پخش قسمت دوم سریال یاغی، بهانه این نوشته است

همه آنچه درباره تصنیف مرا ببوس می‌دانیم

+دانلود مرا ببوس حسن گل نراقی که در سریال یاغی استفاده شد

یکی از زیباترین و معروف‌ترین ترانه‌های عاشقانه معاصر «مرا ببوس» است که با صدای حسن گل‌نراقی در ذهن و یاد ما جاودانه شده است. تاریخچه اجرای این تصنیف که به دهه ۱۳۳۰ باز می‌گردد، با ماجراها و داستان‌ها و شایعاتی گره خورده که هر کدام از این داستان‌ها این ترانه را گاه به ریشه‌هایی صرفا عاشقانه و گاه سیاسی متصل می‌کند و گاهی هم هر دو. خیلی‌ها در این سال‌ها براساس شنیده‌ها و خوانده‌ها و باورهایشان درباره داستان واقعی پشت این ترانه سخن گفته حتی در روزنامه‌ها نوشته‌اند. از تهران شناسان و پژوهشگران تاریخ تا نوازندگان و موسیقدانان و پژوهشگران موسیقی.
جالب اینجاست که هم درباره شرایط سرودن ترانه این تصنیف حرف و سخن بسیار بوده هم درباره شرایطی که منجر به اجرای آن توسط حسن گل‌نراقی شده است. ترانه‌ای که به گفته شهرام ناظری یک استثنا در عالم هنر است که اینچنین در یادها جاودانه شده است. افسانه‌ها و واقعیت‌های پیرامون این ترانه که همچنان در غبار خاطرات غیرمستند و تاریخ شفاهی است، اینجا بخوانید.

همه شایعات درباره ترانه مرا ببوس و شاعر آن

قوی‌ترین باور درباره ترانه تصنیف مرا ببوس در ذهن بیشتر مردم با کودتای ۲۸ مرداد و جریان سیاسی آن دوران پیوند خورده است. این عده بر این باورند که انگیزه سرودن ترانه مرا ببوس، بزرگداشت خاطره‌ افسران حزب توده بوده که بعد از کودتا دستگیر و  اعدام شدند. به ویژه در این میان این شایعه شهرت یافته بود که سرهنگ عزت‌الله سیامک این ترانه را در زندان برای بزرگداشت رفیقان اعدامی‌اش سروده بود. شایعه دیگر هم این بود که سرهنگ مبشری شب قبل از اعدامش این ترانه را به یاد تنها دخترش سروده و به او تقدیم کرده است. این ۲ تصور درباره‌ ترانه‌ مرا ببوس از قوی‌ترین باورها بین عموم مردم است که همچنان هم عده‌ای آن را بازگو می‌کنند. شاید یکی از دلایل وجود این شایعات همزمانی اجرای این تصنیف توسط حسن گل‌نراقی با زندانی و اعدام شدن افسران حزب توده بود.

 

داستان سرودن تصنیف

به دور از همه شایعات و افسانه‌های  افسران در فراق یاران، باید بگوییم که شاعر این ترانه حیدر رقابی است. رقابی شاعری عاشق‌پیشه، ورزشکار و دانشجویی سیاسی بود که در جبهه ملی فعالیت می‌کرد. او به مصدق عشق می‌ورزید و چندین بار هم به خاطر فعالیت‌هایش به زندان افتاده بود. در دل مبارزاتش با دختری در دانشگاه آشنا شد که در فعالیت‌های سیاسی با او همراهی می‌کرد. اما زمانی که به توصیه و اصرار شوهر خاله‌اش، صاحب چلوکبایی شمشیری -که بزرگ خانواده بود- مجبور به ترک وطن و رفتن به آمریکا برای ادامه تحصیل شد، با ناکامی در عشق مواجه شد.

حیدر رقابی ترانه مرا ببوس را برای همان دختر و عشق از دست رفته‌اش سرود. زمانی که شایعات درباره این ترانه در آمریکا به گوشش رسید آن را تکذیب کرد. به گفته دوستانش از این که ترانه‌اش به حزب توده نسبت داده شود بسیار ناراحت بود. رقابی در آمریکا هم به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه داد و بعد از انقلاب به ایران بازگشت. چندسالی استاد دانشگاه بود اما بر اثر بیماری از دنیا رفت و هیچ‌گاه آن دختر را دوباره ندید. برادر رقابی دورادور از احوال دختر و ازدواجش باخبر بود. به گفته برادر رقابی، بعد از مرگ حیدر او اولین و بزرگترین دسته‌گل را بر مزار عاشق و شاعری گذاشت که زیباترین ترانه عاشقانه معاصر را برایش سروده بود.

 

چه کسانی ترانه مرا ببوس را اجرا کرده‌اند؟

زمانی که حیدر رقابی بیت‌های اول را می‌سرود، پروین آن چند بیت را بر اساس موسیقی مجید وفادار خواند و بر صفحه گرامافون ضبط کرد. بعدها به درخواست وفادار، رقابی شعر را برای ارائه در فیلم اتهام ساخته شاپور یاسمی تکمیل کرد. این ترانه با صدای خاطره پروانه برای فیلم اتهام با بازی ژاله علو و ناصر ملک‌مطیعی اجرا شد. در این فیلم ژاله‌ علو که به قتل شوهرش متهم شده، در صحنه‌ای که از دخترش خداحافظی می‌کند و به سوی زندان روانه می‌شود روی آواز خاطره پروانه لب می‌زند.

اما آن زمان این ترانه مورد توجه قرار نگرفت تا اینکه مدتی بعد با اجرای حسن گل‌نراقی از رادیو پخش شد. برخی می‌گویند زمانی که گل‌نراقی و وفادار در محفلی حضور داشتند، گل‌نراقی زمزمه وفادار را می‌شنود و توجهش جلب می‌شود و درنهایت تصمیم می‌گیرند ترانه با صدای حسن گل نراقی در رادیو ضبط شود.

اما روایت دیگری هم از پرویز خطیبی، از شخصیت‌های اثرگذار در فرهنگ عمومی در دوران پهلوی، وجود دارد که به گفته او در سال ۱۳۳۵، روزی گل‌نراقی برای دیدار با دوستش پرویز یاحقی به استودیوی شماره‌ ۸ رادیو رفت و تصادفا زمانی به آنجا رسید که ارکستر بزرگ رادیو جمع شده بود و در انتظار آمدن روح‌الله خالقی بود. این تاریخ کمی پس از اکران فیلم اتهام بوده و به همین خاطر زمانی که گل‌نراقی سر می‌رسد، می‌بیند که یاحقی و مشیرهمایون مشغول نواختن موزیک این ترانه با ویولن و پیانو هستند. پس او هم آواز را بار دیگر می‌خواند و همان جا ضبطی از آن می‌گیرند که مورد توجه قرار می‌گیرد. مدیر رادیو با شنیدن این ضبط تصادفی و خارج از برنامه اصرار می‌کند که آن را پخش کنند و از آنجا که گل‌نراقی نگران واکنش پدرش بود به عنوان خواننده ناشناس از رادیو پخش شد و به سرعت بر سر زبان‌ها افتاد.

ترانه مرا ببوس چطور به دست حسن گل‌نراقی رسید؟

مجید وفادار بعد از فیلم اتهام، هنوز برای اجرای تصنیف و ضبط ارکسترال آن تصمیمی نگرفته بود که ناگهان در یک بعدازظهر جمعه اثرش را با صدایی ناشناس و تنها با دوساز از رادیو شنید. چگونگی خروج اثرش از خانه و اجرای آن بی‌خبر از صاحبان اثر یعنی رقابی شاعر و وفادار آهنگساز شوک بزرگی برای وفادار بود. خیلی زود این ترانه جایش را بین مردم باز کرد و همه درباره مرا ببوس حرف می زدند و او ظنش به برادرزاده‌اش پوران بود که این تصنیف را برای او زمزمه کرده بود.

به گفته هوشنگ جاوید، پژوهشگر موسیقی، بعدها مشخص شد پوران در محفلی بوده که با اصرار جمع ترانه‌ای که عمویش برایش می‌خواند و قسمش داده بود برای کسی نخواند، در همانجا می‌خواند. حسن گل‌نراقی که در آنجا حضور داشته از این ترانه خوشش می‌آید و از پوران درخواست می‌کند متن ترانه را به او بدهد و  پوران به خاطر قولی که به عمویش داده بود، قبول نمی‌کند. اما همان خواندن در میهمانی کافی بود تا اثر عمویش به سرقت برود. خانمی که میزبان آن مهمانی بود، مدتی بعد با پوران تماس می‌گیرد و اصرار می‌کند به خاطر علاقه شخصی می‌خواهد متن ترانه را داشته باشد. پوران متن را پای تلفن برای او می‌خواند و میزبان هم یادداشت می‌کند و به گل‌نراقی می‌رساند. گل‌نراقی روی این شعر با همان ملودی که شنیده بود تمرین می‌کند و او که خواننده‌ای محفلی بود که با این اثر پایش به رادیو باز شد.

بعدها مهدی سهیلی، گل‌نراقی را به رادیو می‌برد و با پیانوی مشیر همایون و ویولون یاحقی، تصنیف اجرا و ضبط می‌شود.

 

حسن گل‌نراقی که بود؟

خواننده مرا ببوس تاجرزاده بود؛ پدرش از کارشناسان عتیقه بود و در تیمچه حاجب‌الدوله حجره داشت. حسن گل‌نراقی هم در بازار تهران پا گرفت و بزرگ شد. وضع مالی خوبی داشت و هیچ وقت مجبور به کار کردن نبود. از همان راه عتیقه‌فروشی زندگی‌اش را می‌گذراند. خانواده مذهبی داشت و دوست نداشت آنها بدانند در محافل آواز می‌خواند. شاید تنها کسی باشد که فقط با اجرای یک ترانه بیش از نیم‌قرن است که در هنر کشور و نزد هنردوستان جاودانه است حسن گل نراقی است.

او درکنار هنر عتیقه‌شناسی که از پدرش آموخته بود، با اجرای ترانه مرا ببوس هنر دیگرش را هم به دیگران شناساند و نامش را برای همیشه جاودانه کرد. او هیچ‌گاه ازدواج نکرد. گفته می‌شود توسط دوست مشترکی در همان سال‌های دور پیشنهاد آشنایی و ازدواج با فرح دیبا به او داده شده بود اما گل‌نراقی که قصد ازدواج نداشته، اصلا وارد این آشنایی نمی‌شود.

علیرضا خالق‌‌وردی فیلمی با نام مستند مرا ببوس ساخته که بیشتر از پرداختن به ترانه و اثر این تصنیف، به زندگی گل‌نراقی پرداخته است. در این مستند که می‌توانید آن را در فیلیمو تماشا کنید، عکس‌های خانوادگی از دوران نوجوانی و جوانی، فیلم‌هایی از محافل خصوصی که به دهه آخر عمرش برمی‌گردد و نشان از شوخ طبعی او دارد، نشان داده شده است. حسن گل‌نراقی در نهایت در سال ۱۳۷۲ در سن ۷۱ سالگی در بیمارستان آراد تهران در حالی که با عوارض جراحی دست و پنجه نرم می‌کرد در اثر سکته قلبی از دنیا رفت. مراسم خاکسپاری‌اش با حضور اهالی هنر و شعر و موسیقی و در کنار دوستدارانش برگزار شد و فریدون مشیری یکی از سخنرانان این مراسم بود.

معرفی کامل و اطلاعات سریال یاغی

اطلاعات و دانلود تصنیف مرا ببوس

  • خواننده: حسن گل‌نراقی
  • شعر: حیدر رقابی
  • موسیقی: مجید وفادار
  • پیانو: مشر همایون
  • ویولن: پرویز یاحقی
  • پخش شده در قسمت دوم سریال یاغی

متن ترانه مرا ببوس

مرا ببوس مرا ببوس برای آخرین بار / تو را خدانگهدار که می‌روم به سوی سرنوشت
بهار ما گذشته، گذشته‌ها گذشته / منم به جست‌وجوی سرنوشت
در میان طوفان هم‌پیمان با قایقران‌ها / گذشته از جان باید بگذشت از طوفان‌ها
به نیمه‌شب‌ها دارم با یارم پیمان‌ها / که بر فروزم آتش‌ها در کوهستان‌ها
آه… شبه سیاه گذر کنم، ز تیره‌راه گذر کنم؛ نگه کن ای گل من / سرشک غم به دامن، برای من میفکن

دختر زیبا! امشب بر تو مهمانم؛ در پیش تو می‌مانم / تا لب بگذاری بر لب من
دختر زیبا! از برق نگاه تو، اشک بی‌گناه تو / روشن سازد یک امشب من

مرا ببوس مرا ببوس! برای آخرین بار / تو را خدانگهدار که می‌روم به سوی سرنوشت
بهار ما گذشته، گذشته‌ها گذشته / منم به جست‌وجوی سرنوشت

تماشای آنلاین سریال یاغی

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil