مرتضی فرشباف در سومین ساخته بلندش، چنان مهارت و خلاقیتی در کارگردانی و طراحی میزانسن از خود نشان میدهد، که او را همپای با کارکشتهترین و پختهترین کارگردانان سینما، در جایگاهی قرار میدهد که فیلم تومان را میتوان بعنوان یک مورد مثالی و قابل مطالعه در زمینه کارگردانی سینما در دانشگاهها و آموزشگاهها تدریس کرد. میزانسنهای غافلگیر کننده مرتضی فرشباف (که نگاه دقیق و علاقه او را به مولفههای سینمای مدرن نشان میدهد) چنان با اتمسفر و فضای فیلم عجین شدهاند که بسیاری از صحنههای فیلم برای علاقمندان جدی و پیگیر سینما، شوقی وصف ناپذیر از تماشای همپوشانی «مضمون» و «میزانسن» را فراهم میآورد.
اگر روایت تصویری و استفاده از پلان سکانس در مهمترین ساخته شهرام مکری (ماهی و گربه) بی هیچ ارتباط ارگانیکی با درونمایه اثر، تنها با نیت مرعوب کردن تماشاگر، کارکردی تصنعی پیدا کرده است، در اینجا مرتضی فرشباف چنان فرمی به روایت تصویری فیلم «تومان» میبخشد که پلان سکانسهای پیچیده و پر تحرک طراحی شده، همراهی و همپوشانی مناسبی با مضمون اصلی اثر (که همان حرص و طمع و تلاش کاراکترها برای به دست آوردن پول بیشتر است) پیدا میکند. انگار که دوربین هم، پابهپای دوندگی بی وقفه کاراکترهایش میکوشد معادلی تصویری برای نمایش شخصیتها فراهم آورد. شاید دقیقترین مثال در اینباره را بتوان در تماشای دوباره سکانس دردسترس نبودن اینترنت و عدم آنتن دهی در آن خانه چوبی دنبال کرد که استرس جمعی و فضای پر از تنش و اضطراب موجود در این صحنه، با طراحی یک میزانسن پیچیده و دوربین سیالی که در آن پلان سکانس طولانی میکوشد ورود و خروج شخصیتها به کادر را از زوایا و مکانهای مختلف پوشش دهد، تناسب کاملی با فضا و روح حاکم بر صحنه پیدا میکند.
مروری بر فصل درخشان حضور آیلین در اسکله که به بازی سایههای نقش بسته در آب دریا ختم میشود، در کنار ایده جذاب استفاده از نور گوشی موبایل که در آن بیابان تاریک منتهی به آرامگاه به تنها منبع مخاطب برای تماشای این صحنه بدل میشود، از جمله تکنیکهای خلاقانه کارگردانی در فیلم «تومان» است که جایگاه مرتضی فرشباف را به اندازه یکی از معتبرترین کارگردانان سینمای ایران ارتقا میدهد
جدای از حرکات دوربین، مرتضی فرشباف با اتکا به میزانسنهای سنجیده خودش در برخی لحظات، موفق به خلق معادل تصویری دقیق و قابل اعتنایی برای بازنمایی فضای حاکم بر صحنه شده است. به شکل مشخص میتوان به سکانس رانندگی پر از استرس داوود در ماشین لوکسی که سوار است اشاره کرد که حضور فشرده و انبوه جمعیت حاضر در آن خیابان باریک، به همراه مشتهای گره کردهای که به شیشه ماشین برخورد میکند، چنان تصویر خفقانآوری را پدید آورده که داوود حتی در چهارچوب امن ماشین خودش هم احساس راحتی و آرامش نمیکند. این صحنه را میتوان تکمیل کننده سکانس ابتدایی فیلم دانست که داوود با دوری از جمعیت و در خلوتی خود خواسته، مسیر فکریاش را از دیگران جدا کرده و در تنهایی مشغول پر کردن فرم قمار است. به نظر میرسد این تمایل به تنهایی که در ادامه به یک حس نفرت از جمع نیز تبدیل میشود، کلید واژهای است که معادل تصویری مناسبی هم توسط کارگردان در فیلم پیدا کرده است.
مروری بر فصل درخشان حضور آیلین در اسکله که به بازی سایههای نقش بسته در آب دریا ختم میشود، در کنار ایده جذاب استفاده از نور گوشی موبایل که در آن بیابان تاریک منتهی به آرامگاه به تنها منبع مخاطب برای تماشای این صحنه بدل میشود، از جمله تکنیکهای خلاقانه کارگردانی در فیلم «تومان» است که جایگاه مرتضی فرشباف را به اندازه معتبرترین کارگردانان سینمای ایران ارتقا میدهد.
اما شاید چیزی که باعث میشود «تومان» به یکی از مهمترین آثار تاریخ سینمای ایران بدل نشود، بی اعتنایی فیلمساز به فیلمنامه و غیبت حوادثی است که بتواند لایههای درونی کاراکترهای اصلی را برای تماشاگر آشکار کند. به نظر میرسد مرتضی فرشباف آنقدر بر روی طراحی میزانسنهای فیلم متمرکز بوده که وقت و دقت چندانی را بر روی لایههای مختلف فیلمنامه نداشته است. وقتی با فیلمنامه مبتنی بر خرده پیرنگی سروکار داریم که قرار است دغدغهها و درونیات کاراکترهایش را بر بستر حوادث مختلف برای تماشاگر آشکار نماید، انتظار داریم رابطه بین کاراکتر اصلی (داوود) با دیگر شخصیتها این چنین مبهم و ناکارآمد از آب در نیاید. بر خلاف رویه معمول این دست از فیلمنامهها که با پیشرفت زمان، سویههای مختلفی از دغدغه و درونیات شخصیتها هم برای مخاطب عیان میشود، در اینجا شخصیت داوود در حد تیپ یک قمار باز پر از حرص و طمع باقی مانده و نکته ویژهای که نقش را به سمت کاراکتر شدن پیش ببرد در فیلمنامه وجود ندارد. اصلا مشخص نیست داوود بر اساس کدام ویژگی شاخصش (مهارت و دانش وسیع، رانت ویژه اطلاعاتی یا شانس) دست به قمار زده و همواره پیشبینیهایش درست از آب در می آید؟! فیلم حتی در نمایش فصل سقوط و از دست دادن پولهای باد آوردهاش هم بدون اینکه به پدیده شانس و اقبال متکی باشد، کاملن به منطق خود خواسته داوود وابسته است. انگار که اراده خود اوست که میتواند صعود و سقوطش را معین و مشخص نماید.!
رابطه مبهم و نه چندان واضح میان داوود و آیلین که نه بویی از عشق را با خود به همراه دارد و نه جدایی و فراغش احساسی در تماشاگر بر میانگیزد، در کنار فصل عجیب ازدواج عزیز که شک و گمان تماشاگر را مبنی بر رابطه او با آیلین تقویت میکند، همه و همه از نکاتی است که در بافت دراماتیک اثر جای چندانی برای خود پیدا نمیکنند.
رابطه پر از ابهام میان داوود، عزیز و یونس که گهگاه، در کنار ایدههایی چون انتخابات مجلس و رای سفیدی که داوود در صندوق میاندازد و آن فصل غیرمنتظره خودکشی یونس (که انگیزههای منطقی چندانی هم برای آن وجود ندارد) بیشتر از آنکه در بافت اثر تنیده شده باشد، همچون وصلههایی ناجور که قرار است تنها منویات فیلمساز را به اثر تزریق نماید به نظر میرسند. اما با تمام این اوصاف و علیرغم همه ضعفهایی که در فیلمنامه این اثر دیده میشود، «تومان» ویژگیهای برجستهای دارد که علاقهمندان سینما را برای تماشای کار دیگری از مرتضی فرشباف کنجکاو خواهد کرد.