هیچچیز آنقدر جدی نیست که نتوان با آن شوخی کرد.
هیچچیز آنقدر جدی نیست که نتوان با آن شوخی کرد؛ حتی علم! یک دانشمند یا یک آدم علاقهمند به علم و دانش، هرقدر هم که درگیر موضوعات جدی باشد، بالاخره یک انسان است و مثل همه، روحیات، نیازها، دوستان و ارتباطاتی دارد که او را در موقعیتهای جذاب و خندهداری قرار میدهد. اصلاً وقتی یک نفر توجه و زندگی خود را معطوف یا بهتر بگویم، «وقف» یک موضوع خاص میکند، به تبعیت از آن، سبک زندگی خاصی پیدا خواهد کرد که باعث تفاوت او با عموم مردم و اطرافیانش میشود. همین کشف دنیای او و سردرآوردن از مشکلاتش و نحوه حل آنها بسیار جالب است. حالا تصور کنید تعداد زیادی از این آدمها، به بهانه کار گروهی، یکجا جمع شدهاند و دور از اکثریت جامعه، مشغول فعالیت خود هستند؛ کشف دنیایشان و شوخی با آن چقدر دیدنی خواهد بود.
«دره سیلیکون» نام منطقهای در کالیفرنیاست که بسیاری از شرکتهای مطرح (مانند فیسبوک، گوگل، توییتر و…) در آنجا حضور دارند و کارکنان و افراد فعال در حوزه رایانه و فنآوری اطلاعات، در آن منطقه زندگی میکنند؛ یعنی پر است از آدمهای بهاصطلاح «مغز» و «خوره فنآوریهای نوین» که هرروز به فکر خلق ایدهای جدید و استارت آپی تازه هستند که جهان را متحول کند!
مصاحبه با روزی اودانل به بهانه بازی در سریال همینقدر میدانم که حقیقت دارد
اگر خودتان جزو آدمهای علاقهمند به حوزهی فنآوری اطلاعات نباشید، حتماً در اطرافتان دوست و آشنایی دارید که مدام سرش توی مانیتور است، کد نویسی میکند و درگیر دنیای مجازی و استارتآپ و اینجور مسائل است. دقت کردهاید که چقدر دنیای متفاوتی دارد؟ هیچوقت برایتان جذاب نبوده است که از کارش سر درآوردید؟
سریال «دره سیلیکون» یا «Silicon Valley»، همانطور که از اسمش پیداست به سراغ این آدمها رفته است؛ در این سریال با جوانی روبهرو هستیم که ایدهها و هدفهای بزرگی دارد و به هیچچیز غیر از موفقیت فکر نمیکند؛ آنقدر که حتی یادش میرود غذا بخورد، دکتر برود، حمام کند و… او میخواهد اینترنتی جدید بسازد! باورش سخت ولی انگار ممکن است؛ هرچند در ابتدا، مانند ایده اختراع دوباره چرخ مسخره به نظر میرسد ولی کمکم مسأله جدی و باورپذیر میشود.
«ریچارد هندریکس» (با بازی توماس میدلدیچ)، با چند نفر از دوستانش در خانهای در دره سیلیکون زندگی میکنند و علیرغم تمام تفاوتهای شخصیتی که دارند، سعی میکنند در قالب کار تیمی، یک پروژه را به سرانجام برسانند. شبیه تمام داستانها، هرکدام از این افراد نماینده قشری هستند و دنیا و جهانبینی متفاوتی دارند و این بالاجبار درکنارهمبودن،* بهرغم تفاوتها و حتی تضادهای ظاهری و باطنی، موقعیتهای طنزی را به وجود میآورد که مثل آن را در زندگی خودمان زیاد دیدهایم. هدف و موفقیت آنقدر برایشان مهم است که مجبورند با هم بسازند و حتی یکدیگر را تحمل کنند؛ گروهی متشکل از یک آدم باهوش ولی شلخته و خجالتی، یک آدم منظم و قانونمند و احساساتی، یک آدم خنگ، متوهم و فرصتطلب، یک آدم مرموز و همهفنحریف با عقاید و دنیایی عجیبوغریب، یک مهاجر که شیفتهی رؤیای آمریکایی است و یک چینی با همان تعریف همیشگی و مرسومش که همه میدانیم!
درباره سریال جنایی هندی و متفاوت آشور |جنایتی از هند
حالا این گروه را بگذارید کنار صدها گروه کوچک و بزرگ دیگری که در «دره سیلیکون» فعالیت میکنند و با هم رقابت دارند. رقابتی بیرحمانه که در صورت موفقیت، شهرت و پول به همراه دارد وگرنه از هستی ساقط میشوی! همهی آنها، در آرزوی خلق یکچیز بزرگ شبیه فیسبوک و اپل و «مارک زوکربرگ»شدن و «استیو جابز»شدن هستند. این حتی در یکی از پوسترهای سریال دیده میشود: تمام بازیگران، فیگوری شبیه به یکی از عکسهای معروف استیو جابز گرفتهاند.

در این میان، دوستیها و دشمنیها معیار و ملاک دیگری دارد: منفعت! شبیه همان مثل معروف «تا پول داری رفیقتم، قربون بند کیفتم!» با این دید، هرکسی میتواند در چشم به هم زدنی، دوست یا دشمن شود و حتی دوباره دشمن یا دوست شود؛ و بازهم! این چرخه میتواند بارها تکرار شود. در دنیای تجارت این یک امر مرسوم است اما وقتی این تجارت، رنگ و بوی دانش و علم و تکنولوژی به خود میگیرد، انتظار یک چنین رفتاری از این آدمها نمیرود؛ ولی خب اینها هم انسان هستند و همین تضادی که در ذهن مخاطب به وجود میآورد و باعث به هم ریختن پیشفرضهای او میشود، طنزی را خلق میکند که تا حد زیادی تلخ و سیاه است.
نگاهی به سریال کرهای مشکلی نیست که خوب نباشی
سوای این فضای کلی حاکم بر سریال «دره سیلیکون» که بار اصلی کمدی را بر دوش میکشد، شوخیهای کلامی و رفتار بانمک شخصیتها و نقضیهسازی دنیای واقعی و روابط موجود در «دره سیلیکون»، باعث کشش مخاطب به این سریال و علاقه او به دنبال کردن آن میشود.
نقیضهکردن «دره سیلیکون» به خوبی انجام شده است: مخاطب حس نمیکند که دنیای سریال با دنیای واقعی دره سیلیکون تفاوت زیادی دارد. این مسأله هم ازنظر ساختاری و هم ازنظر محتوایی، آنقدر خوب و ظریف انجام شده است که سریال، علیرغم تفریح و سرگرمی، حاوی نکات آموزشی بسیاری هم هست. یعنی در کنار پیشبرد داستان، به مخاطب خود یاد میدهد که قواعد و روش کارگروهی در دنیای فنآوری اطلاعات، بهویژه در درهی سیلیکون چیست و برای موفقیت در چنین فضایی، با چه مشکلاتی باید دستوپنجه نرم کند. چقدر باید شکست بخورد تا بتواند موفق شود. شاید اینکه «مایک جاج»، یکی از نویسندگان سریال «دره سیلیکون» از جنس یکی از شخصیتهای سریال است، باعث شده که جزئیات علمی سریال دره سیلیکون تا این اندازه دقیق و کاربردی باشد. انگار که دفترچه خاطراتش و تجربههای زیسته خود را برای مخاطب تعریف میکند.
درباره فیلم کمدی-رمانتیک هندی دفترچه | خواندن و نوشتن عشق
سریال «دره سیلیکون» سرشار از بازیگران جوان و کاربلد در حوزه سینمای کمدی و حتی استندآپکمدی است؛ «توماس میدلدیچ» در نقش ریچارد هندریکز، «تی جی میلر» در نقش ارلیش بارکمن، «زک وودز» در نقش دونالد دان، «کومیل نانجیانی» در نقش دنیش چاتای، «مارتین استار» در نقش بترایم گیلفویل، «جاش برنر» در نقش نلسون بیگتی، «آماندا کرو» در نقش مونیکا، «مت راس» در نقش گاوین بلسون، «سوزان کرایر» در نقش لوری بریم، «جیمی او یانگ» در نقش ژیان یانگ و …
سریال «دره سیلیکون» جزو سریالهای دیدنی است که در طول سالهای پخشش، بارها نامزد جوایز گلدنگلوب و امی شد و چند جایزه هم کسب کرد.