۱۵ فیلم برتر کارنامه مارلون براندو
+ 10 حقیقت شگفتانگیز درباره مارلون براندو
مارلون براندوی بزرگ (۱۹۲۴-۲۰۰۴) بازیگری بود که طرفدارانش را هم با بازیهای سبک مِتُد خود به وجد آورد و حیران کرد، و هم با رفتارهای عجیبوغریبش سر صحنه یا در زندگی واقعی، در مواردی آنها را از خود بیزار کرد. کارنامه او فرازوفرودهای بسیاری داشت اما امروز، فیلمهای کلاسیک ارزشمندی از مارلون براندو به یادگار مانده است. بیایید این فیلمها را مرور کنیم. سپس ده حقیقت جذاب درباره این اسطوره بازیگری را هم تدارک دیدهایم که میخوانید.
فهرست بهترین فیلم های مارلون براندو بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند
فیلم فصل سفید خشک | ۱۹۸۹ | A Dry White Season
- کارگردان: یوژِن پالسی
براندو پس از شکست بازیاش در فرمول The Formula و کسب نامزدی تمشک طلایی، نُه سال از بازیگری کناره گرفت؛ اما برای ایفای نقش مکمل در «فصل سفید خشک» بازنشستگیاش را کنار گذاشت چون پروژهای بود در راستای تعهد تمامعمرش به عدالت اجتماعی و حقوق مدنی. داستان در آفریقای جنوبی دوران آپارتاید میگذرد و روی معلم مدرسهای (دانلد ساترلند) تمرکز دارد که خودش را از سیاستهای بومی دور نگه داشته است تا اینکه باغبان سیاهپوستش (وینستن اِنشونا) قربانی خشونت نژادی میشود. او از کمک وکیلی برجسته (براندو) استفاده میکند تا پرونده را به دادگاه بکشاند که باعث خشم ماموران پلیس سفیدپوست میشود. براندو در معدود صحنههای حضورش همه را تحتالشعاع بازی خود قرار میدهد و برای همین بود که نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر مکمل هم شد ولی آن را به دنزل واشینگتن (افتخار) باخت. ناگفته نماند که یوژِن پالسی با این فیلم به نخستین زن سیهچردهای بدل شد که یک فیلم هالیوودی مهم را کارگردانی میکند.
فیلم اینک آخرالزمان | ۱۹۷۹ | Apocalypse Now
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
«ترس… ترس.» زمزمه شخصیت سرهنگ کرتز (براندو) است و ما در سراسر اثر تسخیرکننده کوپولا درباره جنگ ویتنام، شاهد ترسهای دستاولی هستیم که او از آنها سخن میگوید. «اینک آخرالزمان» که تا حدی بر اساس «قلب ظلمت» (Heart of Darkness) اثر جوزف کنراد شکل گرفته است، داستان سروان ویلِرد (مارتین شین) را روایت میکند که عازم ماموریت خطرناکی در کامبوج میشود تا سرهنگ کرتزِ مرتد را بکشد. او پس از سفری طولانی و مرگبار با قایق، سرهنگ را پیدا میکند که به عنوان یک خدا در میان قبیلهای بومی زندگی میکند؛ و زمانی که از ترسهایی میگوید که او را دیوانه کردهاند قطعه شعرهایی را هم نقل میکند. منتقدان فیلم، اغلب از پرده سوم «اینک آخرالزمان» ایراد میگیرند و میگویند فیلم از مسیر اصلی خودش خارج میشود. با وجود این، بخشی از فیلم است که کوپولا با آن به قلب حقیقی ظلمتی میرسد که منبع اقتباس فیلم در خود دارد و گویی طناب لرزانی را به نمایش میگذارد که یک زندگی شاد روی آن بنا شده است! اثر کوپولا پس از کسب نخل طلای جشنواره کن، در هشت رشته از جوایز اسکار نامزد شد (از جمله بهترین فیلم) و در نهایت، فقط تندیسهای فیلمبرداری و صدا را برنده شد!
فیلم سوپرمن | ۱۹۷۸ | Superman
- کارگردان: ریچارد دانر
عجیب و جالب به نظر میرسد که زمانی فیلمهای ابرقهرمانی حاکمان گیشه نبودند ولی این چشمانداز سینمایی پیش از ساخت «سوپرمن» دانر بود که بازی را تغییر داد. این فیلم با بودجهای ۵۵ میلیون دلاری، گرانترین محصولی بود که تا زمان خودش ساخته شده بود و بخش قابلتوجهی از این بودجه به عنوان دستمزد براندو در نقش پدر بینکهکشانی سوپرمن، جور-اِل، و جین هاکمن در نقش لِکس لوترِ انتقامجو پرداخت شد. «سوپرمن» فیلمی درجهیک است که ثابت کرد کتابهای مصور فقط برای ساخت فیلمهای درجهدو (بیمووی) نیست و راه را برای ساخت «بتمن»، «افراد اِکس» و انبوهی فیلم ابرقهرمانی دیگر هموار کرد. اعتبار «سوپرمن» در درجه اول مدیون بازیگران و جلوههای ویژه پیشگامانهاش است.
فیلم آخرین تانگو در پاریس | ۱۹۷۳ | Last Tango in Paris
- کارگردان: برناردو برتولوچی
سوال پرسیدن درباره ساخت این فیلم و اینکه برتولوچی در پرداخت صحنهی بدنام فیلم زیادهروی کرد یا نه، در سالهای اخیر طرفداران بیشتری هم پیدا کرده است! برخی میگویند صحنه مورد نظر واقعی است و بعضی هم میگویند استفاده از کره که حاصل بداههپردازی براندو بود در نهایت فقط خشونتی پیشبینینشده را رقم زد. به هر حال نمیشود تاثیر احساسی شگرف فیلم را انکار کرد که داستان یک مرد میانسال آمریکایی (براندو) را روایت میکند که در پاریس زندگی میکند و در سوگ همسرش بهسر میبرد. در این میان، او با یک زن جوان پاریسی (ماریا اشنایدر) وارد رابطه میشود که قرارست با مردی ملالآور (ژان-پیئر لئو) ازدواج کند. «آخرین تانگو در پاریس» حاوی برخی از بهترین صحنههای بازیگری براندو هم هست بهخصوص صحنهای که با جسم همسر مردهاش روبهرو میشود. این نقش نیز نامزدی جایزه اسکار را برای براندو کسب کرد اما او این بار به جک لمون (برای فیلم «ببر را نجات بده») باخت.
فیلم پدرخوانده | ۱۹۷۲ | The Godfather
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
تعبیر جالبی از فرهنگ آمریکایی است که عمیقترین تصویر نمونهای ما از اهمیت خانواده به فیلمی برمیگردد که درباره مافیا است و با این حال، ویژگی اصلی شاهکار محبوب فرانسیس فورد کوپولا هم به شمار میرود. «پدرخوانده» داستان دون ویتو کورلئونه (براندو) را روایت میکند که در مقام بزرگ یک خاندان تبهکاری باید قدرتش را به پسر بیمیل خود، مایکل (ال پاچینو) منتقل کند. مایکل بهتدریج با بوی خون آشنا میشود و آرمانگراییاش رفتهرفته رنگ میبازد تا پایانی خردکننده شکل بگیرد. مشهور است که چطور براندو با چهرهپردازی و بازیگری متد، خودش را برای ایفای نقش دون دگرگون کرد و شخصیتی خلق کرد که حتی وقتی در قاب حضور ندارد هم ذهن تماشاگران را در تسخیر خود دارد؛ و البته که این نقشآفرینی تا امروز بارها و بارها مورد تقلید قرار گرفته است. «پدرخوانده» که پرفروشترین فیلم سال ۱۹۷۲ شد و تا مدتی پرفروشترین فیلم تاریخ سینما هم بود، جوایز اسکار بهترین فیلم، بازیگر مرد اصلی (براندو) و فیلمنامه اقتباسی را برنده شد.
فیلم کوئیمادا | ۱۹۶۹ | Queimada (or Burn!)
- کارگردان: جیلو پونتهکوروو
براندو در همکاری با استاد ایتالیایی سینما پونتهکوروو که تازه نامزدی اسکار «نبرد الجزیره» را پشت سر گذاشته بود، نقش سِر ویلیام واکر را بازی کرد؛ مزدوری که از سوی دولت انگلیس به یک جزیره پرتغالی ساختگی فرستاده میشود تا باعث بهبود معاملات شکر شود. او میخواهد باعث شورش بردههای آفریقایی شود تا دولت محلی به دست کشاورزان سفیدپوست مطیع بیفتد. «کوئیمادا» با اینکه گاهی وقتها در دام پیامهایش گرفتار میشود اما همواره از نظر بصری چشمگیر است و براندو هم بازی آتشینی را به نمایش میگذارد.
فیلم تعقیب | ۱۹۶۶ | The Chase
- کارگردان: آرتور پن
این فیلم تجربه خوشایندی برای سازندگانش نبود چون پن بارها با سم اسپیگل تهیهکننده به مشکل خورد. با وجود این، نتیجه گویای همه چیز است و این شکست سینمایی در روزگار خودش، حالا پس از گذشت چندینوچند دهه به یک جواهر کوچک فراموششده بدل شده است. براندو نقش کالدِر را ایفا کرده که کلانتر شهری کوچک در تگزاس است که زیر سایه یک سرمایهدار نفتی (ای. جی. مارشال) قرار گرفته است. وقتی تبهکاری محلی به نام بابِر ریوز (رابرت ردفورد) از زندان میگریزد کالدر باید خیلی زود او را دستگیر کند، پیش از اینکه بفهمد پسر سرمایهدار (جیمز فاکس) با همسرش آنا (جین فوندا) رابطه دارد. آرتور پن و فیلمنامهنویساش لیلیئن هِلمن از این داستان به عنوان راهی برای کاوش در مقولههای نژادپرستی، فساد و جنسیت بهره بردند و در عین حال، یک تریلر جنوبی سرگرمکننده و هیجانآور را با استادی سروشکل دادند.
فیلم سربازهای یکچشم | ۱۹۶۱ | One-Eyed Jacks
- کارگردان: مارلون براندو
تنها تجربه کارگردانی براندو پس از اکران محدودش، وارد بازار نمایش خانگی شد و در قالب نسخههای ارزانقیمتی دست به دست میشد تا اینکه کمپانی ارزشمند کرایتریئن وارد میدان شد و نسخهای از «سربازهای یکچشم» را روی بلو-ری منتشر کرد؛ ارایهای که در خور این جواهر فراموششده است که در روزگار نمایش عمومیاش با بیانصافی به عنوان پروژهای از سر غرور و افراطگرا و بیش از حد طولانی بهطور گسترده به فراموشی سپرده شد. این وسترن عجیبوغریب درباره راهزنی (براندو) است که میخواهد از همکار سابقش (کارل مالدن) انتقام بگیرد که پس از سرقتی از بانک، او را رها کرد تا بمیرد. چارلز لنگ برای فیلمبرداری تکنیکالرش نامزد دریافت جایزه اسکار شد و مارلون براندو در جوایز اتحادیه کارگردانان آمریکا نامزد جایزه بهترین کارگردان شد. متاسفانه آکادمی در آن زمان به اندازه امروز به بازیگرانی که کارگردان میشوند توجه نمیکرد و قدر آثارشان را نمیدانست.
فیلم همیشه فراری | ۱۹۶۰ | The Fugitive Kind
- کارگردان: سیدنی لومت
براندو با ایفای نقش در «تراموایی به نام هوس» تنسی ویلیامز، ابتدا روی صحنه و سپس در سینما، به شهرت رسید. پس چندان تعجبی ندارد که در این اقتباس از نمایشنامه «سقوط ارفیوس» ویلیامز هم درخشیده است. او نقش وَل زِیویئر را بازی کرده است، آوارهای گیتاریست که میخواهد زندگیاش را سروسامانی ببخشد. او وارد شهری در میسیسیپی میشود و در فروشگاهی مشغول به کار میشود که لیدی تورنس (آنا ماگنانی) اداره میکند. آنها خیلی زود وارد رابطه میشوند و… لومت بازیهای درخشانی گرفته است از جمله مورین اِستِیپِلتِن که یک هنرمند بومی است. «همیشه فراری» با اینکه به اندازه «تراموایی…» تحسین نشد ولی یک درام شخصیتمحور پرشور و متقاعدکننده است.
فیلم ژولیوس سزار | ۱۹۵۵ | Julius Caesar
- کارگردان: جوزف اِل. منکیهویچ
اقتباس سینمایی منکیهویچ از نمایشنامه تاریخی و حماسی شکسپیر، نتایجی درخشان و فراموشنشدنی را در پی داشت. ترکیب پرستاره فیلم، براندو را در نقش مارک آنتونی، جیمز مِیسِن در نقش بروتوس، جان گیلگود در نقش کاسیوس، لوییس کالهِرن در نقش ژولیوس سزار، ادموند اوبراین در نقش کاسکا، گریئر گارسن در نقش کالپورنیا، دِبرا کِر در نقش پورشیا و… میدید که همگی در نقشهای خود درخشیدهاند. جان هاوسمن تهیهکننده پروژهای پرهزینه را باشکوه هدایت کرد و با بازسازی قصرها و تالارهای رُم باستان، اسکار بهترین طراحی صحنه به «ژولیوس سزار» تعلق گرفت؛ فیلمی که نامزد پنج جایزه اسکار شد از جمله بهترین فیلم و بازیگر مرد اصلی برای براندو که این بار تندیس طلایی را به ویلیام هولدن (بازداشتگاه شماره هفده) باخت.
فیلم در بارانداز | ۱۹۵۴ | On the Waterfront
- کارگردان: الیا کازان
دیدن این فیلم بدون در نظر گرفتن شرایط ساخت «در بارانداز» چیزی کم خواهد داشت. الیا کازان کارگردانِ این داستان است درباره مشتزنی به نام تری (براندو) که کارگر بارانداز شده و بهواسطه ماجراهایی علیه روسای اتحادیه فاسدش شهادت میدهد. کازان بهنوعی فیلم را در توجیه تصمیم خودش ساخت که چندی پیش از آن، نام برخی فیلمسازان همکارش را برای «کمیته فعالیتهای ضدآمریکایی مجلس» افشا کرده بود؛ اقدامی که برای همیشه اعتبارش را خدشهدار کرد. به هر حال، گذشته کازان چیزی از تاثیر فیلمش کم نمیکند؛ فیلمی که بازی سبک متد مارلون براندو، بازیهای سینمایی را به سوی رویکردی ناتورالیستیتر هدایت کرد. مشهورترین صحنه فیلم جایی است که تری با برادرش چارلی (که در صندلی عقب تاکسی روی او تفنگ کشیده) حرف میزند و میگوید: «من میتونستم مدعی قهرمانی باشم.» جملهای که با وجود تقلیدها و تکرارهای بسیار (شامل رابرت دنیرو در «گاو خشمگین») هنوز قدرتش را حفظ کرده است. «در بارانداز» جوایز اسکار را درو کرد و هشت تندیس از جمله بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر مرد اصلی (براندو)، بازیگر زن مکمل (اوا مری سنت در نقش معشوقه تری) و فیلمنامه را برنده شد.
فیلم وحشی | ۱۹۵۳ | The Wild One
- کارگردان: لاسلو بِنِدِک
این فیلم موتوری، شهرت براندو به عنوان پسر بدی با بُعدی لطیف و مهربان را تقویت کرد. او با این بازیاش – که یک بار دیگر الهامبخش خیلی از بازیگران شد – به شخصیت جانی اِسترَبلِر جان بخشید که سردسته یک گروه موتورسوار است که روی سر اهالی شهر کوچکی در کالیفرنیا خراب میشوند. میل شخصیت براندو به ویرانگری زمانی آرام میگیرد که به کتی (مری مورفی) دل میبازد؛ دختری که تصادفا پدرش رییس پلیس شهر است؛ اما انتخاب راه درست، چندان زمان نمیبرد چون رییس یک دارودسته رقیب (لی ماروین) از راه میرسد و اوضاع پیچیده میشود. احتمالا معروفترین دیالوگ فیلم جایی است که دختری محلی به نام میلدرِد (پِگی مالی) از جانی میپرسد که «علیه چی طغیان کردی؟» و او میگوید: «چی داری؟» امروز شاید خیلی از تماشاگران فیلم بستر این دیالوگ را به خاطر نداشته باشند اما هیچکس دچار سوءبرداشت نمیشود.
فیلم زندهباد زاپاتا! | ۱۹۵۲ | Viva Zapata!
- کارگردان: الیا کازان
باید اعتراف کرد که دیدن براندو با این چهره سیاه و گرفتن لهجه برای ایفای نقش انقلابی مکزیکی امیلیانو زاپاتا در این فیلم زندگینامهای حماسی کمی ناخوشایند است. با وجود این، اثر الیا کازان روایتی جذاب از زندگی زاپاتا است، از دوران رشد او در روستا تا شورش وی علیه دیکتاتوری ستمگر پورفیریو دیاز (فِی روپ). آنتونی کویین برای بازی در نقش اوفِمیو، برادر الکلی زاپاتا، برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد مکمل شد. براندو هم سوای چهرهپردازی سوالبرانگیزش بهخوبی شخصیت پیچیده زاپاتا را خلق کرد؛ مردی که تقریبا اتفاقی به یک رهبر بدل شد. براندو اسکار بهترین بازیگر مرد را به گریگوری پک (ماجرای نیمروز) باخت ولی جایزه بفتای بهترین بازیگر خارجی را برنده شد و دستکم میتوان گفت که دست خالی نماند.
فیلم تراموایی به نام هوس | ۱۹۵۱ | A Streetcar Named Desire
- کارگردان: الیا کازان
صحنهای برانگیزانندهتر در تاریخ سینما سراغ دارید از جایی که استنلی (براندو) خیس عرق با تیشرتی پاره، همسرش (کیم هانتر) را در آغوش میگیرد و فریاد میزند «هی، استلا!»؟ کازان (که نمایش اصلی را هم در برادوی کارگردانی کرد) در اقتباس از نمایشنامه موفق و تابوشکن تنسی ویلیامز، چنان صحنه را گرم کرده است که شاید بعد از تماشای فیلم مجبور شوید دوش بگیرید. ویوین لی که برنده اسکار شد نقش بِلانش دوبوآی نجیب و آشفته را بازی کرده که پس از نقل مکان به آپارتمان خواهرش (ویکتور هانتر) با شوهرخواهرش (براندو) به مشکل برمیخورد. براندو با تکرار این نقش در نسخه سینمایی به شهرت رسید و پیشگام نسلی جدید از بازیگران سبک متد شد. او با وجود تحسین گسترده منتقدان، تنها بازیگر فیلم بود که در جوایز آکادمی دست خالی به خانه رفت (اسکار بهترین بازیگر مرد اصلی به همفری بوگارت رسید برای «افریکن کویین»).
فیلم مردان | ۱۹۵۰ | The Men
- کارگردان: فرد زینِمان
براندو اولین همکاریاش با زینمان را با این مطالعه شخصیتی دقیق و دغدغهمند در باب زخمها و آسیبهای میدان جنگ آغاز کرد. او در نقش کن بازی کرد، سرباز کهنهکار جنگ جهانی دوم که معلول و آزرده به وطن برمیگردد. او بهتدریج با صندلی چرخدار کنار میآید و میآموزد که بیشتر قدردان زندگیاش باشد. «مردان» اگرچه از موعظهگری و رویکرد آموزشی فیلمهای استنلی کریمر تهیهکننده بینصیب نمانده است اما از بازی براندو سود برده که آسیبپذیری جدیدی را برای شخصیتهای مردانه به ارمغان آورد. این از آن دست نقشهایی است که میتوانند کارنامه یک بازیگر را مال خود کنند و از او شمایلی برای بازیگران آینده بسازند. کارل فورمن برای نگارش فیلمنامه «مردان» نامزد جایزه اسکار شد.
پنج فیلم مارلون براندو که ارزش تماشا کردن ندارد!
ده حقیقت شگفتانگیز درباره مارلون براندو
مهران باقی | از من اگر بپرسید، براندو بهترین بازیگر مرد تاریخ سینماست. اگر با صفت «بهترین» هم موافق نباشید، احتمالا موافقید که براندو بود که قواعد بازیگری را تغییر داد و به عنوان پرچمدار بازیگران سبک متد، دنیای بازیگری را به قبل و بعد از خودش تبدیل کرد. از تولد اسطوره چند روزی گذشته، اما پرداختن به او مناسبت و تاریخ نمیشناسد؛ مارلون براندو حتی با سالمترین سبک زندگی ممکن هم بعید بود به ۹۸ سالگی برسد و در هرحال امروز بین ما نبود، اما به خاطر حضور ماندگارش در شماری از بهترین فیلمهای تاریخ سینما ۱۰ حقیقت درباره زندگی او گردآوردی کردهایم که احتمالا پیش از این نخوانده باشید.
مارلون براندو نابغه بود و نبوغ اگر کنترل نشود، تبدیل میشود به اسباب خودویرانگری. در شرایطی که امثال دنیرو، پاچینو یا داستین هافمن همچنان در نودمین دهه زندگیشان در فیلمهای درجهیک هالیوودی ایفای نقش میکنند، براندو خیلی زود اوج گرفت و بهترین نقشها را درو کرد و خیلی زود هم دوران اوجش تمام شد و افتاد در ورطه اضافه وزن و وضعیت روانی نابهنجاری پیدا کرد، اما حتی در بدترین فیلمهای دوره حضیض بازیگریاش نیز «آنی» دارد که نشان میدهد شیر همیشه شیر است، ولو اگر بییالوکوپال باشد.
یاغیگری مارلون براندو در مدرسه
مارلون براندو از دبیرستان اخراج شد، چون یکروز با یک موتورسیلکت راه افتاد و رفت وسط راهروی مدرسه! پدرش هم محض تنبیه او را به یک مدرسه نظامی فرستاد تا ادب شود. استاد ادب نشد که هیچ، در شبی که همه خواب بودند از برج ناقوس کلیسای مدرسه بالا رفت، چکش ۶۸ کیلویی داخل زنگ را جدا کرد و بعد از طی ۲۰۰ متر بهصورت پیاده، آن را دفن کرد.
بعد هم چون نابغه بود فردای آن شب خودش کمیتهای تشکیل داد تا ببیند چه کسی مسئول سرقت چکش بوده و هیچوقت هم گیر نیفتاد. هرچند مدتی بعد به دلیل تخلفات دیگر از مدرسه نظامی هم اخراج شد تا تحصیلاتش نیمهتمام باقی بماند.
مشاغل سطح پایین
او کارش را به عنوان یک متصدی آسانسور شروع کرد؛ در شهر نیویورک و در یکی از شعب فروشگاههای بزرگ Best & Co. بعد مدتی پیشخدمت رستوران شد، دوره کوتاهی آشپزی کرد و ساندویچزدن را یاد گرفت و زمانی را هم به عنوان نگهبان شب یک کارخانه سپری کرد تا بتواند امورات زندگیاش را بگرداند.
دستبهآچار و فنی
تنسی ویلیامزِ معروف، نویسنده نمایشنامه مشهور اتوبوسی به نام هوس بود که مارلون براندو در هر دو نسخه تئاتری و سینمایی آن در نقش اصلی ظاهر شد. زمانی که براندو برای دادن تست بازیگری به خانه ویلیامز رفته بود، لوله توالت ویلیامز گرفته و فیوزهای خانهاش خراب شده بود و منزل او عملا نه نور داشت و نه توالت!
براندو بعد از پرسیدن قضیه اول فیوزها را تعمیر کرد و بعد ترتیب گرفتگی توالت را داد و در آخر بخشهایی از نمایشنامه را جوری خواند که ویلیامز گفت: «باشکوهترین خوانشی بود که در تمام عمرم شاهد آن بودم.»
دماغ شکسته مارلون براندو
دماغ شکسته و کج استاد محصول یکی از تفریحات احمقانهاش بود! در طول یک سالی که براندو در نقش استنلی کوالسکی در نمایش اتوبوسی به نام هوس رو صحنه رفت، چون حوصلهاش از تکرار نقش سر رفته بود گاهی در پشت صحنه نمایش با یکی از کارکنان صحنه که بوکسور آماتوری مبارزه میکرد.
این کارکن صحنه همیشه مراعات براندو را میکرد تا اینکه براندو یکبار از او خواست واقعا مثل یک بوکسور بجنگد. او هم مراعات را کنار گذاشت و با مشت جوری توی صورت براندو خواباند که چشمش کبود شد و دماغش شکست. براندو با دماغی خونین و چشمی کبود روی صحنه رفت و بازیگر زن مقابلش هم که از دیدن چنین صحنهای شوکه شده بود، مجبور شد به شکل بداهه وانمود کند که کاراکتر استنلی از یک دعوای خیابانی بازگشته است!
بعد از اتمام اجرای تهیهکننده نمایش که یک خانم بود به براندو پیشنهاد داد بینیاش را در یک بیمارستان محلی جا بیاندازد، اما براندو خوشبختانه این کار را نکرد و بعدها هم گفت که این بینی شکسته عامل جذابیت و کسب ثروتش شده است.
شورشی فراری از شورش بیدلیل!
سال ۱۹۴۷ وقتی زمزمههای ساخت فیلم شورش بیدلیل شروع شد، مارلون براندو برای بازی در آن تست داد. فیلم اقتباسی از یک کتاب از یک نویسنده جنایی بود و براندو با اینکه برای بازی در نقش تست داد، مضمون فیلم را نپسندید.
در کتاب «شورش بیدلیل: هیپنوآنالیز یک مجرم روانپریش»، شخصیت داستان تحت هیپنوتیزم یک روانپزشک متوجه میشود که در دوره نوزادی شاهد نزدیکی والدینش بوده و از آن به بعد تبدیل شده به یک شخصیت شورشی. براندو پیشنهاد دریافت هفتهای سههزار دلار دستمزد برای بازی در فیلم را از طرف کمپانی برادران وارنر رد کرد تا نقش به جیمز دین برسد.
البته فیلم در سال ۱۹۵۵ ساخته شد و وقتی هم روی پرده رفت، منتقد وقت نیویورک تایمز نوشت که بازی دین بهشدت تحت تاثیر براندو است و دین از براندو تقلید میکند.
تنفر از «تری مالوی»
مارلون براندو دوبار فیلمنامه فیلم در بارانداز را نخوانده پس فرستاد. سازندگان فیلم هم تصمیم گرفتند فرانک سیناترا اسطوره خوانندگی را جایگزین او کنند و حتی برای سیناترا لباسهای مناسب هم دوخته شد. اما بعد از اینکه سام اشپیگل تهیهکننده فیلم مخ براندو را زد و او را متقاعد کرد که سیاستمداری را کنار بگذارد و دوباره با الیا کازان کارگردان بدنام* هالیوود که نسخه سینمایی اتوبوسی به نام هوس را هم کارگردانی کرده بود کار کند، براندو متقاعد شد.
میگویند براندو وقتی اولین بار فیلم را روی پرده دید، از بازی خودش چنان افسرده شد که نیمهکاره سالن را ترک کرد. جالب اینجاست که او اولین اسکار زندگیاش را بهخاطر بازی در همین فیلم گرفت.
*کازان در آن سالها در برنامهای که FBI برای کمونیستزدایی از آمریکا ترتیب داده بود شرکت کرد و علیه تنی چند از همکارانش که ظن کمونیست بودن در موردشان میرفت شهادت داده بود.
اسکاری که قسمت مارلون براندو نبود
ظاهرا چون مارلون براندو دل خوشی از بازی در فیلم در بارانداز نداشت، مجسمه اسکارش او را ترک کرد! براندو هیچوقت نفهمید چه بلایی سر مجسمه آمده و چطور گمشده، تا اینکه سال ۱۹۹۴ وکیلش به او اطلاع داد دارند مجسمهاش را در یک حراجی در لندن به فروش میرسانند!
دشمنی مارلون براندو با فرانک سیناترا
سیناترا که برای خودش غولی بود، از اینکه نقش «تری مالوی» را از او گرفته بودند کینه به دل گرفته بود و بارها از براندو به عنوان یک شخص «غرغرو» یاد کرد. او همچنین گفته بود که هیچوقت سراغ براندو و سبک بازیگری مزخرفش نمیرود! ایندو در نهایت در فیلم «مردها و عروسکها» باهم همبازی شدند. براندو شروع کرد به اذیت کردن سیناترا، چون میدانست او از تمرین کردن و فیلمبرداری چندباره متنفر است، از قصد موقع فیلمبرداری گاف میداد که صحنهها تکرار و سیناترا عصبی شود!
مثلا یکبار در صحنهای که قرار بود سیناترا چیزکیک بخورد، براندو باید دیالوگی میگفت. او عمدا ۹ بار دیالوگش را بد گفت تا صحنه تکرار شود، دست آخر هم سیناترا پیشدستی حاوی چیزکیک را به زمین کوبید و گفت: «این بازیگرای مزخرف نیویورکی! به نظرتون تا کی باید چیزکیک بخورم؟» بعدها براندو درباره سیناترا گفت «از آن دسته آدمهاست که وقتی بمیرد بلافاصله میرود سراغ خدا و شروع میکند به غر زدن در مورد اینکه چرا او را کچل آفریده است!.»
روخوانی از روی پوشک!
حضور او در فیلم سوپرمن بسیار جنجالبرانگیز بود. مارلون براندو مجموعا کمتر از ۵ دقیقه در فیلم حضور داشت (۱۲ روز کاری) و بابت همین حضور، ۲.۲۵ میلیون دلار دستمزد گرفت که تا آن زمان بالاترین دستمزد دادهشده در هالیوود بود.
براندو اساسا اعتقادی به حفظ کردن دیالوگ نداشت و برای اینکه حسش موقع حفظ کردن دیالوگها خراب نشود، از کارکنان صحنه میخواست دیالوگهایش را در جاهای مختلف صحنه جاسازی کنند تا آنها را در لحظه ببیند. در سوپرمن هم عوامل صحنه مجبور شدند دیالوگهای او هنگام گذاشتن سوپرمن نوزاد روی سیاره زمین را روی پوشک بچه بنویسند که براندو برای حفظ کردن آن چند خط به زحمت نیفتد!
ناکامی در عجیبترین فیلم
فیلمهای Scary Movies را یادتان هست؟ همان سری فیلمهای کمدی-ترسناکی که کارشان هجو فیلمهای ترسناک مشهور هالیوود بود! مارلون براندو قرار بود در دومین قسمت این فیلم در نقش یک کشیش حاضر شود و ۲.۲ میلیون دلار هم به عنوان دستمزد پیشپیش گرفت، منتها به ذاتالریه مبتلا و راهی بیمارستان شد.
بعد که با ماسک اکسیژن سر صحنه حاضر شد، سازندگان فهمیدند اوضاع خیتتر از آن است که بشود براندو را با آن شرایط سر صحنه نگه داشت و او را مرخص کردند. جالب اینجاست که در همان یک روز هم براندو دستیاری داشت که دیالوگهایش را با یک گوشی در گوشش میخواند!
بد نیست بدانید
مارلون براندو زیر نظر مربی بازیگری مشهوری به نام اِستلا اَدلِر (و به روش کنستانتین استانیسلاوسکی) کار کرد که دانشجویانش را ترغیب میکرد غوغاهای درونی و بیرونی شخصیتهای خود را بررسی کنند. براندو با ایفای نقش بهیادماندنیاش در «تراموایی به نام هوس» بود که به جایگاه یک ستاره دست پیدا کرد؛ تجربهای که نسخه سینماییاش اولین نامزدی جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد اصلی را برایش به ارمغان آورد. البته او سه سال بعد برای هنرنمایی در فیلم درخشان دیگری از الیا کازان با نام «در بارانداز» برنده مجسمه طلایی شد. دومین اسکار بازیگری او هم هجده سال بعد به خاطر ایفای نقش رییس مافیا در «پدرخوانده» به دست آمد؛ اما براندو که اسکار اولش را با خوشحالی به دست گرفته بود برای گرفتن دومین تندیس، به دلیل رفتارهای نادرست با بومیان آمریکا در صنعت سرگرمی، روی صحنه حاضر نشد و به جای خود، یک بازیگر و فعال زن سرخپوست به نام ساچین لیدِلفِدِر را روی صحنه فرستاد. علاوه بر اینها، مارلون براندو پنج نامزدی اسکار دیگر را هم کسب کرد.
قدرت بازیگری براندو رو میخواین ببینین حتما آخرین تانگو در پاریس رو ببینین. واقعا بی نظیره.
مارلون براندو برخلاف رابرت دنی و و آل پاچینو، فیلم های مشهور کمی بازی کرده.
خودم وقتی به لیست فیلماش نگاه انداختم تعجب کردم، فکر می کردم فیلمای مشهور بیشتری رو بازی کرده باشه.
ماراون براندو رو بافیلم زنده بادزاپاتاشناختم او هامفری بوگارت افسانه های سینماهستند
از نظر من بی نظیرترین هنرپیشه تاریخه ، چقدر به اصول و باورهایش متعهد بود ، من حوصله دیدن هر فیلیمی راندارم ولی پدرخوانده یک رو سه بار دیدم ، متاسفانه سرنوشت غم انگیزیم داشت ، وباید گفت هیچ وقت مارلون براندو تکرارنخواهد شد . روحش در آرامش ابدی
اعجوبه جذاب و دوست داشتنی
من هنوز هیچ کس رو در حد بازیگری مارلون براندو ندیده ام و نخواهم دید….او یک نابغه بود