من ترانه ۱۵ سال دارم؛ درخشش ابدی
رسول صدرعاملی که از همان ابتدای کار فیلمسازی تواناییهای خود را ثابت کرده بود، با استفاده از فضای باز پیشآمده پس از دوم خرداد ۷۶، دوره تازهای از فعالیت خود را آغاز کرد. دختری با کفشهای کتانی (۱۳۷۸) روایتی از دختری نوجوان بود که در دل شهر بهدنبال هویت خود میگشت. فیلم با استقبال منتقدان روبهرو شد و بازتابی بود از فضای تازهای که در آن میشد بهشکلی صریحتر از گذشته به دغدغهها و مشکلات اجتماعی پرداخت. با این وجود من، ترانه، پانزده سال دارم – دومین فیلم از سهگانه صدرعاملی در مورد دختران نوجوان – به نقطه عطف کارنامه این فیلمساز باتجربه تبدیل شد. من، ترانه… چند پله جلوتر از دختری… قرار گرفت و تحسین تقریبا یکپارچه منتقدان را به دست آورد.
فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم (که از هشتم فروردین ۱۳۸۱ روی پرده رفت) همچنین گیشه بسیار خوبی داشت و به دومین فیلم پرفروش سال ۸۱ سینمای ایران تبدیل شد. این فیلم از یک جنبه دیگر نیز اثر مهمی بود چراکه صدرعاملی با این فیلم یکی از مهمترین ستارههای دو دهه اخیر را به سینمای ایران معرفی کرد: ترانه علیدوستی که با من، ترانه… ره صدساله را یک شبه طی کرد و به یکی از معدود بازیگرانی تبدیل شد که با اولین نقشآفرینیشان سیمرغ بلورین بازیگری را از جشنواره فیلم فجر به دست آوردهاند.
لیست بهترین فیلم های ترانه علیدوستی
اطلاعات و خلاصه داستان فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم
شخصیت اصلی فیلم دختر ۱۵ سالهای بهنام ترانه پرنیان است. ترانه مادرش را از دست داده، پدرش در زندان است و با کار نیمهوقت در یک عکاسی از مادربزرگ پیرش نگهداری میکند. او پس از آشنایی با پسری بهنام امیرحسین و علیرغم تردیدهایی که دارد با امیرحسین نامزد و صیغه محرمیت میان آنها جاری میشود. بهتدریج روابط آن دو تیره شده و ترانه پس از مشاهده بیبندوباریهای امیرحسین از او جدا میشود اما کمی بعد متوجه میشود که از امیرحسین باردار شده است. حالا ترانه ناچار است بحرانهای بعدی را بهتنهایی از سر بگذراند.
رسول صدرعاملی علاوه بر کارگردانی فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم نوشتن فیلمنامه کار را هم بهطور مشترک با کامبوزیا پرتوی بر عهده داشت. بهرام بدخشانی و محمدرضا مویینی بهترتیب مدیر فیلمبرداری و تدوینگر فیلم بودند. مجید انتظامی موسیقی متن فیلم را ساخت. ترانه علیدوستی، مهتاب نصیرپور، حسین محجوب و میلاد صدرعاملی هم بازیگران اصلی این فیلم بودند که علیدوستی و نصیرپور بهترتیب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از بیستمین دوره جشنواره فیلم فجر بهدست آوردند. این فیلم همچنین در ۳ رشته بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین چهرهپردازی (علی عابدینی) برنده جایزه سیمرغ بلورین شد.
اولین نقد ها به فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم
یکی از ویژگیهایی که هنگام بحث در مورد فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم مورد توجه منتقدان قرار گرفت، توانایی صدرعاملی در جذب نظر مثبت گروههای مختلف بود. هوشنگ گلمکانی در مقدمه پروندهای که در شماره ۲۸۴ ماهنامه فیلم (اردیبهشت ۸۱) در مورد فیلم منتشر شد، این ویژگی را چنین توضیح داد: «فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم نمونهای قابلتأمل از آثار سهلممتنعیست که تقریبا همه سلیقهها را راضی کرده است… رسول صدرعاملی در ادامه مسیر همواره روبهصعودش، با کارنامهای که طمأنینه و بیشتاببودن ویژگی اصلی آن بهنظر میرسد، حالا پختگی یک فیلمساز کاملا حرفهای را از خود نشان میدهد که هم به پسند انبوه تماشاگران و ارتقای سلیقه آنان میاندیشد و هم دغدغۀ غنای کارش و عمقبخشیدن به آثارش را دارد.»
هوشنگ گلمکانی (ماهنامه فیلم، اردیبهشت ۸۱): «فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم نمونهای قابلتأمل از آثار سهلممتنعیست که تقریبا همه سلیقهها را راضی کرده است… رسول صدرعاملی در ادامه مسیر همواره روبهصعودش، با کارنامهای که طمأنینه و بیشتاببودن ویژگی اصلی آن بهنظر میرسد، حالا پختگی یک فیلمساز کاملا حرفهای را از خود نشان میدهد که هم به پسند انبوه تماشاگران و ارتقای سلیقه آنان میاندیشد و هم دغدغۀ غنای کارش و عمقبخشیدن به آثارش را دارد»
امیر قادری هم در یادداشتی با عنوان «یک وسترن معرکه» (در همان شماره ماهنامه فیلم) فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم را از جمله به این دلیل ستایش کرد که هم فیلمی برای تماشاگر عام است و هم دور از چارچوبهای تعریفشده و آشنای آن روزهای سینمای ایران قرار میگیرد درحالیکه میتوانست به خیلی از آن گرایشها بپیوندد و به فیلمی تکبعدی تبدیل شود. قادری به چند مورد اشاره کرد: فیلمهای اجتماعی جسور (که موفقیت خود را صرفا از نزدیکشدن به خطوط قرمز یا عبور از برخی از آنها میگرفتند)، فیلمهای جشنوارهای درباره مشکلات یک زن فقیر در ایران آن روز، و ملودرامهای سطحی بیاثر. من، ترانه… ویژگیهای اولیهای را داشت که میتوانست وارد هر کدام از این دستهها شود اما شبیه هیچکدام از فیلمهای متعلق به هیچکدام از گروههای ذکرشده نیست.
فردیت
نکتهای که به نقل از امیر قادری در بند قبل اشاره شد، به یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم اشاره دارد. این فیلم –علیرغم موفقیت در جلب نظر طیف گستردهای از مخاطبان سینمای ایران– بیش از آنکه بهخاطر شباهتش با آثار دیگر در خاطر مانده باشد، بهخاطر تفاوتش با آثار بهظاهر مشابه است که ماندگار شده است.
نغمه ثمینی در مطلبی با عنوان «نه چهاردهساله، نه شانزدهساله» در شماره ۲۸۴ ماهنامه فیلم (اردیبهشت ۸۱)، به تفاوت فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم با طیفی از فیلمها که به فیلمهای کانونی [منظور، کانون پرورش فکری است] مشهورند پرداخت: «او [ترانه] تنهاتر از تمام نوجوانهای تاریخ سینمای ایران است؛ پدرش بهعلتی که بهصراحت درنمییابیم در زندان است و مادرش باز بهعلتی که نمیدانیم، مرده… اما با وجود شرایط بغرنج ترانه، تفاوت این فیلم با همتایانش را نمیتوان در همین حد و حدود خلاصه کرد. واقعیت این است که من، ترانه… با تمام شباهتهای ظاهری، با فیلمهای کانونی تفاوتی ماهوی و اندیشهورزانه دارد. چالش نوجوان در فیلمهای کانونی در محدودههای خطوط قرمز عرف، عادت و اخلاق سنتی تبیین میشود. یعنی نوجوان در نهایت، توان فیزیکی خود را اثبات میکند و یا فراتر از این میتواند طبقه اجتماعیاش را بفهمد یا آن را تغییر دهد. در واقع آزمونی که نوجوان پیش روی دارد بههیچوجه باورهای جمعی مخاطب را نشانه نمیرود؛ و به همین علت میشود با خیال راحت گروههای سنی پایینتر را به تماشای این دست فیلمها فراخواند. اما من، ترانه… کاملا به محدوده عرف و اخلاق رایج و سنتی حمله میکند. آزمون ترانه، نه شکستن فاصله طبقاتی و نه نمایش قدرت فیزیکی است. آزمون او درافتادن با مجموعه عقایدی است که مثل یک گیاه خودرو، بدون آنکه به آبیاری و تقویت نیاز داشته باشد، پیش میرود، رشد میکند و همهگیر میشود.»

مصطفی جلالیفخر هم در مطلبی با عنوان «جز طنین یک ترانه نیستم» در همین شماره ماهنامه فیلم، اینچنین بر کیفیت ویژه فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم تأکید کرد: «فیلم یکی از شریفترین آثار انسانمحور سینمای ایران است که قصد جار و جنجال درباره جامعه پیرامون را هم ندارد. هنر غریب فیلم در اینجاست که غایت رنج و تنهایی یک دختر را نمایش میدهد بیآنکه قصد رنجدادن تماشاگر را داشته باشد. درعینحال او را در فاصلهای خنثی قرار نمیدهد. انتخاب ترانه چنان خودآگاهانه است که هیچجا حس دلسوزی را برنمیانگیزد.»
هما توسلی هم در مطلبی در همان شماره با عنوان «نیازمند لحظههای بیشتری از تنهایی»، به همین کیفیت ویژه و متفاوت فیلم پرداخت: «فیلمساز بنیاد پرداخت شخصیت ترانه – و کل فیلم – را روی برهم زدن پیشفرضهای باسمهای و کنترل احساسات مخاطب بنا نهاده و به این ترتیب ترانه را از یک دختربچه پانزدهساله دلسوزیبرانگیز به دختر خانم عاقل و بالغ و قابلاحترامی تبدیل کرده است.»
ترانه علیدوستی؛ مرور کارنامه و میزان فروش فیلم ها
فردیت ویژهای که در پرداخت فیلم بهچشم میخورد، از جمله ناشی از نحوه پردازش شخصیت اصلی هم هست. خود صدرعاملی در «میزگرد نقد و بررسی فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم» که ۲۲ خرداد ۸۱ در خبرگزاری ایسنا منتشر شد، بر فردیت شخصیت ترانه تأکید کرد: «تقریبا همه جای دنیا، جوامعی هستند که در نحوه تربیت فرزندشان به فرد استقلال میدهند فارغ از اینکه دختر باشد یا پسر، ولی در جامعه ما این موضوع به این شکل است که ما همه دخترانمان را طوری تربیت میکنیم که او بهتنهایی نمیتواند خوشبخت شود بلکه باید کسی بیاید و دختر را خوشبخت کند. ولی ترانه در این فیلم میگوید که حتی بهتنهایی نیز میتواند.» صدرعاملی، این نکته را با مقایسهای میان ترانه و شخصیت اصلی فیلم قبلیاش، دختری با کفشهای کتانی، مؤکد میکند: «شخصیت قبلی فیلم من تداعی در دختری با کفشهای کتانی بود که در مقابل مشکلاتی که به او وارد میشود راحتترین راه را که فرار از خانه است انتخاب میکند. ولی ترانه وارونه تداعی است. او میایستد و مقابله میکند.»
امیر قادری هم با مقایسهای میان این دو فیلم صدرعاملی، شخصیت ترانه را بهنوعی ادامه شخصیت تداعی در دختری با کفشهای کتانی دانست. طبق نوشته قادری، دختری با کفشهای کتانی در لایههای زیرینش در مورد دختری بود که بهدنبال وجود و هویت خود میگردد. در انتهای فیلم، شخصیت اصلی به یکجور فردیت دست پیدا میکرد: «پس در آن فیلم با یک ساختار داستانی و کلاسیک و قهرمانان عملگرای اینگونه آثار مواجه نبودیم. دختری… اثری بود که سرگشتگی – گاه ذهنی قهرمانش را در یک محیط غریبه نشان میداد و در این راه قابلدرک بهنظر میرسید که از یکی از الگوهای سینمای هنری اروپا، یعنی الگوی سفر، استفاده کند… و حالا آخرین فیلم صدرعاملی را میتوان ادامهای بر اثر قبلیاش دانست. شخصیت ترانه در این داستان، با وجود تمام مشکلاتش، دیگر یک انسان سرگشته نیست. او حالا همان دختر باهویت انتهای فیلم قبلی است که در مرحله دوم مبارزهاش میخواهد این شخصیت و هویت را از چنگ اجتماع و آدمهای دور و برش حفظ کند و این اجتماع، طیف وسیعی از جوان فرنگرفته تا مادر متعلق به یک نهاد محترم اجتماعی را دربر میگیرد.»
مصطفی جلالیفخر (ماهنامه فیلم، اردیبهشت ۸۱): «فیلم یکی از شریفترین آثار انسانمحور سینمای ایران است که قصد جار و جنجال درباره جامعه پیرامون را هم ندارد. هنر غریب فیلم در اینجاست که غایت رنج و تنهایی یک دختر را نمایش میدهد بیآنکه قصد رنجدادن تماشاگر را داشته باشد. درعینحال او را در فاصلهای خنثی قرار نمیدهد. انتخاب ترانه چنان خودآگاهانه است که هیچجا حس دلسوزی را برنمیانگیزد»
مضامین اصلی فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم
با توجه به امکانی که در آن دوران برای ورود به حوزههای معنایی کمتر تجربهشده ایجاد شده بود، عجیب نبود که بخش مهمی از نظرات مرتبط با فیلمی چون فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم به مضامین فیلم اختصاص داشته باشد. منتقدان از زوایای مختلفی به جنبههای مضمونی این اثر پرداختند. رضا درستکار، در «میزگرد نقد و بررسی فیلم من، ترانه، پانزده سال دارم» (خبرگزاری ایسنا، ۲۲ خرداد ۸۱) از جنبهای اسطورهشناسانه به فیلم پرداخت: «اگر خوب دقت شود زنجیرهای از زنان در فیلم مشاهده میشود. مردها گذرا وارد زندگی زنها میشوند و میروند. اگر از جریان فیلم خارج شویم میتوانیم فکر کنیم که این فیلم هم در مورد اساطیر ما صحبت میکند. صدرعاملی با آوردن مادربزرگ، خانم کشمیری و ترانه میخواهد بگوید درست است که در تعابیر جامعهشناسی و روانشناسی، فاعلیت را به مردان میدهیم ولی اتفاق بزرگ نزد زنان است. این به این دلیل است که زایش و در کل انتقال هستی از طریق زنان صورت میگیرد. این فیلم، نمایشدهنده تقابل طولانی میان سنت و مدرنیته است که البته در سراسر فیلم اصلا حق را به جانب هیچکدام نمیدهد.»
نغمه ثمینی فیلم را از زاویه تقابلی پنهان میان شرع و عرف بررسی کرد و به نتیجهگیری جالبی رسید: «عرف ابدا حضور ترانه را به این شکل نمیپذیرد؛ تعریفی برای شکل زندگی و شخصیت او ندارد؛ پس میخواهد ترانه را به قالب نقشی اجتماعی درآورد که برایش شناختهشده و حتی برای بقایش به آن نیازمند است: نقش دختری بیبندوبار و گناهکار که باید ارشاد شود و ناچار است با صدقه انجمن حمایت از زنان زندگی بگذراند… اما در مقابل عرف، شرع ترانه را میپذیرد؛ به همان شکلی که هست، بیکموکاست. قاضی دادگاه در نهایت حق را به ترانه میدهد و برای دختر او هویتی مشروع قائل میشود و این را ثابت میکند که شرع میتواند برخلاف عرف و سنت سخن بگوید و گاه در تضادی جدی با آن قرار گیرد.»
امیر قادری هم زاویه نگاه جالبی به فیلم داشت. همانطور که عنوان مطلب او نشان میدهد، قادری این فیلم را یادآور آثار وسترن دانسته است: «به این فیلم ظلم کردهاید اگر در رده آثار کودک و نوجوان یا انتقادی/ اجتماعی یا… طبقهبندیاش کنید. من، ترانه، پانزده سال دارم حتی بیش از آنکه ملودرام باشد، شبیه فیلمهای یک سوپر ژانر سینماست؛ ژانر وسترن.» قادری برای تأیید این ادعا، بهسراغ پارهای از شباهتهای تماتیک رفت: «درونمایه اصلی فیلم (قضیه حفظ فردیت و پافشاری بر قانون فردی و درونی در برابر هجوم اجتماع اطراف و شجاعت بهرخ کشیدن این فردیت)، همان درونمایه آثار وسترن هم هست. برای توجیه این رابطه عجیب، میتوان وارد جزئیات بیشتری شد و به نکتههای دیگری نیز اشاره کرد؛ مثلا اینکه در اینجا هم خانه قهرمان بهعنوان محل امن و حریم شخصی – که قانون قهرمانان در آنجا اجرا میشود – از هجوم دیگر بخشهای اجتماع و حتی بلایای طبیعی در امان نیست. و این که اصلا همین قضیه دختری که مورد تعرض قرار گرفته (فیلم روی قضیه زنشدن دختر، تأکید میکند) چه جایگاهی در آثار وسترن دارد که البته در این فیلم، عوض قهرمان مرد، خود دختر برای انتقام و بازگرداندن شرف ازدسترفته بهپا میخیزد.»
این کیفیت ویژه، مدیون بازی هوشمندانه ترانه علیدوستی هم هست. قادری، تأثیر او را چنین توضیح داده است: «[علیدوستی] در بسیاری از لحظههای احساساتی و اشکانگیز فیلم، یک بازی بیتأکید و سرد ارائه میدهد و همین امر تعادل شگفتانگیزی به حاصل کار میبخشد.»
جزییات اجرایی
تقریبا تمام منتقدان فیلم اعتقاد داشتند که اجرای هوشمندانه فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم نقش بهسزایی در کیفیت نهایی فیلم ایفا کرده است. نغمه ثمینی ساختار فیلم را ناشی از تمرکز بر شخصیت اصلی دانست: «فیلم لحظه به لحظه با ترانه پیش میآید؛ همان ساختاری که بهزعم عدهای میتواند معادل شیوه گفتار اولشخص در ادبیات داستانی باشد. فیلم، فیلم ترانه است و ما همه چیز را با او تجربه میکنیم. حتی ساختار سینمایی من، ترانه… هم از شخصیت قهرمان اصلی رنگ میگیرد: ساده، قاطع و پرشتاب! از میزانسنهای پیچیده و کادربندیهای نامأنوس خبری نیست. اغلب نماها تکنفره و یا در نهایت دونفرهاند؛ کسی در میان کادر ایستاده و رو به ما صحبت میکند. برای اتصال فضایی حتی نزدیک به هم، تدوین بیش از حرکت دوربین کاربرد دارد و فیلم بهشدت تلاش میکند بهجای فعالکردن بخش نمادساز ذهن مخاطب، نیمه داستانپرداز آن را به کار بیندازد. حتی لحظه رؤیایی مرگ مادربزرگ هم با اینکه از واقعیت فراتر میرود، اما بهخاطر لحن ساده و طبیعی فیلمساز، در رئالیسم جاری فیلم حل میشود.»
هما توسلی هم به ویژگیهایی چون ریتم و شیوه روایت فیلم اشاره کرده و به این نتیجه رسیده که فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم عملا کیفیتی اپیزودیک پیدا کرده است: «از جمله عوامل مهمی که در خنثی کردن خاصیت اشکانگیزی بالقوه فیلم تأثیر مستقیم داشته ریتم فیلم است که نتیجه دو عامل سکانسبندی و تدوین است. نویسندگان فیلمنامه بهتبع انتخاب فرم روایی کلاسیک، سکانسبندی فیلم را براساس سیر خطی روایت و متکی بر اصل تداوم زمانی شکل دادهاند، اما از آنجا که داستان پرحادثه و پر اوج و فرود انتخابی عملا عرصه را بر نمایش و گسترش مهمترین وجه زندگی ترانه، یعنی تنهایی، تنگ کرده، برای جبران سعی شده اولا انتخاب و نحوه چیدن صحنهها بهصورتی باشد که داستان به موجزترین و تختترین شکل ممکن ارائه شود. برای نمونه معرفی ترانه و شرایط زندگیاش تقریبا بهطور کامل طی دو صحنه اول فیلم… انجام میشود… به همین ترتیب بهکارگیری این دستورالعمل در کارگردانی هم عمدتا بهشکل ترجیح دادن نماهای متوسط بر درشت، جلوگیری از ایجاد تعلیقهای دکوپاژی باعدم تأکید بر کنشهای پیشبرنده داستان و استفاده از فید برای جدا کردن سکانسها ادامه مییابد. این تمهید هنگام تدوین نیز با قطع دیرهنگام بیشتر نماهای تکنفره ترانه و – برعکس – برش بلافاصله نماهای دیگر، پس از کنش اصلی صحنه بهکار گرفته میشود تا ساختار فیلم را تا حد امکان از تعلیق، هیجان، کنجکاوی و اضطراب دور و برجستگی حوادث داستان را در مقابل واکنشهای شخصیتها تا حد چشمگیری کمرنگ کند. به این ترتیب فرم فیلم پیش از آنکه کلاسیک بهنظر برسد جلوهای اپیزودیک یافته است.»
این فیلم تحسینشده صدرعاملی، در گذر زمان بهعنوان یکی از آثار شاخص دهه ۸۰ جایگاه قابلتوجهی پیدا کرد. بهعنوان مثال سجاد ستوده، میلاد ستوده، احمد الستی و محمدجعفر یوسفیانکناری در مقاله «کارکردهای دراماتیکِ عمق میدان در سینمای ایران دهه ۸۰» (نشریه «نامه هنرهای نمایشی و موسیقی»، شماره ۸، بهار و تابستان ۹۳) فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم را بهعنوان یکی از نمونههای موردی برگزیده و به برخی از جزییات هوشمندانه اجرایی فیلم اشاره کردهاند: «در من، ترانه، پانزده سال دارم… لحظههایی وجود دارد که رابطهای مناسب میان عمق میدان، صحنه و بازیگر شکل میگیرد… میزانسن رهسپار شدن ترانه به زندان بارها در فیلم تکرار میشود. او در این فصلها با پدرش صحبت میکند و از او مشورت میخواهد. ترانه برای دیدار باید مسیری را پشت سر بگذارد که پس از بارها استفاده، به نشانهای تصویری تبدیل میشود: مسیری بلند که تا عمق تصویر کشیده شده است. این مسیر در برخی لحظهها، دالانی خلوت در درون زندان و گاه کوچهای است که به ورودی زندان منتهی میشود. ترانه در این تصاویر از پیشزمینه به پسزمینه حرکت میکند. دیوارهای دالان یا کوچه در سمت چپ و راست قاب جای دارند و با امتداد خود به عمق تصویر، فضای قاب را محصور کردهاند. در این نماها، دوربین ثابت است و به دلیل استفاده از لنز واید تمام تصویر در وضوح قرار دارد تا ارزشی مساوی میان لایههای مختلف برقرار شود.
ترانه در هر سه نما پشت به تصویر است و میزانسن او از فضای بازِ خارجی (خیابان) به فضای بسته داخلی (زندان) است. در انتهای فیلم بیننده شاهد دیدار دوباره ترانه با پدرش است که اینبار فرزند خود را نیز به همراه دارد. پس از این صحنه ترانه از راهروی طولانی زندان عبور میکند اما این بار میزانسن او حامل بار معنایی متفاوتی است. او اکنون به تجربههای ارزشمندی دست یافته و به بلوغ رسیده است. و به همین دلیل، میزانسن او با نمونههای قبلی تفاوت دارد. ترانه بر خلاف نمونههای قبل، رو به قاب است و از عمق تصویر و سطح سوم به سوی سطح اول گام بر میدارد. حرکت فیزیکی او نیز بر خلاف گذشته، از فضای بسته زندان به فضای بازِ زندگی است. در این وضعیت، دیوارهای راهرو دیگر نقشی محصورکننده بازی نمیکنند بلکه مسیری هستند برای خروج از موقعیتی تنگ و محدود.»
ویدیوکلوپ فیلیموشات | مرور فیلمهای دوستداشتنی
پاشنه آشیل فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم
اما تمام یادداشتهای منتشرشده در مورد فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم به تحسین فیلم محدود نشدند. عدهای نیز در این میان به مشکلاتی (بهخصوص در فیلمنامه کار) اشاره کردهاند. این مشکلات بهطور ویژه در شخصیتپردازی کار خودنمایی میکنند. احمد طالبینژاد، در مطلبی با عنوان «کجاست مریم ناجی؟» (شماره ۲۸۴ ماهنامه فیلم، اردیبهشت ۸۱) هرچند در مجموع فیلم را کموبیش مورد ستایش قرار داد اما مشکلاتی را نیز در پردازش شخصیت اصلی ردیابی کرد: «ترانه کوچکتر از آن است که معنای روابط زناشویی را بداند. او دختری است که ناخواسته چندسالی از سن طبیعیاش بزرگتر شده است. فرزند یک خانواده نابهسامان. اما یک چیز هست. وقتی او سرانجام بر اثر سماجت پسر، تن به صیغه محرمیت میدهد، با اینکه از موقعیت و شرایط دردناک خود و خانوادهاش خبر دارد، چرا و بر اثر کدام مجوز اخلاقی، اتفاقهای بعدی را میپذیرد؟»
احمد طالبینژاد (ماهنامه فیلم، اردیبهشت ۸۱): «هیچگاه، اتفاقی که میان او و پسرک میافتد، توجیه نمیشود. آیا بر اثر ندانمکاری بوده یا شور جوانی؟ چرا؟ چون نویسندگان فیلمنامه، آنقدر که شیفته مایه دراماتیک قصه بودهاند، به ابعاد و زمینههای آن توجه نکردهاند. برای آنها، این فکر که دختری حامله میشود و در میان بهت همگان تصمیم میگیرد بچهاش را نگه دارد، کفایت کرده است. درحالیکه آن اتفاق مهم، با تربیت «ترانه» همخوان نیست»
طالبینژاد در ادامه مینویسد: «او که در ظاهر، به این رابطه راضی نیست. این نکته از جمله ضعفهای عمده فیلمنامه من ترانه ۱۵ سال دارم است. هیچگاه، اتفاقی که میان او و پسرک میافتد، توجیه نمیشود. آیا بر اثر ندانمکاری بوده یا شور جوانی؟ چرا؟ چون نویسندگان فیلمنامه، آنقدر که شیفته مایه دراماتیک قصه بودهاند، به ابعاد و زمینههای آن توجه نکردهاند. برای آنها، این فکر که دختری حامله میشود و در میان بهت همگان تصمیم میگیرد بچهاش را نگه دارد، کفایت کرده است. درحالیکه آن اتفاق مهم، با تربیت «ترانه» همخوان نیست. او دختری است بااراده که اشراف کافی نسبت به شرایط بحرانی خود و خانوادهاش دارد.»
رضا کیانیان هم در همین شماره ماهنامه فیلم یادداشتی در مورد بازیهای فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم با عنوان «مثل یک نامه» نوشته و برخی از ایرادات مرتبط با شخصیتپردازی را در کیفیت بازیها تأثیرگذار دانسته است: «با اینکه هم آقای حسین محجوب و هم خانم مهتاب نصیرپور بازیگران خوب و فهیمی هستند اما نقشهایشان بهدلیلعدم پردازش، درست و عمیق و کامل نیستند و خوب از کار درنیامدهاند… نقش مادر امیرحسین احتیاج دارد ابعادی از زندگی به آن اضافه شود تا از تکبعدی بودن نجات پیدا کند. ما بهعنوان تماشاگر میبینیم که این زن مغازهای دارد. ولی ارتباط اقتصادی او را با مغازه نمیبینیم. شوهری داشته که او را رها کرده و به آلمان رفته ولی بیشوهری و بیوهبودن او را نمیبینیم. با فرزندش تنها زندگی میکند، ولی زندگی او را نمیبینیم. در جایی مثل «خانه ریحانه» مسئولیتی دارد، ولی چرایش را نمیبینیم و نمیفهمیم چرا اصرار دارد از دختران فریبخورده و رهاشده فیلم بگیرد؟ چرا اینقدر سنگدل است که به ترانه سر نمیزند؟ و چرا پسرش را که بهزور از دست شوهر سابق درآورده بهراحتی به او برمیگرداند؟ و… اینها همه باعث میشود که نقش منفعل بشود و ما را با او درگیر نکند.
از همین دست مسائل در مورد نقش پدر ترانه هم مطرح است. اگر راننده مینیبوس است چرا اینقدر روشنفکر است؟ اگر یک راننده مینیبوس استثناییست، چهگونه باید بفهمیم؟ ماجرای قلبدرد او چیست؟ و چه کمکی به پیشبرد قصه و پردازش شخصیت او میکند؟ مثلا اگر یک روزنامهنگار زندانی بود، شاید این سؤالها پیش نمیآمد و به فقر و فلاکت ترانه هم بیشتر کمک میکرد. شاید تعجبآور است که یک راننده مینیبوس وقتی میفهمد دخترش حامله شده شیشه اتاق ملاقات را خرد نکند.»
نتیجهگیری
باز شدن فضای سیاسی و اجتماعی، همیشه فرصت ایجاد تحولی درونی در هنرهای مختلف را ایجاد میکند. با این وجود، این تحول یک جنبه منفی هم دارد. بسیاری از هنرمندان بیشتر بهدنبال سوءاستفاده از شرایط تازه هستند تا استفادهای مناسب برای ورود به حوزههای جدید و عمیق. این مشکلی بود که در سالهای پایانی دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ هم رخ داد. فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم نمونه مناسبی است که نشان میدهد چطور میتوان از شرایط تازه بهنفع ساخت یک فیلم عمیق و تأثیرگذار استفاده کرد. همانطور که برخی از کارشناسان اشاره کردند، با فیلم کاملی روبهرو نیستیم. اما من، ترانه… فیلمی است که بحث تلاش زنان برای کسب هویتی مستقل – بحثی که هنوز هم داغ و مهم است – را، بدون افتادن به دام شعارهای گلدرشت و سطحی، بهشکلی اثرگذار مطرح میکند. مهمترین خصوصیتی که باعث شده فیلم من ترانه ۱۵ سال دارم هنوز هم تروتازه بهنظر برسد همین است.