به مناسبت سالگرد اکران ساخته رسول ملاقلی‌پور

فیلم قارچ سمی؛ گزنده اما آشفته

«غریزی‌بودن»، بارها به‌عنوان یکی از ویژگی‌های مهم رسول ملاقلی‌پور در مقام فیلمساز ذکر شده است. او فضایی کاملا شخصی در آثارش می‌آفرید و تمایلی به استفاده از الگوهای پذیرفته‌شده روایی نداشت. این حجم از شخصی‌بودن همزمان به بزرگ‌ترین نقطه قوت و اساسی‌ترین نقطه ضعف آثار او تبدیل شد. به همین علت است که در بررسی مسیر سینمای رسول ملاقلی‌پور با فراز و نشیب‌های فراوانی روبه‌رو می‌شویم. قارچ سمی را به‌سختی می‌توان یکی از فرازهای کارنامه ملاقلی‌پور دانست. با این وجود صراحت و صداقت موجود در قارچ سمی باعث شده تا، با وجود تمام ایرادات ساختاری، با فیلم گزنده‌ای روبه‌رو باشیم که – لااقل در لحظاتی – می‌تواند بر مخاطب تأثیر بگذارد.

فهرست بهترین فیلم های دفاع مقدس؛ از جنگی تا اجتماعی

خلاصه داستان و عوامل فیلم قارچ سمی

خلاصه داستان فیلم بدین شرح است: «مهندس دومان قائمی سردار دوران جنگ تحمیلی که اکنون به‌عنوان مدیر یک شرکت ساختمانی فعالیت می‌کند، به‌طور ناخودآگاه خاطراتی توهم‌گونه از جنگ را به یاد می‌آورد که باعث می‌شود آرمان‌ها و ارزش‌های آن دوران بار دیگر پیش چشم او زنده شود؛ ارزش‌هایی که با شرایط امروز جامعه و موقعیت شغلی وی در تضاد قرار گرفته‌اند. این تعارض به شورشی علیه شرایط روز منجر شده و تبعاتی را برای او به همراه می‌آورد.»

رسول ملاقلی‌پور کارگردانی و نگارش فیلمنامه قارچ سمی را بر عهده داشت. مدیر فیلمبرداری فیلم تورج منصوری بود. بهرام دهقانی تدوین فیلم را برعهده داشت و ناصر چشم‌آذر موسیقی متن این فیلم را ساخت. جمشید هاشم‌پور، میترا حجار، فرهاد قائمیان، رؤیا تیموریان، انوشیروان ارجمند، امیر جعفری، آتنه فقیه‌نصیری، عبدالرضا زهره کرمانی، علی سلیمانی و آرش نوذری از جمله بازیگران قارچ سمی بودند. رسول ملاقلی‌پور قارچ سمی را به همراه مؤسسه فرهنگی‌هنری سنا با حمایت بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس تهیه کرد و حبیب‌الله کاسه‌ساز هم مجری طرح فیلم بود .

قارچ سمی در بیستمین دوره جشنواره فیلم فجر در رشته‌های بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (رؤیا تیموریان) و بهترین طراحی صحنه و لباس (علی فداکار) نامزد سیمرغ بلورین شد و دو سیمرغ بلورین را در رشته‌های بهترین موسیقی متن و بهترین تدوین دریافت کرد. فیلم به‌عنوان یکی از آثار اکران نوروزی ۱۳۸۱ از ۸ فروردین آن سال روی پرده رفت و با فروشی متوسط و جذب ۲۳۷ هزار و ۷۸۱ مخاطب در رتبه هفدهم فیلم‌های پرمخاطب سال قرار گرفت.

 

برون‌ریزی خشم در فیلمسازی رسول ملاقلی‌پور

آثار ملاقلی‌پور، عمدتا آثاری خشن و تندوتیز بودند. او – به‌خصوص وقتی از فضای جنگ دور و وارد فضای زندگی شهری می‌شد – بی‌رحمانه به همه‌چیز می‌تاخت. این امر هم به برانگیزانندگی آثارش کمک می‌کرد و هم در خیلی از موارد به انسجام فیلم‌ها آسیب می‌زد. قارچ سمی هم از این ویژگی مستثنا نبود.

احمد طالبی‌نژاد در یادداشت جمع‌بندی بیستمین جشنواره فجر با عنوان «خاطرات و خطرها» (شماره ۲۸۲ ماهنامه فیلم، اسفند ۸۰) این ویژگی را چنین توصیف کرد: «این همه عصبیت و خشم از کجا در ذهن ملاقلی‌پور تلنبار شده است؟ او از چه چیزی در رنج است که وقتی فیلم می‌سازد، همه خشم و عصیانیتش را یک‌جا در لحظه‌‎لحظه آثارش متجلی می‌کند؟ قارچ سمی یک فیلم عصبی و خشمگین است. درباره شرایط اجتماعی ما، آدم‌هایی که بی‌رحمانه همدیگر را می‌درند و از جسم و روح یکدیگر، خاکریز می‌سازند برای دست‌یابی به اهدافی که شوم و ضدانسانی است.»

نیما حسنی‌نسب هم در همان شماره در یادداشتی با عنوان «گیلاس‌هایی که کمپوت شد»، با لحنی منفی این سؤال‌ها را در مورد قارچ سمی مطرح کرد: «آیا هر سینماگری مجاز است همه تلخی، عصبیت و خشونت درون پرآشوبش را بدون هیچ ظرافتی، مستقیما بر سر تماشاگرانش آوار کند؟ هدف نهایی و تأثیر احتمالی جنون تصویری قارچ سمی چیست؟ برای خلق موقعیت‌های خشن و تلخ، شیوه‌هایی دم‌دست‌تر از نعره کشیدن و شکستن شیشه و تلفن و تلویزیون وجود ندارد؟ چرا شخصیت‌های فیلم‌های ملاقلی‌پور اغلب نشانی از انسان امروز جامعه معاصر ایران ندارند؟»

بحث در مورد این ویژگی قارچ سمی، در دوران اکران فیلم هم ادامه داشت. ناصر صفاریان در یادداشتی با عنوان «برای باورِ بودن» (شماره ۲۸۶ ماهنامه فیلم، خرداد ۸۱) در مجموع قارچ سمی را اثری قابل‌قبول دانسته اما این ایراد را در مورد فیلم مطرح کرده است: «اگر ملاقلی‌پور توانسته بود این همه تراوش ذهنی خود را در مورد مشکلات ریز و درشت جامعه مهار کند و همه را در دل فیلمی با زمان حدود یک‌ساعت‌ونیم نریزد، قارچ سمی می‌توانست به نمونۀ خوش‌ساختی در زمینه سینمای معترض اجتماعی تبدیل شود.»

نیما حسنی‌نسب در این شماره هم یادداشتی در مورد فیلم (با عنوان «خسته عاصی، راحت شدی؟!») نوشت و، مفصل‌تر از دوران جشنواره، به شور و خروش ملاقلی‌پور و بازتابش در این فیلم تاخت: «در رابطه درددل‌کننده/ شنونده نمی‌شود از هیچ‌یک از دو طرف رابطه ایراد گرفت، ولی تصور کنید کسی از شما بخواهد به او مقداری پول بدهید تا طرف آخرین رنج‌ها و تشویش‌هایش از دنیای پیرامون را برای‌تان – با صدایی ناهنجار و بی‌وقفه – فریاد بکشد؛ این توقعی است که اغلب فیلم‌های ملاقلی‌پور از مخاطب خسته این روزها دارد.» حسنی‌نسب، جای دیگری از یادداشت خود، این‌چنین به حجم و نحوه بروز تنش‌های فیلم طعنه زد: «بیرونی‌ترین و دم‌دست‌ترین جلوه‌های خلق تنش و انتقال عصبیت در شکستن‌ها و فریادها و گلوله‌ها خلاصه می‌شود و قارچ سمی از این نظر صاحب رکوردی دست‌نیافتنی است؛ همه سکانس‌های فیلم در نهایت به موقعیتی این‌چنینی ختم می‌شود. حتی در سکانس صبحانه‌خوردن جمع خانوادۀ دومان، ناگهان دو فرزند کوچکش بی‌دلیل به جان هم می‌افتند.»

از دید عده‌ای از منتقدان، افراط در نمایش این عصیان نسبت به شرایط باعث شده بود تا همدلی با قهرمان قارچ سمی کار چندان ساده‌ای نباشد. بهزاد عشقی در مطلبی با عنوان «نمایش بی‌زمان و آدم‌های زمانه» در پرونده شماره ۳۶۱ ماهنامه فیلم (اردیبهشت ۸۶) به مناسبت درگذشت نابه‌هنگام ملاقلی‌پور، این نکته را چنین توضیح داد: «در فیلم‌های اجتماعی ملاقلی‌پور معمولا یکی از شخصیت‌های اصلی یا فرعی دچار معلولیت جسمی یا روانی است. شخصیت‌های معلول از جنبه نمایشی جذابند و معمولا توجه مخاطب را جلب می‌کنند، اما مشکل این‌جاست که این شخصیت‌ها در موضع حق نشسته‌اند و می‌باید مبشر ارزش‌های ازدست‌رفته باشند. طبق تعریفی کلاسیک و ارسطویی شخصیت مثبت می‌باید کنش و عملکرد پسندیده‌ای داشته باشد تا همدلی مخاطب را برانگیزد. اما مخاطب چه‌گونه می‌تواند نسبت به شخصیتی چون دومان قائمی در قارچ سمی، که مدام می‌خروشد و نعره می‌کشد و تخریب می‌کند، احساس همدلی کند یا او را برحق بداند؟ آیا ما با معلول و مجنون نشان دادن این شخصیت‌ها، خواسته و ناخواسته نسبت به آرمان‌های‌شان ستم نمی‌کنیم؟»

میترا حجار و جمشید هاشم پور در فیلم قارچ سمی

جنگ در مقابل شهر؛ خشم در مقابل مهر

این نظر چه در زمان حیات ملاقلی‌پور و چه پس از درگذشت او بارها تکرار شد که او آن‌قدر که در نمایش فضای جبهه توانا بود در نمایش فضای شهری موفق نشان نداد؛ همان‌طور که موفقیت او در بازتاب حال‌وهوای لطیف و رمانتیک به‌اندازه زمانی نیست که به‌سراغ نمایش خشونت و عصبیت می‌رود. این مطلب، از زمان نمایش فیلم در جشنواره فجر در مورد قارچ سمی مطرح و در زمان اکران عمومی فیلم، به شکل‌های مختلف تکرار شد. احمد طالبی‌نژاد دست روی تمایز میان نحوه نمایش شرایط جنگی و زندگی شهری گذاشته بود: «ملاقلی‌پور انرژی غیرقابل‌وصفی دارد. هر نمای او حاکی از جان کندن است و در پردازش صحنه‌های جنگی بی‌نظیر عمل می‌کند، اما در پرداخت شخصیت‌های شهری، هنوز مشکل دارد. وقتی در صحنه عملیات است، آن‌قدر آدم‌هایش واقعی‌اند که وصف ندارد، اما به‌محض این‌که وارد فضاهای شهری می‌شود، به تیپ‌سازی روی می‌آورد.»

نیما حسنی‌نسب در مطلب «گیلاس‌هایی که کمپوت شد» روی ناتوانی ملاقلی‌پور در ایجاد فضای عاطفی تأکید کرد: «نویسنده و کارگردان که ایجاد یک موقعیت عادی حسی میان زن و مرد برایش دشوار است چه اصراری دارد در میانه آشوب آنارشیستی فیلم، رمانتیک شود و فضاهای عاطفی خلق کند؟» حسنی‌نسب نیما این نکته را در مطلبش در زمان نمایش عمومی قارچ سمی (با عنوان «خسته عاصی، راحت شدی؟!»): به این شکل مطرح کرد: «همه استعدادها و توانایی‌های غریزی قابل‌توجه ملاقلی‌پور (مثلا در پرداخت صحنه‌ها و فضاهای آپوکالیپسی جنگ) در تداخل و تعارض با ضعف‌های آشکارش در ترسیم روابط و تصویر فضاهای شهری و خانوادگی (و مشخصا خلق لحظه‌های عاطفی و ماجراهای عاشقانه در فیلم‌ها) قرار می‌گیرد… همیشه ملاقلی‌پور را با کلیپ‌های موفق لابه‌لای فیلم‌های ناموفق به خاطر می‌آوریم».

توضیح صفاریان در مورد این نقطه ضعف، مفصل‌تر بود. صفاریان در این بخش به شباهتی میان فضای آثار ملاقلی‌پور و جهان سینمامیی مسعود کیمیایی هم اشاره کرد: «ساخت و پرداخت دقایق نخست قارچ سمی آن‌قدر دقیق و حرفه‌ای‌ست که دنیای مردانه و خشن دقایق بعد را به‌خوبی حدس می‌زنیم. دنیای ملاقلی‌پور مانند دنیای فیلمساز موردعلاقه‌اش کیمیایی، خشن و بی‌رحم و مردانه است، و جز استنایی مانند نجات‌یافتگان (تا آخرین نفس)، حتی حضور زنی که نام او بر فیلم هیوا نقش بسته، زیر سایه جنگ و خشونت‌های مردانه رنگ می‌بازد. پس طبیعی‌ست که با دیدن صحنه‌های کوبنده اولیه، انتظار داشته باشیم این‌بار خشونتی به‌مراتب بیش‌تر – و به‌تبع آن، مردانه‌تر – بر پرده جان بگیرد، اما دقیقا در پایان همین صحنه‌های جنگی – که به جرأت می‌توان گفت حرفه‌ای‌ترین تصویرسازی از جنگ در ایران است و به نمونه‌های عظیم آمریکایی پهلو می‌زند – سر و کله جنس مخالف پیدا می‌شود و اشکال اصلی فیلم در شکل این حضور است… ملاقلی‌پور برای لطافت بخشیدن به فضای خشن اثر، دختر جوانی را به‌عنوان تصویر ذهنی آرامش‌بخش قهرمانش برگزیده، ولی این‌بار این شخصیت متعلق به یک طبقه و گرایش فکری است که ملاقلی‌پور آن را نمی‌شناسد. به‌همین دلیل، با وجود بازی خوب میترا حجار، علاوه بر نوع ارتباط، اصلا حضور این شخصیت هم سؤال‌برانگیز جلوه می‌کند.»

جمشید هاشم پور در فیلم قارچ سمی

تحلیل اجتماعی فیلم قارچ سمی

قارچ سمی از نظر نحوه پرداختن به دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی هم از سوی کمتر منتقدی نمره قبولی دریافت کرد. به‌گفته افراد نزدیک به ملاقلی‌پور، او جهانی شخصی داشت و علاقه‌اش به باقی‌ماندن در آن جهان انکارناپذیر بود. ناصر صفاریان این ویژگی را بزرگ‌ترین مانعِ عمق‌یافتن نقدهای اجتماعی آثار ملاقلی‌پور می‌دانست: «بزرگ‌ترین اشکال ملاقلی‌پور این است که انگار خودش را – به‌نوعی – ایزوله کرده و ترجیح می‌دهد با فیلم و کتاب و هر چیز دیگری که او را از دنیای درونی‌اش خارج کند، بیگانه باشد.»

حتی پسر خودِ ملاقلی‌پور هم با اذعان به این نقطه‌ضعف رسول ملاقلی‌پور، قارچ سمی را «فیلم اشتباه» پدرش دانست. علی ملاقلی‌پور در گفت‌وگویی با خبرگزاری مهر، این گزاره را چنین مطرح کرد: «یکی از حسن‌های پدرم این بود که خیلی خوب می‌دید، خوب تأثیر می‌گرفت و خوب درک می‌کرد و بعد فیلم می‌ساخت. اما یکی از مشکلات رسول ملاقلی‌پور این بود که خیلی اهل مطالعه نبود و همین مسئله موجب می‌شد برخی از آثارش نسخه خوبی از آب در نیاید. یعنی حرفی که می‌زد به درد جامعه نخورد… به نظر من فیلم قارچ سمی یک اثر اشتباهی در کارنامه کاری پدرم بود و اصولا این فیلم نباید ساخته می‌شد.» (منبع: «علی ملاقلی‌پور: قارچ سمی، فیلم اشتباه پدرم بود»، خبر آنلاین، ۲۳ فروردین ۱۳۹۳).

امین فرج‌پور در یادداشتی با عنوان «در ستایش جنون» (شماره ۲۸۶ ماهنامه فیلم، خرداد ۸۱) تعدد مسائل مطرح‌شده در قارچ سمی را یکی از عوامل اصلی رویکرد سطحی فیلم قلمداد کرد: «اولویت بخشیدن ملاقلی‌پور به بازنمایش آسیب‌های اجتماعی/ سیاسی محیط پیرامون و سعی در واگویه تام و تمام آن‌ها به هر شکل ممکن در جای‌جای فیلم، باعث اغتشاش قارچ سمی شده و سعی او در هرچه گزنده‌تر کردن انتقادها و اعتراض‌های خود، عصبیتی را در تمامیت فیلم پراکنده که ناقض و نافی عقلانیت و منطقی است که می‌توان از یک تحلیل اجتماعی عمیق انتظار داشت.»

در این میان، یکی از تندترین مطالب را مهرزاد دانش در زمان اکران قارچ سمی علیه این فیلم نوشت. او در یادداشتی با عنوان «پیچیده در شعارها» (شماره ۲۸۶ ماهنامه فیلم) در بررسی کیفیت تحلیل اجتماعی و سیاسی فیلم، به‌طور ویژه به سطحی‌بودن نمادگرایی‌ها اشاره کرد: «قارچ سمی… برخلاف ظاهر پیچیده و پررمزورازی که می‌نمایاند، باطنی ساده‌انگار و متأثر از ژورنالیسم سیاسی/ اجتماعی روز دارد… واقعیت این است که این شعارهای مستعمل در فیلم قارچ سمی باز هم به‌صورتی مستقیم به ذهن تماشاگر شلیک می‌شود و هیچ پرداخت قابل تأمل سینمایی در طول این مسیر شکل نگرفته است. قارچ سمی آکنده از نمادهایی است که بدون هیچ ظرافتی به داستان تحمیل شده‌اند و بی‌آن‌که در تاروپود بافت دراماتیک قصه جا بیفتند، قرار است تماشاگر را شیرفهم کنند که مثلا نماینده چه مفهومی هستند: این‌که اسب مثلا نماد رهایی و شهادت است،… این‌که صدای گریه نوزاد (باز هم وسط میدان جنگ) مثلا نماد تولدی دوباره است، این‌که خرگوش مثلا نماد معصومیت جبهه‌رفتگان است، این که کرم ابریشم مثلا نماد نسل ارزشی است که هم‌اکنون در پیله انزوای اجباری قرار گرفته، و… همه این‌ها آن‌قدر از طریق اینسرت و موسیقی و دیالوگ و غیره مورد تأکید قرار می‌گیرند که اگر هم لطف اولیه‌ای داشته‌اند تبدیل به طرحی تلف‌شده می‌شوند.»

جمشید هاشم پور در فیلم قارچ سمی

آشفتگی ساختار در فیلم قارچ سمی

ناصر صفاریان در یادداشتش هنگام نمایش عمومی قارچ سمی، تحلیل جالبی داشت و فیلم را نقطه تلاقی مسیرهای اصلی سینمای ملاقلی‌پور تا آن زمان قلمداد کرد: «با نگاهی به کارنامه سینمایی ملاقلی‌پور متوجه می‌شویم که او در مسیر حرکت خود، به سه عامل توجه داشته: جنگ، اجتماع و ساختار فرم‌گرای مبتنی بر سفر ذهنی… قارچ سمی نخستین تجربه او در ترکیب هر سه مؤلفه موردعلاقه اوست. این‌جا جنگ و اجتماع و ساختار ذهنی تداعی‌کننده جریان سیال ذهن، درهم‌تنیده‌شده؛ طوری که برخی جاها خوب جواب داده و بعضی جاها آشفتگی بیش‌ازحد ایجاد کرده.»

برخلاف نظر صفاریان که این آشفتگی را به‌طور کلی (به‌جز مواردی) نقطه ضعف فیلم نمی‌دانست، دیگر منتقدان تا این حد با فیلم مهربان نبودند. مهرزاد دانش به آشفتگی‌ها و بی‌منطقی‌هایی در شخصیت‌پردازی اشاره کرد: «ملاقلی‌پور به‌جای این‌که توجه خود را معطوف به روان بیان کردن قصه فیلمش کند و به لحن آن انسجام ببخشد، خود را درگیر جزئیاتی کرده که در پیوند با هم، نهایتا ساز ناهمگونی را به صدا درمی‌آورند.

بیتا سفیری (که قرار است مثلا نماد نسل جوان جامعه باشد) معلوم نیست از کجا آمده، چه‌کاره است، و چرا یک‌دفعه و بی‌مقدمه از همان اول فیلم با دومان احساس تله‌پاتی می‌کند (و برای این تله‌پاتی نیز ملاقلی‌پور متوسل به سهل‌الوصول‌ترین تمهیدها شده است: این‌که مثلا وقتی دومان را کتک می‌زنند، از گوش بیتا خون می‌آید!). او که این‌همه ارادت به نسل ارزشی جامعه دارد، چرا از ابتدا در میتینگ شبانه همراه با دوست‌پسرش شرکت می‌کند؟ چرا ناگهان متحول می‌شود؟

و چرا در پایان فیلم دوباره به سراغ همان پسر می‌رود و با او ازدواج می‌کند؟ دومان چرا ناگهان شیفتۀ او می‌شود؟ او که دم از ناموس‌پرستی و غیرت‌مداری می‌زند چرا حاضر می‌شود استعفای طعنه‌آمیز مترجم شرکت را بپذیرد تا بیتا به‌جای او مشغول کار شود؟»

امین فرج‌پور به چند مشکل اساسی در ساختار فیلم اشاره کرد – از جمله فلاش‌بک‌های بی‌کارکرد و تناقض در شیوه روایت فیلم: «شیوه روایی قارچ سمی مشابه آثار متأخر کارگردان است، اما تلفیق رؤیا و خیالی با واقعیت در این فیلم برخلاف چند فیلم قبلی این کارگردان دلالت منطقی خود را در روایت ایجاد نکرده است. به‌ویژه اگر در نظر آوریم که این تلفیق در پیش‌برد داستان هم دلالت مناسبی ندارد.

به‌عبارت بهتر در تقابل عقیم‌مانده آرمان و واقعیت در این فیلم (که می‌توان گفت مایه محوری فیلم است) فلاش‌بک‌ها کوچک‌ترین تأثیر پیش‌برنده‌ای ندارند. اگر در نگاه اول، مایۀ فیلم را تقابل یک فرد ارزشمدار با ارزش‌های تغییریافته بدانیم، بدیهی است که الزامی بر رزمنده بودن این فرد وجود ندارد و همین موضوع الزام وجود فلاش‌بک‌ها را از بین می‌برد.

جمشید هاشم پور در فیلم قارچ سمی

از سوی دیگر، اگر در یاد داشته باشیم که فیلم‌های اجتماعی/ سیاسی در شکل غالب خود از نوعی روایت واقع‌گرایانه بهره می‌برند (یا باید ببرند) این تقابل دوتایی خیال و واقعیت در سطح دیگری هم تناقض خود با دنیای عمومی فیلم را آشکار می‌کند. به‌عنوان مثال حضور بیتا سفیری و رابطۀ فرازمینی او با دومان دقیقا در نقطه مقابل توقع و انتظاری قرار می‌گیرد که فیلم ایجاد کرده است.».

فرج‌پور در انتهای مطلبش، برای تأکید بر آشفتگی ساختاری قارچ سمی، خاطره‌ای عجیب از تماشای فیلم تعریف کرد: «فیلم را در سینمایی دیدم که آپاراتچی چند حلقه را جابه‌جا نمایش داد. در این میان، فقط نگارنده – آن‌هم به‌خاطر دیدارهای قبلی – متوجه این مسأله شدم. به‌نظر شما چرا تماشاگران متوجه جابه‌جا بودن حلقه‌ها نشدند؟ آیا جز این است که تفاوتی در اصل مسأله ایجاد نشده بود؟ فیلم، متأسفانه، در همین شکل سالم هم حاوی حلقه‌های جابه‌جاشده و کم و زیاد است و امیدوارم این حقیقت تلخ به کسی برنخورده باشد.»

توصیف محسن بیگ‌آقا در مطلبی با عنوان «مؤلفه‌های آشنا» را شاید بتوان جمع‌بندی نظرات ذکرشده در مورد مشکلات ساختاری قارچ سمی دانست: «فیلم تکان‌دهنده رسول ملاقلی‌پور قارچ سمی، اصرار فیلمساز در تکرار سبک روایتش را نشان می‌دهد. ملاقلی‌پور این‌جا هم به دام فلاش‌بک‌های متعدد و فضاهای ناآشنایی مثل لحظه‌های ارتباط دختر جوان با دومان – که به سرگردانی بازیگران در این صحنه‌ها منجر شده – افتاده که روایت فیلمش را خدشه‌دار کرده‌اند… این اصرار در معرفی شخصیت‌ها با گذشته‌شان شاید از عدم اعتماد فیلمساز به شخصیت‌پردازی نشأت می‌گیرد که بی‌مورد به‌نظر می‌رسد.»

 

نتیجه‌گیری

شاید پناه‌بردن به جهان شخصی و ایزوله بتواند هنگام ساخت فیلم‌های جنگی – در فضایی که ملاقلی‌پور به‌خوبی می‌شناخت – به یکی از برگ‌های برنده فیلمساز تبدیل شود – همان‌گونه که در فیلم‌هایی چون سفر به چزابه و نجات‌یافتگان چنین شد – اما برای ساخت فیلم‌های صریح اجتماعی چنین نبود. اکثر فیلم‌های «شهری» ملاقلی‌پور – شاید بتوان فیلم مجنون را یک استثنا دانست – از جمله آثار نه‌چندان خوب او محسوب می‌شوند و قارچ سمی هم جدا از این جمع قرار نمی‌گیرد. با این وجود، امروز و هنگام مرور دوباره فیلم، به‌نظر می‌رسد حتی فیلم نه‌چندان خوبی مثل قارچ سمی واجد ویژگی‌هایی بود که امروزه به‌ندرت در درام‌های اجتماعی سینمای ایران پیدا می‌شوند. ملاقلی‌پور در قارچ سمی شجاع است، از ته دل و به‌شکلی صادقانه از شرایط خشمگین است، تا ته خط می‌رود و به هیچ‌چیز رحم نمی‌کند. رویکرد او هرگز یکی به نعل و یکی به میخ نیست و هیچ نسبتی با رویکرد محافظه‌کار سال‌های اخیر سینمای ایران ندارد. به‌خاطر همین ویژگی‌ها است که در سال‌های اخیر حتی جای فیلم‌های زیر متوسط ملاقلی‌پور هم خالی‌تر از همیشه به‌نظر می‌رسد.

تماشای آنلاین فیلم قارچ سمی

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil