«صحنه زنی» را میتوان در ذیل فیلمهای اجتماعی قرار دارد که به سراغ لایههای پنهان و ناگفتهتر از گستره عظیم و عمیق آسیبهای اجتماعی دارد. شاید پیش از هر چیز باید گفت که تماشای این فیلم، مخاطب را با خود مفهوم و مصادیق پدیده صحنه زنی آشنا میکند که شاید پیش از این شناختی نسبت به آن نداشته و حتی نامش را هم نشنیده است. فیلم قصه سه مرد است که یک شبکه خلاف را اداره میکنند و کارشان این است که صحنههای جعلی تصادف را بسازند تا از بیمه پول بگیرند.
گرچه «صحنه زنی» یک فیلم موقعیتمحور است اما میتوان آن را داستانی شخصیتمحور هم دانست که با کاراکتر «اسد» با بازی متفاوت بهرام افشاری گره خورده. شخصیتی کمحرف و درونگرا با ظاهر و چهرهای مخوف و ترسناک که رئیس گروه صحنهزنی است
فیلمی که هم در مرحله پیش از تولید و هم در متن فیلمنامه آن به مسئله پژوهش گره خورد است. در واقع علیرضا صمدی بر اساس تحقیقاتی که از روزنامهها، ادارههای بیمه و دیگر ارگانها داشته، تلاش کرده تا این سوژهی عجیب و تجارت پرسودی که در جامعه جریان دارد را در قالب فیلمی اجتماعی و قصهگو روایت کند. با این حال فیلم لحن و ساختاری ژورنالیستی نمیگیرد و کارگردان تلاش کرده پژوهش خود را در شمایل و روایتی دراماتیک صورتبندی کند. در درون متن فیلم و قصه هم یک شخصیت مددکار (مهتاب کرامتی) حضور دارد که هم به واسطه او بخشی از اطلاعات غیردراماتیک درباره صحنه زنی و مسائل آن به مخاطب منتقل میشود و هم خودش به عنوان یکی از شخصیتهای درام در پیشبرد قصه سهیم است.
گرچه «صحنه زنی» یک فیلم موقعیتمحور است اما میتوان آن را داستانی شخصیتمحور هم دانست که با کاراکتر «اسد» با بازی متفاوت بهرام افشاری گره خورده. شخصیتی کمحرف و درونگرا با ظاهر و چهرهای مخوف و ترسناک که رئیس گروه صحنهزنی است. هدف او از این کار رسیدن به پولی است که او را به وصل دختری که دوست دارد برساند. سبزواری (مجید صالحی) و مستر (پیام احمدی نیا) دو شخصیت دیگر این گروه و باند سه نفره هستند. در این میان مستر به عملی کردن دستورها و تهدیدهای اسد مشغول است. سه شخصیتی که گرچه هدف مشترک آنها را دور هم جمع کرده اما به لحاظرفتارشناسی ۳ شخصیت متفاوت و متمایز از هم دارند که خود این تفاوتها به خلق موقعیت و مناسبات و دیالکتیکی بین آنها منجر میشود که هم بخش عمدهای از فضای قصه را به خود اختصاص داده و هم غافلگیری و آشناییزدایی تلخ پایان قصه نیز در همین گروه سه نفره رقم میخورد.
«صحنه زنی» در پس قصه ملتهب خود نمیخواهد صرفا به فضای گروتسگ قصه تمرکز کند بلکه در پس آن میخواهد لایههای درونی و زیر پوست شهری را بازنمایی کنند که در آن انسانها از سر فقر و فلاکت، تن به چه تجربههای خطرناک و دشواری میدهند و در نهایت هم این آنها هستند که قربانی این تراژدی میشوند. به دست هم و در رقابت درون گروهی که از پس آن رفاقتها قربانی خیانتها میشود. آنچه تراژدی صحنه زدی را عمق میبخشد قربانی همه شخصیتهای قصه است که هر کدام گرفتار مشکلاتی بودهاند که در شکل گیری آن نقشی نداشتند. در واقع «صحنه زنی» قصه قربانیهای است که دیگران را قربانی خود میکنند.
فیلم در نیمه دوم خود هم ریتم تندتری به خود میگیرد و هم مخاطب را به واسطه رمزگشایی از برخی شخصیتها غافلگیر میکند. بازی درسکوت بهرام افشاری و بازی ملتهب و عصیانگرانه مجید صالحی در عین اینکه تضادهای شخصیتی آنها را بازنمایی میکند، چهره متفاوتی از جنس بازی آنها را به نمایش میگذارد. فیلم از قصهای چند لایه برخوردار است که چند خرده پیرنگ را به شکل تو در تو روایت کرده و به خط اصلی داستان وصل میکند. قصه اصلی قصه اسد و مصائب اوست و هموست که در پایان قربانی تراژدی تلخی میشود که خود آغاز کرده بود. مصائبی که ریشه اغلب آنها فقر است. در واقع «صحنه زنی» تاثیرات فقر بر حقیر شدن آدمها را به تصویر میکشد. آدمهایی که برای تداوم زندگی مجبورند جان خویش را گرو بگذارند. آدمهایی که یا نقاب میزنند یا تقلب میکنند. فیلم بدون آنکه بخواهد موضع گیری اخلاقی کند یا شعار بدهد، سقوط اخلاق پای فقر را روایت میکند.
سلام لطفا داستان کامل فیلم صحنه زنی رو هم بذارین ممنون میشم