اساسا سینمای محمد کارت را باید سینمای آسیب شناسانه دانست. گرچه او در سینمای داستانی فعلا تنها فیلم «شنای پروانه» را دارد اما فیلمهای کوتاه و مستند او همه با همین رویکرد و نگرش ساخته شده است. مستند «آوانتاژ» یک نمونه آنست که اینک در پلتفرم فیلیمو در حال اکران است. مستندی که در سال ۹۵ ساخته شده و مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفت.
«آوانتاژ» سوژه تازهای ندارد. انبوهی از مستندها درباره اعتیاد و مواد مخدر ساخته شده اما زاویه دید تازه و روایت متفاوتی که دارد آن را از نمونههای مشابه متمایز میکند. به نظر میرسد که این مستند به عنوان یک الگو در ساخت مستندهایی مشابه بعد از خود هم تاثیر گذاشته از جمله در جشنواره سینما مستند اخیر دو نمونه شبیه همین رویکرد و روایت را در بازنمایی مصرف مواد و بیخانمانی و کارتن خوابی شاهد بودیم که البته درباره زنان بود. نمونهاش مستند «هیچ کس منتظرت نیست».
مستند «آوانتاژ» گرچه سوژهای تلخ دارد اما لحن و حسی شیرین و امیدبخش در مخاطب خود ایجاد میکند. مخاطبی که شاهد تلاش و مبارزه کسانی است که برای نجات خود از دام اعتیاد میجنگند و به هدف میرسند. البته صحنههای تاسف بار و دلخراش از موقعیت تراژیک معتادان در فیلم کم نیست اما همه این صحنهها و موقعیتهای تلخ کمک میکند تا شیرینی رهایی و نجات را بیشتر بتوان چشید
مستند «آوانتاژ» سوژه خود را درون یک کمپ اعتیاد و آسیبهای اجتماعی پی میگیرد و به تصویر میکشد. در واقع به فرایند رهایی معتادان از قید و بند اعتیاد و تجربههای پر فراز و نشیب این فرایند میپردازد. اینکه تا رسیدن به مرحله پاکسازی چه تجربههای سخت و دشواری طی میشود و یک معتاد چطور باید در این نبرد بجنگد تا به پیروزی برسد. در میان تعداد زیادی از افرادی که در این کمپ به سر میبرند چند نفر انتخاب میشوند که به شکل موازی و متناوب به آن پرداخته میشود. در واقع بر اساس الگوی مشت نمونه خروار یا روایت جز به کلی، قصه رهایی معتادان از دام اعتیاد به تصویر کشیده میشود. در این فرایند آنچه برجسته میشود نقش اراده و همت معتادانی است که هر سختی و رنجی را تحمل میکنند تا از رنج اعتیاد خلاص شده و از این قفس و اسارت، رهایی یابند. از این حیث میتوان مستند «آوانتاژ» را واجد کارکرد انگیزشی هم دانست که در عین اینکه تباهی و سیاهیها را نشان میدهد اما از امید میگوید. از اراده و امید و مقاومت تا رهایی از دام اعتیاد.
ساختار روایی مستند را با توجه به مدلی بیانگری آن میتوند ساختاری پازلی هم دانست. به این معنا که هر یک از شخصیتهای که دوربین به سراغ آنها رفته به قصه زندگی خود میپردازند و اینکه چه مصائبی را تحمل و تجربه کردهاند و مجموعه این قصهها و خرده داستانها در نهایت قرار است به یک پازل کاملی بدل شود که تصویر کاملی از سوژه را صورتبندی کند. ضمن اینکه ما در اینجا با معتادی روبرو میشویم که نه نتها از این برچسب نمیگریزند یا نسبت به آن گارد نمیگیرند بلکه خود به اراده خود آمدهاند تا با این هیولای خانمان سوز مبارزه کنند. بنا بر این نه نتها حس منفی مخاطب را نسبت به خود برنمی انگیزند که مخاطب نیز با آنها همدلی کرده و در غم و رنج آنها سهیم میشود و دوست دارد که فرایند نجات آنها را ببند. بنابر این صحنههای پایانی مستند و بازیابی آنها به دل مینشیند و رضایت مخاطب را هم تامین میکند.
مستند «آوانتاژ» گرچه سوژهای تلخ دارد اما لحن و حسی شیرین و امیدبخش در مخاطب خود ایجاد میکند. مخاطبی که شاهد تلاش و مبارزه کسانی است که برای نجات خود از دام اعتیاد میجنگند و به هدف میرسند. البته صحنههای تاسف بار و دلخراش از موقعیت تراژیک معتادان در فیلم کم نیست اما همه این صحنهها و موقعیتهای تلخ کمک میکند تا شیرینی رهایی و نجات را بیشتر بتوان چشید. شاید مهمترین ویژگی این زاویه دید و لحن مستند را باید در نگاه انسانی و مهرورزانه به معتادان دید که با چشم تحقیر و سرزنش به آنها نگاه نمیکند. اساسا انتخاب کمپ برای طرح سوژه برخاسته از همین نگاه است. نگاهی که قرار است به جای کارت زرد و قرمز به خطاهای معتادان به آنها آوانتاژ بدهد تا از این طریق به آنها کمک کند تا بهتر و راحتتر بتواند به درمان خود بپردازند.
برگزاری مسابقه فوتبال هم گرچه بخشی از تمهیدات تربیتی و درمانی برای مبارزه با اعتیاد است اما در نسبت با این مفهوم یعنی خطا پوشی و آوانتاژ معنای ضمنی و نمادین پیدا میکند تا مفهوم «آوانتاژ» برجستهتر شده و کارکردهایش را نشان دهد. مستندی که میگوید گاهی آوانتاژ دادن به یک معتاد، کمک میکند تا با یافتن و حفظ عزت نفس و امیدش و با بخشش خطاهای خود از خطاکار بودن عبور کند و راهیی به رهایی بیابد.