«شهربانو» به کارگردانی مریم بحرالعلومی روایتی از تراژدی یک مادر و زن است که دچار دشواری وظیفه شده و هویت و حریت زنانه و مادرانه اش به چالش کشیده شده. شهربانو (با بازی فرشته صدرعرفایی) برای حضور در مراسم عروسی پسرش از زندان مرخصی میگیرد اما متوجه میشود که وضعیت فرزندانش پیچیدهتر از آنچه است که فکر میکرده و حالا او باید برای اثبات خود مسیر سختی را طی کند. قطعا بازی خوب و تاثیرگذار فرشته صدرعرفایی را باید به مثابه یک مولفه مهم در شکلگیری کاراکتر شهربانو دانست و از آنجا که با یک فیلم و قصه شخصیتمحور مواجه هستیم بازی او نقش مهمی در قوام درام داشته است.
کارگردان فیلم شهربانو: ساخت فیلم اجتماعی تاوان دارد
در واقع «شهربانو» را باید فیلمی درباره زندگی اجتماعی زنان در جامعه کنونی دانست که به نوعی در تداوم کار قبلی مریم بحرالعلومی در فیلم «پاسیو» دارد. شهربانو به دلیل جرمی ناخواسته که جابهجایی مواد مخدر است به زندان افتاده و پس از ۱۱ سال تجربه زندان برای حضور در مراسم عروسی پسرش مرخصش میشود. اما این مواجهه یک رویارویی تلخ است. به این دلیل که شهربانو متوجه میشود که در نبود او روابط عاطفی فرزندانش دچار آسیب و لطمه جدی شده و خدشهدار شده.
فیلم شهربانو روایتی دردمندانه از موقعیت مادر است که در آن با زنی مواجه هستیم که باید مادر بودن خود را به فرزندانش اثبات کند. به عبارت دیگر فیلم درباره بحران مادر بودن است. بحران هویت مادرانه. ضمن اینکه در پس این درام خانوادگی باید لایههای اجتماعی درام را هم لحاظ کرد
در واقع شهربانو به عنوان مادر در مواجهه با فرزندانش در یک موقعیتی غریبانه قرار میگیرد. مثلا پسر شهربانو به عنوان کسی که قرار است عروسیاش را جشن بگیرد، از معرفی شهربانو به عنوان مادرش، به خانواده عروس، اکراه دارد یا وقتی که یکی از دخترانش از معرفی او به دختر کوچک خودش، به عنوان مادربزرگ دخترک، خودداری میکند، شهربانو در وضعیت روحی غیرمنتظرهای قرار میگیرد. طوری که حتی برای شرکت در مراسم عروسی پسرش نیز، دچار تردید و دودلی میشود. این ترس و تردیدها به رنجی هویتمندانه در درون شهربانو بدل می شود که درک آن جز به تجربه مادرانگی ممکن نیست.
اینکه مادری در ذهنش با این تصویر همراه شود که آیا فرزندانش او را میپذیرند یا نه خیلی هولناک است. البته غیاب پدر خانواده در این بازنمایی به عنوان یک نقطه ضعف در فیلمنامه به فضاسازی و شکلدهی به موقعیت عاطفی-احساسی تراژدی موجود، کاملا محسوس است. ضمن اینکه فیلم داستانکهایی دارد که گرچه به بازنمایی بهتر خط اصلی داستان کمک میکند اما به حال خود رها میشود. با این حال خط اصلی قصه و غصههای شهربانو میتواند مخاطب را با خود همراه کند به ویژه مادران را. فیلم با پرداخت روانشناسانه به لایههای درونی مادر، رنجهایی او را به تصویر میکشد و در اینجا شاید دشوارترین رنج را که اثبات یک مادر برای فرزندانش شاید تلخترین تجربه مادرانه باشد.
فیلم شهربانو روایتی دردمندانه از موقعیت مادر است که در آن با زنی مواجه هستیم که باید مادر بودن خود را به فرزندانش اثبات کند. به عبارت دیگر فیلم درباره بحران مادر بودن است. بحران هویت مادرانه. ضمن اینکه در پس این درام خانوادگی باید لایههای اجتماعی درام را هم لحاظ کرد. از این حیث فیلم به نقد جامعهای میپردازد که انسان خطاکار را نمیبخشد و در اینجا فرزندانی که اشتباه مادرانه را نمیبخشند. موقعیتی که تداعیگر این جمله معروف استاد بهرام بیضایی است که جامعه با کسانی که مثل خودش نیستند بیرحمانه رفتار میکند.