فیلم مارمولک؛ مثل آخر شاهنامه
کمال تبریزی، مارمولک را در دورانی ساخت که چند سال از آغاز سقوط اقتصادی سینمای ایران میگذشت. تعداد مخاطبان سالنهای سینما، سالبهسال و در روندی تقریباً مداوم در حال کاهش بود و این خطر بهشکلی جدی احساس میشد که سینمای ایران جایگاه خود را نزد مخاطب از دست بدهد. در چنین شرایطی، مارمولک یک جرقه زودگذر اما شگفتانگیز بود. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم هیچکدام از ساختههای دو دهه اخیر سینمای ایران بهاندازه مارمولک وارد فرهنگ عامه نشدهاند. این فیلم بهسرعت به یک پدیده فرهنگی تبدیل شد.
اگر بتوان آماری از «دیدهشدهترین» فیلمهای دو دهه اخیر سینمای ایران تهیه کرد، غیرمنتظره نخواهد بود اگر فیلم مارمولک (حتی در مقایسه با فیلم/ پدیده دیگری مثل اخراجیها) با اختلاف در صدر این فهرست قرار گیرد. اکران عمومی فیلم، همانطور که در ادامه خواهید خواند، پایانی تراژیک داشت. اما مارمولک به حیات خود در جامعه ایران ادامه داد و نزدیک به ۲ دهه بعد از ساخت و اکران، هنوز طرفداران پرشماری دارد. در فیلم قصهها (رخشان بنیاعتماد) جملهای با این مضمون بیان میشود که هیچ فیلمی تا ابد در کِشو باقی نخواهد ماند. باید بپذیریم که در جامعه امروز، دیگر نمیتوان برای همیشه مانع مطرحشدن و دیدهشدن یک فیلم شد. مارمولک شاید بارزترین مصداق در تأیید این ادعا باشد.
ویدیو کلوپ فیلیموشات | مرور فیلمهای دوست داشتنی
خلاصه داستان و اطلاعات فیلم مارمولک
داستان مارمولک (همانطور که احتمالاً تمام سینمادوستان ایرانی میدانند) در مورد یک دزد سابقهدار بهنام رضا مثقالی (ملقب به رضا مارمولک) است؛ فردی که اصول خود را دارد و بر اساس روش خود دزدی میکند. او در آخرین دزدیاش، فریب چند جوان تازهکار را خورده، ناخواسته در میانه یک سرقت مسلحانه قرار گرفته و دستگیر میشود. رضا برای فرار از حبس طولانیمدت متوسل به راهحل عجیبی میشود: فرار با استفاده از لباس یک روحانی. حالا رضا باید با ظاهری جدید در جامعه زندگی کرده و با چالشهای ناشی از تضاد میان رفتارش و لباسی که بر تن دارد کنار بیاید.
کمال تبریزی مارمولک را با فیلمنامهای از پیمان قاسمخانی کارگردانی کرد. فیلمبردار فیلم حمید خضوعی ابیانه بود و حسین زندباف وظیفه تدوین فیلم را بر عهده داشت. سازنده موسیقی متن مارمولک محمدرضا علیقلی بود و منوچهر محمدی فیلم را با مشارکت مالی حوزه هنری تهیه کرد. پرویز پرستویی، بهرام ابراهیمی، شاهرخ فروتنیان، فریده سپاهمنصور، سهیلا رضوی، مائده طهماسبی، رعنا آزادیور و رضا سعیدی از جمله بازیگران فیلم بودند.
نمایش فیلم در بیستودومین دوره جشنواره فیلم فجر (۱۳۸۲) با استقبال پرشور مردم و واکنشهای کموبیش مثبت منتقدان مواجه شد. تبدیلشدن مارمولک به محبوبترین فیلم جشنواره که به دریافت سیمرغ بلورین فیلم منتخب تماشاگران انجامید، کمتر سینمادوستی را غافلگیر کرد. اما فیلم، جدا از تماشاگران، میان داوران آن دوره از جشنواره هم محبوب بود و یکی از جوایز اصلی (سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه برای پیمان قاسمخانی) را به خود اختصاص داد. همچنین مارمولک چند جایزه جنبی را هم از جشنواره بیستودوم فجر دریافت کرد: از جمله جایزه ویژه هیأت داوری بینالمللی بینالمذاهب –جایزهای که، با توجه به حواشی رخداده در زمان اکران فیلم، کنایهآمیز جلوه میکند-.
ماجرای اکران فیلم مارمولک کمال تبریزی
اکران عمومی مارمولک از دوم اردیبهشت ۱۳۸۳ در ۲۶ سالن سینما در تهران آغاز شد (تعداد سالنهای فیلم در تهران بعد از استقبال پرشور مردم بهتدریج به بیش از ۳۰ سالن رسید). فیلم بهتدریج در شهرهایی چون مشهد، قزوین، رشت، یزد، ارومیه، شیراز، اصفهان، خرمشهر، کاشان و زنجان هم روی پرده رفت. اما حواشی پیرامون فیلم بهسرعت بالا گرفت. اعتراضات به نمایش فیلمی که از سوی مخالفان با صفاتی چون «موهن»، «مبتذل»، و «هتاک» مورد اشاره قرار میگرفت باعث شد تا نمایش مارمولک در بسیاری از شهرها در همان روزها و حتی گاه ساعتهای اول متوقف شود.
علیرغم مقاومت اولیه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در نهایت نمایش مارمولک در ۲۸ اردیبهشت به پایان رسید تا این فیلم حتی فرصت یک نمایش عمومی یکماهه را هم نداشته باشد. با این وجود، در همین بیستوچند روز، مارمولک موفق به ثبت آماری شگفتانگیز شد. فیلم در تهران و با بلیت تقریباً ۹۰۰ تومانی، در این مدت حدود ۷۰۰ میلیون تومان فروخت و به پرفروشترین فیلم سال در این شهر تبدیل شد. در سطح کشور هم با میانگین قیمت بلیت تقریباً ۶۲۰ تومانی، مارمولک بیش از ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار مخاطب را به خود جذب کرد و به فروشی بیش از یک میلیارد تومان دست یافت تا پس از کما (آرش معیریان) به دومین فیلم پرفروش و پرمخاطب سال تبدیل شود. این در حالی است که، طبق گزارش اکران منتشرشده در شماره ۳۱۷ ماهنامه فیلم (خرداد ۱۳۸۳)، درحالیکه مارمولک در کمتر از چهار هفته بیش از ۶۰۰ میلیون تومان در تهران فروخته بود، کما طی ۵۰ روز به فروشی حدود ۵۰۰ میلیون تومان رسیده بود. طبق این آمار، مارمولک – با تأکید دوباره بر این که فیلم در بسیاری از شهرستانها یا اکران نشد یا نمایش کوتاهمدتی داشت – بهطور میانگین در هر روز از نمایش عمومیاش چیزی حدود ۶۴ هزار مخاطب را به سینما کشاند. شاید اگر اکران مارمولک یک ماه دیگر ادامه پیدا میکرد (و البته فیلم امکان اکرانی هرچند کوتاهمدت را در تمام شهرستانهای دارای سینما پیدا میکرد)، این فیلم به رکوردهایی دست پیدا میکرد که هنوز هم برای هر فیلمی غیرقابلدسترسی مینمود.
وقایعنگاری یک بحران
از همان زمان ساخت فیلم و با انتشار اولین اخبار از داستان مارمولک، میشد فهمید که قرار است با یک فیلم جنجالبرانگیز روبهرو باشیم. پیشینه عوامل اصلی فیلم این گمان را تقویت میکرد. کمال تبریزی پیش از مارمولک با فیلم لیلی با من است وارد حوزهای شده بود که تا آن زمان کمتر کسی میتوانست واردش شود. آن مرتبه کار ختم به خیر شده بود و شوخی با فضای جبهههای جنگ تحمیلی، به یمن موفقیت لیلی با من است، به امری قابلپذیرش (حتی در تلویزیون) بدل شده بود. حالا بهنظر میرسید مارمولک، یک زورآزمایی دیگر (و بزرگتر) برای تبریزی در راه ورود به حوزههایی است که در سینمای ایران به تابو بدل شده بودند.
از سوی دیگر، منوچهر محمدی پیش از مارمولک سابقه تهیه فیلم جنجالی دیگری همچون زیر نور ماه (رضا میرکریمی) را داشت؛ فیلمی که به جایگاه روحانیت در میان جامعه میپرداخت و البته حاوی شوخیهای رقیقی با روحانیت هم بود. بسیاری به این اشاره کردهاند که محمدی را میتوان مرد اول تولید مارمولک دانست. در معرفی فیلم مارمولک در شماره ۳۱۲ ماهنامه فیلم (۱۲ بهمن ۱۳۸۲، ویژهنامه جشنواره فجر) چنین آمده است: «گویا منوچهر محمدی بهعنوان تهیهکننده نقش مهمی داشته و حتی طرح اولیه فیلمنامه متعلق به اوست. محمدی که پیش از این نیز با زیر نور ماه نشان داد جسارت و قدرت کافی برای ورود به عرصههای پرخطر را دارد، بهمثابه یک «تهیهکننده مؤلف» ابتدا طرح خود را به پیمان قاسمخانی برای نگارش ارائه داد و پس از آنکه فیلمنامه زیر نظر او نوشته شد، برای کارگردانی بهسراغ تبریزی رفت. شنیده شده که محمدی ساخت فیلمنامه را ابتدا به ابراهیم حاتمیکیا پیشنهاد کرده اما حاتمیکیا ترجیح داده روی طرحی متعلق به خودش متمرکز باشد و ساخت فیلم را نپذیرفته است. از سوی دیگر گویا محمدی در جریان نگارش فیلمنامه و ساخت فیلم با تعدادی از علمای حوزه علمیه قم مشورت کرده تا حتیالامکان زمینههای نمایش عمومی فیلم فراهم باشد.»
منوچهر محمدی در توصیف فیلم به ذکر بخشی از شعر معروف سهراب سپهری اکتفا کرد: «چشمها را باید شست. جور دیگر باید دید.» درک همین عبارت میتوانست کلید رستگاری مارمولک باشد: اتفاقی که در زمان اکران فیلم رخ نداد.
نوروز جایی نروید؛ مارمولک میآید
با توجه به اینکه بروز مشکل در راه نمایش مارمولک غیرقابلاجتناب بهنظر میرسید، منوچهر محمدی بهسرعت تلاشهایی را برای پیشگیری از مشکلات آغاز کرد. یک سال پس از حواشی فیلم، کمال تبریزی در گفتوگویی ماجرا را چنین تشریح کرد: «مارمولک پروانه نمایش داشت. به دلیل حساسیت موضوع و مشکلاتی که امکان داشت در نمایش عمومی به وجود آید، تهیهکننده پیش از اکران فیلم را برای آدمهایی که در رأس تصمیمگیری کشور بودند به نمایش درآورد؛ قوه قضاییه، وزارت کشور، وزارت اطلاعات، شورای نظارت بر تولیدات صداوسیما… فیلم را دیدند و نظر دادند.»
منوچهر محمدی (روزنامه شرق، فروردین ۹۱): «بدگوییها و خبرچینیها باعث عکسالعمل این افراد شد. پس از نمایش اولیه فیلم برای افرادی که ذکر شد، هیچکس احساس نکرد این فیلم در اکران با مشکل روبهرو شود. تنها برخی به دلیل رفع حساسیتها سفارش میکردند یکی، دو صحنه تعدیل یا دیالوگی کم شود، اما هیچ کس نگفت که فیلم غیرقابل نمایش است»
او در مورد واکنشهایی که از سوی برخی روحانیون در مورد مارمولک اظهار شد، گفت: «بدگوییها و خبرچینیها باعث عکسالعمل این افراد شد. پس از نمایش اولیه فیلم برای افرادی که ذکر شد، هیچکس احساس نکرد این فیلم در اکران با مشکل روبهرو شود. تنها برخی به دلیل رفع حساسیتها سفارش میکردند یکی، دو صحنه تعدیل یا دیالوگی کم شود، اما هیچ کس نگفت که فیلم غیرقابل نمایش است.» (به نقل از گزارش سمیه علیپور با عنوان «شهر توفانزده سینما: بررسی روند نفوذ و تصمیمگیری غیرسینماییها در سینما طی یک دهه اخیر»، منتشرشده در شماره ۱۴۹۸ روزنامه شرق، یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۱).
در چنین شرایطی، مارمولک ابتدا بهعنوان یکی از گزینههای اکران نوروزی ۸۳ انتخاب شد. سینمادوستان قدیمیتر شاید بیلبوردهایی را بهیاد بیاورند که در آخرین روزهای سال ۸۲ با شعار تبلیغاتی «نوروز جایی نروید؛ مارمولک میآید» در سطح شهر نصب شده بود. با این وجود، فیلم در موعد مقرر به نمایش در نیامد. تبریزی و محمدی بعداً این تأخیر را ناشی از توصیه وزارت ارشاد دانستند. با این وجود در آن زمان شایعات زیادی در مورد دلایل اکراننشدن مارمولک در نوروز ۸۳ مطرح شد: از شایعه توقیف همیشگی فیلم تا بازارگرمی عوامل مارمولک برای فروش بیشتر.
در نهایت، فیلم از دوم اردیبهشت ۸۳ روی پرده رفت و – بهواسطه حواشی پیرامون – بهسرعت رکوردهایی را در سینمای آن روزهای ایران جابهجا کرد. از همان روزهای اول، اتفاقات عجیبی برای فیلم رخ داد. آنچه در ادامه خواهید خواند، چکیدهای از گزارش مفصلی است که ماهنامه فیلم در مورد حواشی اکران مارمولک تهیه کرد. این گزارش با عنوان «سکتۀ ناقص: ادامه ماجراهای مارمولک» در شماره ۳۱۷ این ماهنامه (خرداد ۸۳) منتشر شد.
یکی از اولین حواشی پیشآمده پس از اکران مارمولک، انتشار نسخهای پردهای از این فیلم (در حالی که کمتر از یک هفته از زمان اکران آن میگذشت) بود. نکته مهم این بود که در نسخه غیرقانونی، صحنههایی وجود داشت که در نمایش عمومی حذف شده بود. به همین دلیل کمال تبریزی بر این تأکید کرد که نسخه غیرقانونی فیلم در دوران جشنواره فجر ضبط شده است. انتشار این نسخه بر فروش بالای مارمولک تأثیر نگذاشت اما محدودیتهای ایجادشده بر سر راه فیلم از همان روزها آغاز شد. ابتدا، خبر توقیف نمایش فیلم در مشهد با حکم مقام قضایی منتشر شد: «قاضی محمد شمس گیلانی رئیس شعبۀ ۴ دادگستری مشهد بنا به گزارش ایسنا پس از نمایش فیلم برای جمعی از مدیران کل ارشاد استان خراسان و مقامهای قضایی، این حکم را در حالی صادر کرد که مارمولک یک روز در این شهر به نمایش درآمده بود.»
این تصمیم، بحثهای زیادی را ایجاد کرد. رئیس اداره ارشاد مشهد اعلام کرد که اصلاً هیچ حکم قضایی به این اداره ارائه نشده است. او همچنین از ضرر و زیان صاحبان فیلم و سینما و آسیبهای احتمالی ناشی از اینگونه تصمیمات ابراز نگرانی کرد. همچنین مدیر سینما سیمرغ مشهد هم از توقیف خود، فیلم و مواد تبلیغاتی آن خبر داد و گفت که با قید وثیقه آزاد شده است. در همان روز، اظهار نظر آیتالله هاشمی شاهرودی، رئیس وقت قوه قضاییه منتشر شد. او، طبق این اظهارنظر، اعلام کرد که نه مارمولک را دیده و نه در موردش اظهار نظر کرده چون نه وقتش را دارد و نه میخواهد که در این باره قضاوت کند. توجه کنید که تمام این اتفاقات در حالی رخ داد که تازه یک هفته از نمایش عمومی مارمولک میگذشت.
در همان زمان، روزنامه جمهوری اسلامی (که به سردمدار مخالفت با مارمولک در میان مطبوعات تبدیل شده بود) طی خبری اعلام کرد که آیتالله مجتهدی تهرانی در حوزه علمیه ملامحمد جعفر تهران نسبت به نمایش مارمولک اعلام خطر کرده است. این روزنامه از قول آیتالله مجتهدی تهرانی نوشت: «موریانهها، مرموزانه به جان اعتقادات و مقدسات مردم افتادهاند. هشیار باشید و با جدیت از این حملههای وحشیانه که به اعتقادات میشود، جلوگیری کنید… چنانچه تا مدت یک هفته از نمایش فیلم جلوگیری نشود و با عوامل آن برخورد نشود، حکم شرعی کسانی را که مجوز این فیلم را صادر کردهاند خواهم داد.»
چند روز بعد آیتالله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان هم، علیرغم اعلام این که فیلم را هنوز ندیده، با نمایش مارمولک مخالفت کرد: «براساس تعریفی که برای من کردهاند، خیلی بدآموزی دارد و باید جلوی آن را گرفت، کما اینکه قاضی مشهدی فوراً جلوی آن را گرفت». او در ادامه خواستار بازبینی فیلمها پیش از نمایش از سوی روحانیت شده بود.
آیتالله مکارم شیرازی هم در انتقاد از مارمولک گفت: «اخیراً فیلمی در سینما نمایش دادهاند که تلقی عمومی آن است که توهین به لباس روحانیت است… ما قبلاً این مطلب را شنیدیم و تذکر دادیم و در جواب به ما گفتند قطعاً نمایش داده نخواهد شد [ولی] برخلاف قول قبلی عمل کردند» در آن دوران، تقریباً روزی نبود که خبری از توقیف (یا احتمال توقیف) مارمولک در شهرهای مختلف منتشر نشود. حواشی فیلم تا جایی گسترش یافت که ائمه جمعه برخی از شهرها در نماز جمعه روز ۱۸ اردیبهشت بخشی از خطبههای خود را به این فیلم اختصاص دادند.
احمد مسجدجامعی (وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی) در گفتوگویی که روز ۲۴ اردیبهشت در مطبوعات منتشر شد، صریحاً از ادامه نمایش فیلم دفاع کرد. او استقبال از مارمولک در شهرهای مختلف را نشانه این دانست که مردم پیام دینی و انسانی فیلم را دریافت کردهاند
چند روز بعد آیتالله مهدوی کنی، دبیر جامعۀ روحانیت مبارز هم با انتقاد از مارمولک، آن را توهین به روحانیت دانست. او در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) گفت: «زمان شاه هم کسی جرأت نمیکرد به روحانیت توهین کند و چنین فیلمی بسازد». در همین حال منوچهر محمدی از تماس با دفتر آیتالله مکارم شیرازی و آیتالله جنتی و تعیین وقت برای ملاقات حضوری برای نمایش فیلم همراه با کمال تبریزی خبر داد و ابراز امیدواری کرد که بهزودی ابهامها رفع شود. ولی آیتالله مکارم شیرازی حاضر نشد در چنین جلسهای شرکت کند و رئیس دفتر او در توضیح عدم حضور ایشان گفت: «در این فیلم نهتنها به لباس روحانیت بلکه به عقاید اسلامی، نماز، مسجد و عبادات توهین شده است.»
محدودیتهای اعمالشده بر نمایش مارمولک باعث شد تا برخی از سینماگران و اهالی صنفهای مختلف از دخالت نهادهای غیرمسئول و غیرسینمایی، و ممیزی مجدد فیلم پس از صدور مجوز از سوی وزارت ارشاد انتقاد کرده و آن را باعث گریز سرمایه، عدم امنیت شغلی و حرفهای، و رکود سینمای ایران بدانند. با این وجود، طبق نوشته ماهنامه فیلم، «نمایش مارمولک در رشت و ارومیه هم متوقف شد. در رشت عدهای با حمله به یکی از سینماهای نمایشدهنده، پلاکاردها و کپی فیلم را با خود بردند و تجمع اعتراضآمیزی هم در برابر ادارۀ ارشاد گیلان برپا شد. مسئولان استان اعلام کردند با آنکه فیلم مجوز قانونی نمایش دارد، بهتر است نمایش آن متوقف شود. در ارومیه هم نمایش مارمولک با شکایت و پیگیری حجتالاسلام حسنی امام جمعه این شهر و حکم قاضی شعبه یک دادگاه انقلاب ارومیه متوقف شد.»
درحالیکه دامنه بحث در مورد مارمولک بهسرعت به خبرگزاریها و نشریات خارجی هم رسیده بود، فروش فیلم با سرعتی نجومی در حال افزایش بود. در چنین شرایطی و درحالیکه فشار برای توقف نمایش فیلم افزایش یافته بود، احمد مسجدجامعی (وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی) در گفتوگویی که روز ۲۴ اردیبهشت در مطبوعات منتشر شد، صریحاً از ادامه نمایش فیلم دفاع کرد. او استقبال از مارمولک در شهرهای مختلف را نشانه این دانست که مردم پیام دینی و انسانی فیلم را دریافت کردهاند. در همین روز، دفتر آیتالله مجتهدی تهرانی (که پیش از این اظهارنظری علیه نمایش مارمولک به نقل از او در روزنامه جمهوری اسلامی منتظر شده بود) با صدور اطلاعیهای بهصراحت اعلام کرد که هیچ فرد یا گروهی حق ندارد با استناد به سخنان ایشان دست به اقدام غیرقانونی بزند. همچنین دفتر حسن روحانی، دبیر وقت شورای امنیت ملی اعلام کرد که فیلم مارمولک به دعوت دبیرخانه این شورا و با حضور منوچهر محمدی و کمال تبریزی به نمایش درآمده است. با این وجود روحانی پس از نمایش فیلم هیچ اظهارنظری (که در مطبوعات نقل شود) انجام نداد.
با وجود تلاشهای صورتگرفته، بهنظر میرسید که ماجرای اکران مارمولک دارد به روزهای پایانی خود نزدیک میشود. حساسیتهای بهوجود آمده باعث شد که مارمولک در اصفهان جای خود را به فیلم باجخور بدهد.
نشست مطبوعاتی شلوغ و تقریباً سه ساعتهای که روز ۲۸ اردیبهشت ۸۳ در خانه سینما با حضور منوچهر محمدی و کمال تبریزی برگزار شد را میتوان پایان رسمی اکران مارمولک دانست. محمدی با ذکر تمام ویژگیهای «ارزشی» مارمولک، گفت: «هیچ شبههای در فیلم مطرح نشده، هیچ نکتهای را بینتیجه رها نکردهایم و همه آدمها متحول میشوند.» همچنین تبریزی گفت: «هدف ما جذب مخاطبانی بود که نسبت به روحانیت گارد دارند و میخواستیم این فاصله را برداریم و فضای تفاهم برقرار کنیم.»
در نهایت، منوچهر محمدی با جمعبندی وضعیت موجود، پایان اکران مارمولک را چنین اعلام کرد: «وزارت ارشاد فیلم را توقیف نکرده، قوه قضاییه – منهای چند شهر – فیلم را توقیف نکرده، هیچ مرجع رسمی حکمی در این زمینه صادر نکرده، با این حال پرونده نمایش فیلم در حال بسته شدن است. از روز جمعه مارمولک دیگر روی پرده سینمای هیچ شهرستانی نیست و در تهران هم از روز پنجشنبه، دارد فیلمهای دیگری جایگزین آن میشود و تا آخر هفته، همین چند سینمای باقیمانده هم مارمولک را برمیدارند… ما هم چارهای جز تسلیم نداریم و از امروز، مالکیت و مدیریت فیلم را به وزارت ارشاد میسپاریم تا هر تصمیمی میخواهند بگیرند. آنها به فیلم پروانه و جایزه… دادهاند و هرچه میخواهند انجام دهند. اما چنین رفتاری شایستهه سینما و جامعه ایران نیست.» محمدی، بدون نامبردن از فرد خاصی، گفت که به اعتقاد او جرقه اولیه این اوضاع ابتدا از درون خود سینما زده شد اما در ادامه کنترل شرایط از دست رفت.
مطابق با گزارشی با عنوان «شهر توفانزده سینما: بررسی روند نفوذ و تصمیمگیری غیرسینماییها در سینما طی یک دهه اخیر» (سمیه علیپور، روزنامه شرق، شماره ۱۴۹۸، یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۱)، تبریزی بعدها در مورد جوّ ایجادشده در حاشیه مارمولک و شرایط اکران فیلم، چنین گفت: «فیلم در تهران حدود سه هفته روی پرده بود و در بسیاری شهرستانها در یک سانس تا یک هفته و دو، سه روز یا بیشتر نمایش نداشت. جوی در حاشیه فیلم ایجاد شده بود که مطبوعات هم به این مسأله دامن زدند. خیلی ناجوانمردانه بدون اینکه بخواهند فیلم را دقیق نقد و بررسی کنند ما را متهم به جاسوسی کردند.»
تبریزی در مورد نقش مدیریت وقت سینمای ایران در شرایط ایجادشده برای مارمولک نیز چنین اظهارنظر کرد: «مرتب با وزیر ارشاد و معاون سینمایی جلسه داشتیم. صحبت و بحث می کردیم تا ببینیم برداشتن فیلم از روی پرده مناسب است یا نه که نهایتاً مجموع آرا به این نتیجه رسیدم پس از سه هفته بهتر است جلو نمایش فیلم گرفته شود.» او مشخصاً دلیل پایین آمدن مارمولک را از پرده سینما اینچنین بیان کرد: «می توانیم تا حدودی این اتفاق را ناشی از توصیهها بدانیم، اما بخش دیگر قضیه فشاری بود که از سوی جماعتی به وزارت ارشاد وارد میشد. این فشار روز به روز افزایش مییافت.»
با گذشت زمان، حواشی تازهای از تولید و اکران این فیلم جنجالی مشخص شد. بهعنوان مثال، در دوران نمایش مارمولک، عدهای با قرار دادن نام این فیلم در کنار سوژه اصلیاش، به این اشاره کرده بودند که حتی نام فیلم هم طعنهآمیز است و موذیانه انتخاب شده است. در گزارش روزنامه وطن امروز با عنوان «نگذاشتند اسم فیلم عوض شود: ناگفتههای تبریزی درباره حواشی «مارمولک» (شماره ۱۱۶، یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲) به نقل از خبرگزاری ایسنا به برنامه تلویزیونی هفت در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۹۲ اشاره شده است.
در آن برنامه و در بخش گزارش ویژه، گفتوگویی غیررسمی میان کمال تبریزی و حجتالاسلام سرلک در حاشیه همایش «روحانیت در قاب سینما» پخش شد که حاوی نکات جالبی بود. در این گفتوگو حجتالاسلام سرلک به شایعهای اشاره کرد که درباره امتناع کمال تبریزی از تغییر نام فیلم در راه کاهش حساسیتها در زمان اکران منتشر شده بود. تبریزی در پاسخ چنین گفت: «ما خواستیم اسم فیلم را به جای «مارمولک»، «آدرس خدا» بگذاریم که مخالفت کردند. نه اینکه تهیهکننده مخالفت کند، ما این تغییر نام را قبل از اکران پیشنهاد دادیم اما مدیران و شورای پروانه نمایش مخالفت کردند.» بهگفته تبریزی، ظاهراً هیچکس فکر نمیکرد که نام فیلم چنین حساسیتهایی را ایجاد کند: «شورای پروانه نمایش قبل از اکران چند اصلاحیه به ما داد اما کسی نگفت نام فیلم را عوض کنید.»
و اما درباره خود فیلم مارمولک
در زمان نمایش مارمولک، حواشی فیلم بسیار پررنگتر از متن آن بود. با این وجود برخی از منتقدان در مورد جنبههای کیفی خودِ اثر هم ارزیابیهایی انجام دادند. کمتر کسی مارمولک را یک شاهکار یا یک اثر درخشان دانست با این وجود نظر عمومی منتقدان در مورد فیلم مثبت بود و حتی مخالفان فیلم هم بهسختی میتوانستند بامزهبودن فیلم را انکار کنند.
این نظر عمومی را میتوان با مروری بر نظرات منتشرشده توسط منتقدان ماهنامه فیلم در یادداشتهای جشنوارهای شماره ۳۱۳ این ماهنامه (اسفند ۸۲) دریافت. مهرزاد دانش در جمعبندی جشنوارهای خود با عنوان «ترک عادت»، اینچنین مارمولک را تحسین کرد: «شوخی با مبلغان مذهبی در فیلمی که قرار است جنبههایی از مذهب را نیز تبلیغ کند، امری سهل و ممتنع است که تبریزی خوشبختانه مسیرش را به سلامت از آن طی میکند بیآنکه در دام لودگی، شعارگویی، سیاستبافی یا ریاکاری بیفتد… مارمولک فیلم فوقالعادهای نیست، اما همین که میتواند بینندهاش را سرگرم کند و جاهایی او را به قهقهه بیندازد (بدون توسل به ابزار مبتذل) و درعینحال لایههای مذهبی روح مخاطب را نیز قلقلک دهد، و حتی برخی از جنبههای روانشناسی جامعه را بهنحو تلویحی عنوان کند، باعث رضایت تماشاگر میشود. مگر ملاک یک فیلم خوب چیست؟»
مهرزاد دانش (ماهنامه فیلم، اسفند ۸۲): «شوخی با مبلغان مذهبی در فیلمی که قرار است جنبههایی از مذهب را نیز تبلیغ کند، امری سهل و ممتنع است که تبریزی خوشبختانه مسیرش را به سلامت از آن طی میکند بیآنکه در دام لودگی، شعارگویی، سیاستبافی یا ریاکاری بیفتد… مارمولک فیلم فوقالعادهای نیست، اما همین که میتواند بینندهاش را سرگرم کند و جاهایی او را به قهقهه بیندازد (بدون توسل به ابزار مبتذل) و درعینحال لایههای مذهبی روح مخاطب را نیز قلقلک دهد، و حتی برخی از جنبههای روانشناسی جامعه را بهنحو تلویحی عنوان کند، باعث رضایت تماشاگر میشود. مگر ملاک یک فیلم خوب چیست؟»
مصطفی جلالیفخر هم در یادداشت خود با عنوان «آدمها و اشیا و شانس»، در عین پذیرش مفرحبودن مارمولک و ایدهها و جزییات ظریف فیلم، انتقاداتی منطقی را نسبت به کلیت اثر مطرح و البته به این اشاره کرد که توجه ما به شرایط موجود و محافظهکاریهایی که برای ساخت چنین فیلم ملتهبی لازم است، میتواند ما را به درک بهتری از تولید این فیلم رسانده و، بهاصطلاح، دل ما را با برخی از مشکلات فیلم صاف کند – گرچه چند ماه بعد مشخص شد که همین احتیاط و محافظهکاری سازندگان مارمولک هم برای جلوگیری از توقف نمایش فیلم کافی نبوده است: «مارمولک فیلم بسیار مفرحی است؛ پر از ایدههای ظریف بازیگوشانه… بههرحال و با هر هدفی، مارمولک با بازی درخشان پرویز پرستویی کار مفرحی است و نبایستی توقعی فراتر داشت. تحول رضا و راههای رسیدن به خدا را هم به حساب «اسم شب» بگذارید که البته نچسبتر از لیلی با من است درآمده. پایان باز فیلم هم از سر ناچاری است و ظاهراً نمیتوانستند رضای متحول را با آن سابقه در هیچکدام از دو راه پایانی جا دهند. مسأله پاسپورتسازی و خروج غیرقانونی هم ایده موفقی برای جاسازی ایدههای طنز در یک قالب داستانی نیست. بهنظر میرسد خود این موقعیت کلی قدرت کافی چفتوبست موقعیتهای فرعی را دارد. در چنین روندیست که توبه/ جنون زن خلافکار سنخیتی با سایر فصلها ندارد و تحول ناگهانی شوهر سابق زنی هم که مورد نظر رضاست بهدلیل ضرورت جمعکردن بیخطر آن رابطه است. برخی احتیاطها را بایستی درک کرد و از شوخیهای تازه و بامزه فیلم لذت برد.»
اما محسن بیگآقا، در جمعبندی جشنوارهای خود با عنوان «شهر خاطرات» رویکردی متفاوت با جلالیفخر را در پیش گرفت و عوامل مارمولک را بهخاطر شناخت درستشان از خطوط قرمز و پیدا کردن راه عبور از این خطوط ستایش کرد: «مارمولک نشان داد که میشود خیلی حرفها زد، بهشرطی که در قالبی درست خط قرمزها را شناخت و راه عبور از میدان مین را یافت.»
فیلمنامه مارمولک
اهدای سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه به پیمان قاسمخانی برای نگارش فیلمنامه مارمولک، میتوانست اقدام جسورانهای از سوی داوران بیستودومین دوره جشنواره فیلم فجر قلمداد شود. در گذر زمان، بهنظر میرسد این جایزه بیمعنی نبوده است. در یک دهه اخیر چند فیلم کمدی دیدهایم که در طول ۹۰ دقیقه بتوانند بهاندازه یکی – دو سکانس برتر مارمولک (و تازه نه بهاندازه کلّ این فیلم) شوخیهای ناب خلق کنند؟ اما بهعقیده برخی از منتقدان، فیلمنامه مارمولک هرچند در خلق ایدههای کمیک موفق است اما از جنبههایی به پاشنه آشیل کار هم تبدیل شده است.
هما توسلی در یادداشت جمعبندی خود بر جشنواره بیستودوم فجر با عنوان «شکلات تلخ» (شماره ۳۱۳ ماهنامه فیلم، اسفند ۸۲)، ضمن ستایش از توانایی عوامل مارمولک در خنداندن تماشاگر و دوری از کلیشههای خستهکننده، «غلظت تمحملناپذیر وجوه ملودرامیک» و سیاستزدگی فیلم را زیر سؤال برد: «مارمولک میخنداند، خوب هم میخنداند. بهحق هم فیلم شوخیهای بامزه و البته بسیار زیرکانهای دارد. همین که پیمان قاسمخانی و کمال تبریزی از مصالح قصه سوءاستفاده نکردهاند و پایشان را تا حد ممکن از مسائل سیاسی کنار کشیدهاند و بهجای کنایههای کلیشهشده سیاسی بهسراغ یک محدوده کمتر دستخورده پرقابلیت رفتهاند که هنوز فرصت استفاده درست و کامل از آن فراهم نشده، امیدوارکننده است… اما چیزی که در فیلمهای این مدل در سینمای ایران بسیار آزاردهنده – و شاید اجتنابناپذیر – است غلظت تحملناپذیر وجوه ملودراماتیک و لزوم دادن پیامهای اخلاقی است. زیر پوسته بهظاهر جسورانه و موضع بیطرفنمای مارمولک هم پیریزی محافظهکارانه کاملاً سیاستزدهای هست… تبریزی حساسیتهای مخاطبان خسته و فضای سیاستزده جامعهاش را خیلی بهتر از کسانی که مدام سعی میکنند با فرمولهای قدیمی و پوسیده فیلم پرفروش بسازند میشناسد و از آن بهتر حتماً رمز عبور گذشتن از خوانهای ممنوع را میداند، فقط کاش اینقدر به لزوم متنبه کردن همه شخصیتها و تماشاگران اهمیت ندهد و فیلم خودش را بسازد و مطمئن باشد که مردم برای خندیدن به دیدن فیلمهای او میآیند نه برای ارشاد شدن.»
امین فرجپور، در همین شماره در مطلب خود با عنوان «توپهای سنسباستین»، تندتر از دیگر منتقدان به مارمولک تاخت: «فیلمنامه مارمولک که آن را میتوان تلفیقی از توپهای سنسباستین و بینوایان به شمار آورد، فاقد ظرایف لازم است. یک ایده مرکزی جذاب و جسورانه دارد، اما پرورش قصههای فرعی، و روند حوادث، از ظرافت و هوشمندی لازم بیبهره بهنظر میرسد. گویا فیلمنامهنویس فکر کرده شوخی محوری فیلم برای ایجاد جذابیت در آن کافی است. ارزش یک فیلم کمدی به شوخیهای آن است، اما مارمولک شوخی به معنای مصطلح ندارد و بیشتر، خط اصلی قصه است که تماشاگر را میخنداند. کارگردانی، چیزی به فیلم نیفزوده است. تبریزی در قصهگویی موفق نشان میدهد – و برای یک کارگردان که میخواهد فیلمی جذاب بسازد این امر کم و کوچکی نیست – اما گویا او هم مانند فیلمنامهنویسش از استقبال تماشاگر مطمئن بوده و بر خط اصلی قصه تکیه کرده است. ساختار فیلم، شبیه آثار تلویزیونی است. یک دوربین ثابت و ضبط کنشها در قاب تصویر. مثلاً بهعنوان نمونه میتوان به فصل افتتاحیه و اختتامیه و صحنه زدوخورد فیلم اشاره کرد.» فرجپور همچنین با بیان این که فیلم بهشدت به بازی پرویز پرستویی تکیه دارد، کار دیگر بازیگران (بهجز مائده طهماسبی) را ابتدایی و آماتوری دانست.
شاید برخی از انتقادهای فرجپور بیشازحد تند بهنظر برسد. بهعنوان مثال اشاره او به اینکه مارمولک شوخی به معنای مصطلح ندارد و بیشتر خط اصلی قصه است که تماشاگر را میخنداند، احتمالاً نمیتواند چندان منصفانه تلقی شود. فیلم پر از شوخیهای کلامی بامزهای است که نمیتوان خندهدار بودنِ آنها را صرفاً ناشی از بامزهبودن خط اصلی قصه دانست. همچنین مارمولک در زمینه کمدی موقعیت هم فیلم موفقی است.
مهرزاد دانش در توصیف سکانس بالا رفتن رضا از دیوار با لباس روحانی گفته بود که این سکانس «شاید جزو ماندگارترین صحنههای سینمای کمدی در ایران باشد.» این جایگاه، صرفاً با توسل به «خط اصلی قصه» قابل توجیه نیست. با این وجود، بسیاری از انتقادات فرجپور از محبوبترین فیلم بیستودومین جشنواره فیلم فجر، قابلتأمل بهنظر میرسند. بهعنوان مثال شباهت ساختار فیلم به آثار تلویزیونی، مشکل فیلمنامه در پرورش قصههای فرعی و روند حوادث، و همینطور کیفیت متغیر بازی بازیگران را میتوان از ایرادات مارمولک دانست.
حتی مهرزاد دانش هم که پس از جشنواره فجر از فیلم تعریف کرده بود و در شماره ۳۱۴ ماهنامه فیلم (نوروز ۱۳۸۳) به مناسبت اکران فیلم – که البته به یک ماه بعد موکول شد – یادداشت مفصلتری با عنوان «آسیبشناسی» بر مارمولک نوشت و فیلم را تحسین کرد، مشکل اصلی مارمولک را در فیلمنامهاش جستوجو کرد و در این راه به چند ایراد عمده اشاره کرد:
- همعرض بودن بسیاری از شوخیها بهجای در طول هم قرار گرفتنِ آنها که باعث پراکندگی شوخیها و عدم ارتباط درونی آنها میشود (بهطوری که میشود خیلی از آنها را حذف کرد یا چیزهایی را به آنها افزود و در این مسیر تفاوتی در کلیت اثر ایجاد نشود).
- توجیهناپذیر بودن اصرار رضا بر پوشیدن لباس روحانیان (بهگفته دانش، خروج رضا از بیمارستان با این لباس ایدهای کاملاً منطقی است اما فیلمنامه ما را توجیه نمیکند که چرا رضا بعد از آن هم مدام اصرار به پوشیدن این لباس دارد درحالیکه شاید راههای منطقیتری برای فرار یک دزد در حال تعقیب وجود داشته باشد).
- بیمنطقی و خلقالساعه بودن تحول روحی برخی از شخصیتهای داستان (مثل گندهلات شهر یا زنی که گذرنامه جعل میکند).
- کاشتهای بدون برداشت و ایجاد ابهامهایی بینتیجه در فیلمنامه (مثل مردی که در مسجد نگاههای سرزنشگری به رضا میکند اما از تردید و ابهام پیشآمده در نتیجه این نگاهها – از جمله اینکه اصلاً شاید او رضا را لو دهد – عملاً هیچ استفادهای نمیشود).
- شخصیتپردازی ضعیف برخی از کاراکترها (مثل دو شخصیت جوان که مدام در پی کسب اطلاعات از رضا هستند و، بهگفته دانش، بیشتر به دو ابله شباهت دارند).
مضمون فیلم
آنچه در درجه اول باعث بحثهای فراوانی در مورد مارمولک شد، نه به نفْس نمایش یک روحانینما در فیلم، بلکه به نوع نگرش سازندگان مارمولک به پدیده روحانیت برمیگشت. شاید شما هم مثل نگارنده از جمله افرادی باشید که با مرور مارمولک، از اتهاماتی که زمانی به فیلم (به خاطر «ضدیت با روحانیت») وارد شده بود متحیر میشوند. در واقع مارمولک، فیلمی است که ممکن است انتقاداتی را به گروهی از روحانیان (و نه به خودِ مقوله روحانیت یا حتی به تمام افراد روحانی) وارد کند اما عملاً حمایتی همهجانبه از لباس و جایگاهی است که حتی یک دزد سابقهدار را هم متحول میکند. عدهای از منتقدان در زمان اکران مارمولک بهشکلی جزیی به جنبه مضمونی کار اشاره کردند. شاید دقت در نکات درستی که در آن زمان توسط منتقدان مطرح شد، میتوانست جلوی برخی از اتفاقات بعدی را بگیرد.
بهعنوان مثال، مهرزاد دانش در یادداشت خود با عنوان «آسیبشناسی» به اهمیت تحول شخصیت در مارمولک اشاره کرد: «تضاد موقعیتی فیلم تنها تماشاگر را به خنده نمیاندازد و در لایههای زیرینتر، قابلیت تأملآفرینی نیز دارد. جابهجایی دو وضعیت شیطانی و رحمانی حاصلی دارد که یک سر آن تحول در یک بزهکار را شکل میدهد و سر دیگر تنبه در صاحبان لباس روحانیت را. رضا به دلیل فطرت پاکی که دارد (در ماه رمضان سرقت نمیکند، اهل سرقت مسلحانه نیست، پولی را که مردم برای فقرا جمع کردهاند برای خودش برنمیدارد) فرایند هدایتپذیریاش به صورت درست شکل میگیرد. او خوشبختانه در پایان فیلم بهصورت رؤیایی و غیرواقعی کاملاً متحول و پاک نمیشود… ولی مسیر طیشدهاش حامل یک دگردیسی بطئی است.»
دانش همچنین با نگاهی جزئینگرانه به دیدگاه متعادل مارمولک اشاره کرد. بهگفته دانش، فیلم از یک طرف حساب لباس روحانیت را از کسانی که آن را بر تن میکنند جدا میکند (و همین خط بطلانی بر دیدگاهی است که مارمولک را فیلمی علیه روحانیت میدانست) و از سوی دیگر با نمایش نمونه مثبتی از روحانیون، اتفاقاً نشان میدهد که قرار نیست تمام روحانیان با یک دید قضاوت شوند.
خواندن این بخش از مطلب دانش، برای درک دیدگاه موجود در فیلم مفید است: «مارمولک بر مبنای همان الگوی فیلم زیر نور ماه، بر قدسیت لباس منسوب به پیامبر (ص) تأکید میکند، بیآنکه صاحبان و استفادهکنندگان از این لباس را قدسی برشمارد. از همینرو نوعی آسیبشناسی محترمانه از قشر روحانیان نیز در مارمولک پیریزی میشود. در فیلمها مبلغان مذهبی را میبینیم که بسیاری از شئون را تسخیر کردهاند (حتی کانالهای مختلف تلویزیونی و حتی مباحث تخصصی غیردینی مثل اینترنت و سینما و…)، اما بهرغم این فراگیری، اعتماد عمومی نسبت به آنها چندان محکم نیست و در پارهای حوزهها دچار خدشه شده است. استفاده راننده اتومبیل از حضور روحانی در ماشینش به عنوان مجوزی برای خلاف کردن، متلک جوانان در ایستگاه قطار به رضا در کسوت روحانی، خلوتی مسجد قبل از ورود رضا به شهر و… نمونههایی از این نگرش است. اما رضا بهطور ناخواسته درون موقعیتی قرار میگیرد که عملاً راهبر و مراد مردم میشود و بر نگرش پیشین آنها به صنف روحانیان خدشه وارد میسازد. سادگی در گفتار، سهلگیری در تکالیف و احکام دینی، و کمک شبانه به مردم فقیر اگرچه بر مبنای نیت واقعی رضا صورت نگرفته اما تصور خیالی مردمان از این رفتارها و استنتاجهای مذهبی از آنها نوعی الگوی آرمانی از مبلّغ مذهبی ترسیم میکند که موجب حرمتنهادن مردم به امام جماعت مسجدشان و پر کردن فضای خالی مسجد میشود. تبریزی در ابتدای فیلمش یک حضور عینی از این الگو را نشانمان میدهد و آن همان روحانی بیمار و بستری در درمانگاه است که برای وعظ مردم از گفتار ساده کتابی کودکانه بهره میگیرد… اما در خلوت خود با خدا دعای پررمزوراز عظمالبلاء را قرائت میکند… و در نهایت بیشترین تأثیر را بر قهرمان فیلم میگذارد، هم با لباسش و هم با رفتارش و هم با موعظهاش (که عملاً موعظۀ پایانی فیلم هم میشود).»
محمد شکیبی هم در یادداشت خود با عنوان «برهان خلف» (شماره ۳۱۴ ماهنامه فیلم، نوروز ۱۳۸۳) به نکته جالبی در مورد نسبت رضا مارمولک با لباسی که بر تن کرده اشاره میکند: «نکته قابلتأمل فیلم، نوع نگاه رضا مارمولک به عنوان یک خلافکار به لباس و موقعیت عاریتیاش است. او ذاتاً خود را فروتر از این لباس و این موقعیت احساس میکند، در نتیجه بیشتر به پنهان کردن خود و انزوا تمایل دارد تا فخرفروشی و تفرعن و استفاده بیجا از آن. لباس روحانیت بر تن رضا، تمهیدیست برای حفظ جان و رهایی از خطر، نه اسباب سوءاستفاده از دیگران. او در حفظ حرمت و درآوردن این لباس تعجیل دارد، نه در تمسک به آن و کسب امتیاز بهوسیله آن. و در این بین، دیدگاه سینماگر نیز در ترسیم روحانی موردعلاقهاش آشکار میشود؛ روحانیتی که از تلفیق خلقیات یک مبلغ مذهبی با روحیات مردم عادی بهدست امده است.»
نتیجهگیری
جایگاه مارمولک در تاریخ سینمای ایران مشخص است. تهدید، سانسور و توقیف فقط به دیدهشدن هرچه بیشتر فیلم کمک کرد. بعید است بتوان سینمادوستی را در ایران پیدا کرد که نسخه کامل مارمولک را ندیده باشد. شاید برای توصیف جایگاه فیلم و رسیدن به یک نتیجه پایانی، ذکر بخشی از گزارش جواد ماهزاده با عنوان «زیر ذرهبین: دلواپسی از مارمولک تا رستاخیز» که در شماره ۳۳۱۹ روزنامه اعتماد (سهشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴) منتشر شد مناسب باشد – گزارشی که نشان میدهد اثری که قابلیت برقراری ارتباط را با توده مخاطب داشته باشد، تحت هر فشار و محدودیتی راه خود را باز خواهد کرد: «وقتی فیلم «مارمولک» بعد از چند روز اکران به دلیل نگرانی دلواپسان وقت، از پرده سینماها پایین کشیده شد، هنوز شبکه های فراگیر مجازی امروز وجود نداشتند، با وجود این، فیلم در کوتاهترین زمان ممکن به شبکه توزیع زیرزمینی راه یافت و شاید بتوان گفت تا پایان همان سال، تعداد تماشاگران این فیلم با تعداد تماشاگران کل سینمای ایران در آن سال برابری میکرد. حتی بعضیها با دیدن مارمولک کمال تبریزی، دوباره به سینمای ایران امیدوار و پای ثابت فیلمهای ایرانی شدند. بازی پرویز پرستویی و برخی شوخیها و تکیهکلامهای این فیلم نیز هنوز تا آنجا در ذهنها مانده است که اگر فیلمسازی دیگر بخواهد تقلیدی از شوخیها یا تکرار آن تکیهکلامها را وارد فیلمش کند، بیدرنگ دستش رو و متهم به کپیبرداری میشود.»
فیلمهای زیادی در تاریخ سینمای ایران قربانی اعمال فشار و محدودیت شدهاند (ردّ این فشارها را حتی میتوان تا دهه ۱۳۱۰ و اولین روزهای شکلگیری سینمای داستانی تا ایران پی گرفت.) اما نمونهای همچون مارمولک نشان میدهد که، بعضی وقتها، آخر شاهنامه خوش است!
یادش بخیر. من سر کار میرفتم و ساعت ۶ صبح میدیدم مردم جلوی سینما صف کشیدن و منتظر خرید بلیط هستن. دوستی داشتم در سینمایی میدان شوش کار میکرد البته الان آون سینما جاش رو به یه مجتمع تجاری داده. تعریف میکرد که تو جند سالی که بلیط فیلم میفروخته هیچ فیلمی تا این اندازه مورد استقبال مردم واقع نشده. اگر فیلم اکران میشد تو همون سال اول پرفروشترین فیلم تاریخ سینما ایران میشد. همین الان هم اگر تو بازه زمانی حساب کنیم فکر میکنم پرفروشترین فیلم سینمایی ایران باشه. مطلبتان خیلی جامع بود و از نویسنده مقاله کمال تشکر رو دارم. براتون آرزوی موفقیت میکنم.
ما متشکریم از شما
یعنی هیچکی نظری نداده؟!
شما… اولین نفر. ممنون!
یعنی هیچکی نظری نداده؟!