را بسازم»

موضوعی که هم‌زمان با تمام وقایع و افکار مورد اشاره جریان داشت، همین فضا و فضانوردی بود که خیلی خوشایند، باحال و خوش‌بینانه بود؛ چون راوی داستان، نسخه بزرگسالِ استن است (نقش جک بلک) می‌توانستیم تحلیل انتقادی کافی هم در سراسر فیلم داشته باشیم. شما وقتی بزرگ‌تر می‌شوید متوجه شرایط بد و افتضاح و موقعیت‌های طعنه‌آمیز دوران کودکی‌تان می‌شوید. دنیای آزاد کودکی که فیلم تصویر می‌کند، تمام شیطنت و دویدن به هر گوشه‌ای و توپ‌بازی و دردسرآفرینی را در تضاد با این واقعیت قرار می‌دهد که ما در ویتنام مسموم می‌شدیم و شکست می‌خوردیم. این فیلم روی‌هم‌رفته کمدی است اما بُعدی تحلیلی هم دارد.

  • برنامه‌های امروزی و مأموریت‌های آرتِمیس برای بازگشت به ماه را چه‌قدر دنبال می‌کنید؟

بامزه است که تمام اتفاق‌هایی که پیش‌بینی شده بودند تا امروز روی نداده‌اند، مثلاً رفتن به مریخ تا پایان قرن. البته همه آرزوهای ما دارند صورت واقعیت پیدا می‌کنند اما نه در بازه زمانی‌ای که فکر می‌کردیم. انگار مدتی همه چیز فراموش شده بود و حالا دوباره دارد اتفاق می‌افتد. حالا این آدم‌ها که آن زمان بچه بودند، تمام پول‌شان را صرف این تحقیقات جدید می‌کنند که واقعاً دلربا است.

  • الگوی انیمیشن «آپولو ده‌ونیم» یادآور «زندگی بیداری» و «اسکنری در تاریکی» (A Scanner Darkly) است اما ایده‌های مشترک آن با «پسر بودن» مشهود است. موقع سروشکل دادن به این فیلم، چه‌قدر به «پسر بودن» فکر می‌کردید؟

«پسر بودن» درباره جزییات کوچک زندگی است. «آپولو…» هم درباره همین جزییات است اما درباره – احتمالاً – بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین کار بشر تا امروز هم هست. این فیلم تا حد زیادی از دل «پسر بودن» رشد کرد. «پسر بودن» با این فکر شروع شد که «آه، من موقعیت ویژه‌ای در کودکی‌ام ندارم که درباره‌اش فیلمی بسازم.» در واقع هیچ‌یک از اتفاق‌های کودکی‌ام جالب به نظر نمی‌رسید. پس تلاش کردم کل فرایند رشد و بلوغ را به تصویر بکشم. این هم پس از زمانی بود که خودم پدر شدم و تصمیم گرفتم فیلمی درباره کودکی بسازم. احساس می‌کردم آن برهه و اتفاق خاص را در کودکی‌ام ندارم و برای همین تصمیم گرفتم درباره کل دوران کودکی یک فیلم بسازم. ایده «پسر بودن» این‌طور شکل گرفت و دست به کار ساختش شدم؛ اما واقعاً این فرصت را برایم مهیا کرد تا درباره زندگی‌ام شروع به فکر کردن کنم؛ و این‌طور شد که سال دوم فیلمبرداری – وقتی به سال دوم ابتدایی رسیدم – با خودم گفتم: «صبر کن، آن‌ها در این سال بود که روی ماه قدم گذاشتند! راستی که دوران جالبی برای زنده‌بودن بود!» این‌جا بود که فهمیدم تنها فردی هستم که می‌توانم چنین فیلمی بسازم چون به نظرم تنها فیلمسازی هستم که نزدیک ناسا زندگی می‌کرد. تا جایی که درباره فیلمسازان اهل هیوستن می‌دانم، وس اندرسن در حدود همین زمان تازه متولد شد. پس فکر می‌کنم تنها کسی هستم که این‌قدر از آن دوران را به خاطر دارد. پس از رسیدن به ایده، ده سال صرف یادداشت‌برداری و تحقیق شد. ابتدا فکر می‌کردم فیلمی زنده (Live Action) خواهم ساخت اما در سرم درست از کار درنمی‌آمد تا این‌که به جنبه فانتزی‌اش فکر کردم. گیج‌کننده بود تا این‌که متوجه شدم قالب انیمیشن جواب می‌دهد. باید احساس می‌کردید که منتخب هستید؛ و مثلاً تنها کسی هستید که می‌توانید این فیلم را بسازید.

  • شما اولین فیلم‌تان با شیوه روتوسکوپی، «زندگی بیداری»، را در سال ۲۰۰۱ ساختید. «اسکنری در تاریکی» هم پنج سال بعد ساخته شد. بازگشت به چنین رویکرد و شیوه‌ای پس از این همه سال چه‌گونه بود؟

می‌دانم که تامی (پالوتا؛ کارگردان انیمیشن) و من، احساس مشترکی درباره این پروژه داشتیم. هجده سال پیش «اسکنری در تاریکی» را کار کردیم. بنابراین، از آن عبور کرده بودم و به آن شمایل فکر نمی‌کردم؛ و می‌دانستم باید چیزهایی را بسازیم، مثلاً پارک «استرووُرلد» دیگر وجود ندارد. بعدش هم ماه بود و سفر فضایی. نمی‌توانستیم فقط تصاویری را انیمیشن کنیم که فیلمبرداری‌شان می‌کردیم. این جهان باید از اساس ساخته می‌شد. تامی و من ده سال پیش به سمت انیمیشن رفتیم چون پولی پس‌انداز کرده بودیم. مدتی تلاش می‌کردم نسخه‌ای بازسازی یا به‌روزشده از «آقای لیمپِت شگفت‌انگیز» (The Incredible Mr. Limpet) را با زک گالیفیاناکیس بسازم. فیلمی در دهه ۱۹۶۰. بودجه‌ای گرفته بودم که نسخه‌ای انیمیشنی از آن را سروشکل بدهم. قصد داشتیم پس‌زمینه‌ها را نقاشی کنیم و نه روتوسکوپی؛ و در کنار انیمیشن دوبعدی از تکنیک سه‌بعدی هم استفاده کنیم. ما که اسمش را گذاشته بودیم «دو و نیم بعدی». این اتفاق درباره «آپولو…» افتاد و دست‌آخر به فیلمی دوبعدی رسیدیم با عناصر سه‌بعدی و مقداری هم تکنیک روتوسکوپی؛ که نسبت به گذشته خیلی فرق کرده است. من در مجموع، ترکیبی از تکنیک‌های مختلف را دوست دارم؛ و برای من این ترکیب بود که پاسخ‌گوی چالش ما برای ساخت یک فیلم تاریخی انیمیشن بود. ما به چنین آلیاژی از سبک‌ها برای روایت این داستان نیاز داشتیم.

گفت‌وگو با ریچارد لینکلیتر درباره جدیدترین اثرش «آپولو ده‌ونیم»

شیوه‌ای که این داستان روایت شده، با عنصر مستندی که دارد، به این معنی است که هم سندی از روزگارش به شمار می‌رود و هم فیلمی خیالی و روایتی فانتزی است. پس الگو‌های مختلف زیادی را در خود جای داده است؛ اما در نهایت، مثل آلبومی از عکس‌های دهه ۱۹۶۰ است با چاشنی فانتزی و زمان و مکانی بسیار خاص.

  • و همه چیز در مقابل یک پرده سبز اتفاق افتاد؟

ما به صورت زنده در استودیویی از پرده سبز فیلمبرداری کردیم. پس همه چیز باید از قبل در نظر گرفته می‌شد؛ و هر چیزی یک جلوه ویژه بود و باید بسیار دقیق به آن فکر می‌شد. به عبارت دیگر، مثل ساختن فیلمی بزرگ و متکی به جلوه‌های ویژه بود که جلوه‌هایش هنوز طراحی نشده بودند!

  • چه‌قدر تحقیق کردید؟

از نظر تاریخی یک پروژه تحقیقاتی عظیم بود. ناسا بزرگ‌ترین آژانس دولتی تاریخ است. شما می‌توانید آنلاین شوید و ببینید که آن‌ها همه چیز را در اختیار شما قرار داده‌اند. آن‌ها کاملاً جدی با این موضوع برخورد کرده‌اند. انگار نظرشان این است که «مردمی که مالیات می‌دهند سرمایه‌گذاران ما هستند و همه این اطلاعات باید به آن‌ها داده شود.» برای همین کلی فیلم ویدیویی آرشیوی در فضای مجازی موجود است! کارشان عجیب و فوق‌العاده است. کنار هم چیدن قطعه‌های این داستان و روایت آن، واقعاً دشوار و پردردسر بود؛ از سوی دیگر، حجم عظیمی از مرجع‌ها در دسترس ما بود. سال‌ها پیش از این‌که شروع کنیم، دست به کار جمع‌آوری فیلم‌های خانگی مردم از آن روزگار شدیم. تصاویر زیادی در فیلم هستند که حاصل این تحقیق‌های مستقل ما هستند.

  • چه‌طور شد که با نتفلیکس همکاری کردید؟

ما طبق معیارهای آن‌ها، یک پروژه کم‌هزینه داشتیم. ما در سومین سطح انیمیشن‌سازی آن‌ها قرار گرفتیم که اصلاً با سطح دیزنی قابل‌قیاس نیست. برای همین باید صرفه‌جویانه عمل می‌کردیم.

  • شما احتمالاً مدتی طولانی و بیش‌تر از آن‌چه دوست داشته باشید به سوال‌هایی درباره رشد بازار پخش مجازی و تهدیدش برای سالن‌های سینما پاسخ داده‌اید. باید جالب باشد که خودتان این بار در سوی دیگر ماجرا قرار گرفته‌اید و با نتفلیکس همکاری کردید.

به عنوان یک فیلمساز، دائم با این سوال مواجه می‌شدیم که «نظرتان درباره سینماها و پخش مجازی و آنلاین چیست؟» و تمام کاری که می‌توانستید انجام دهید این بود که با ضرس قاطع حرف بزنید. این بار جالب بود که چنین تجربه‌ای را از سر گذراندم. من هرگز این‌قدر روی جزییات دقیق نبودم. بودجه لازم را برای چنین کاری نداشتم. فقط تلاش می‌کردم فیلم بعدی‌ام را بسازم. خلاصه این‌که نتفلیکس خواست این فیلم را بسازد. آن‌ها واقعاً فکر می‌کردند که فیلم خوبی خواهد شد. آن‌ها به من انگیزه دادند و گفتند: «ما تو را دوست داریم. از این فیلمنامه هم خوش‌مان می‌آید. توضیح‌های تو از سروشکل فیلم را هم دوست داریم؛ پس این فیلم را بساز.» مثل یک رویا بود. آن‌ها بهترین شریک بودند و هیچ دخالت احمقانه‌ای نکردند. شگفت‌انگیز بود و واقعاً یکی از بهترین تجربه‌های فیلمسازی‌ام.

  • و درباره اکران فیلم در سینماها چه می‌توانید بگویید؟

در جشنواره «جنوب از جنوب غربی» نمایش داشت و شاید هم یک هفته در برخی سینماها. بعدش هم در نتفلیکس عرضه شد. به گمانم این وضعیت چندان تفاوتی با وضعیت اغلب فیلم‌های کارنامه‌ام ندارد. بماند که این روزها خیلی از فیلم‌های مستقل، پس از یک هفته اکران محدود، سر از پخش مجازی و آنلاین درمی‌آورند.

انیمیشن آپولو ده‌ونیم

  • شما در حال فیلمبرداری «با شادمانی چرخ می‌زنیم» (Merrily We Roll Along) هم هستید که بر اساس موزیکال استیون ساندهایم در یک دوره بیست‌ساله کار خواهد شد. از خطر چنین پروژه‌ای بگویید. وقتی کارتان تمام شود، سروشکل فیلم‌ها چه‌گونه شده است؟

اصلاً لازم نیست به این موضوع فکر کنم. من باید به روایت یک داستان و ساختن یک فیلم به بهترین شکل ممکن فکر کنم. همچنان آدم‌هایی خواهند بود که فیلم‌ها را دوست داشته باشند.

  • چقدر از این فیلم را گرفتید؟

یک بخش را گرفتیم و ۸ بخش آن مانده است. پایان را فیلمبرداری کردیم. مثل «پسر بودن» نیست و انبوهی وقفه زمانی دارد. نُه دوره در بیست سال. تا این‌جا تجربه شگفت‌انگیزی بوده است اما هنوز راه زیادی مانده و حرف چندانی درباره‌اش ندارم.

  • پیش از درگذشت ساندهایم چه‌قدر از او بازخورد گرفتید؟

از دست دادن او خیلی خیلی غم‌انگیز بود. تا ابد شکرگزار خواهم بود که دوره خوبی را با او گذراندم، چه تلفنی و چه حضوری. با او به دیدن برخی نمایش‌ها رفتیم و در کنارش نشستم. واقعاً شاکرم که گشاده‌دستی او شامل حالم شد. باید تجربه‌اش می‌کردم.

  • در «آی‌ام‌دی‌بی» آمده است که روی دو فیلم زندگی‌نامه‌ای کار می‌کنید؛ یکی درباره جان هینکلی و دیگری درباره بیل هیکس. در واقعیت درگیر کدام پروژه هستید؟

این پروژه‌ها اعلام می‌شوند اما هرگز حذف نمی‌شوند! جالب است که هر دو داستان‌هایی حقیقی هستند درباره آدم‌هایی که واقعاً کارشان را کرده‌اند و تأثیرشان را گذاشته‌اند. هر دو پروژه فعلاً معلق هستند و حرفی درباره‌شان ندارم. این فیلم «آپولو…» هجده سال طول کشید تا پرورده شود، حتی طولانی‌تر از کل برنامه و رقابت فضایی ناسا. برنامه من برای سفر به ماه از زمان‌بندی و برنامه‌ریزی کندی برای فرستادن کسی به ماه هم بیش‌تر زمان برد! در همین فصل بهار احتمالاً درگیر ساخت فیلمی شوم که فیلمنامه‌اش را در تابستان گذشته نوشتم. یک فیلم هیوستنی دیگر است. یک داستان جنایی حقیقی که امیدوارم بتوانم آن را بسازم. ظاهراً که قرارست این اتفاق بیفتد اما هیچ چیزی قطعی نیست. خیلی جالب می‌شود که حالا یک فیلم هیوستنی معاصر بسازم. در ضمیر و خاطر ملی ما، کم‌تر از این منطقه استفاده شده است؛ منطقه‌ای که خیلی مفرح و جذاب است.

تماشای آنلاین انیمیشن آپولو ده‌ونیم در فیلیمو

منبع: ایندی‌وایر، اریک کوهن

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم