با به راه افتادن موج نوی سینمای ایران در نیمه دوم دهه چهل، نقد هم بهمرور جای خود را میان علاقهمندان سینما و دستاندرکاران آن باز کرد.
جذاب و پرافت و خیز مثل خود سینما
سینما به عنوان یک هنر-صنعت که سالانه میلیونها مخاطب در سراسر جهان دارد، وادی جذابی برای نقد و تحلیل چه به لحاظ محتوایی و چه از نظر تکنیکی به نظر میرسد. در ایران نیز سابقه قدیمیترین نقد به بیش از هشتاد سال پیش بازمیگردد که فیلم «دختر لر» ساخته «عبدالحسین سپنتا» اکران شده و بسیار مورد توجه مردم قرار گرفته بود. نقدی که اول آذرماه ۱۳۱۲ بر آن در روزنامه ایران نوشته شده و بسیار هم مفصل به نظر میرسید. اما از دهه سی و پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، نقد آثار سینمایی در نشریات قوت گرفته و با نامهایی همچون: طغرل افشار، دکتر هوشنگ کاووسی و فرخ غفاری عجین شد. افرادی باسواد آکادمیک در رشته سینما که علاقهای به صنعت نوپای سینمای ایران نداشته و مشکلات عدیده تولیدی آن را دستمایه نقدهای عموما تند خود قرار می دادند. به خصوص دکتر کاووسی که واژه ترکیبی فیلمفارسی را برای فیلمهای ضعیف، مبتذل و بی کیفیت ابداع کرده و سالها بعد و در اواخر دهه چهل جدال قلمی سختی را هنگام نمایش فیلم «قیصر» ساخته «مسعود کیمیایی» در برابر موافقان فیلم به راه انداخت.

در همین ایام، جریان سومی هم با حضور نویسندگانی همچون: پرویز دوایی، پرویز نوری، بهرام ریپور و …در نشریات سینمایی شکل گرفت که بیشتر به سینمای کلاسیک آمریکا میپرداخت و با وجود آن که توجه چندانی به سینمای ایران نشان نمیدادند اما موضع کاملا رادیکال گروه نخست را هم به آن نداشتند. در میان این گروه، نوشتههای پرویز دوایی که از نثری فوق العاده بهره میبرد بیش از سایرین مورد توجه قرار گرفت و او را به شناخته شدهترین منتقد دهه چهل تا نیمه دهه پنجاه تبدیل کرد.
کالکشن چارلی کافمن در فیلیمو شات | ذهن من کجاست؟!
با به راه افتادن موج نوی سینمای ایران در نیمه دوم دهه چهل، نقد هم به مرور جای خود را میان علاقمندان سینما و دست اندرکاران آن باز کرده و نشان داد که میتواند تاثیری ولو اندک روی فروش فیلم بگذارد. قیصر که خود در سینمای ایران آن سالها به فیلمی جریانساز تبدیل شد، منتقدان را در دو جبهه موافق و مخالف قرار داده و جدال قلمی سختی را به وجود آورد. از شاخصترین افراد این دو گروه میتوان به پرویز دوایی و ابراهیم گلستان در برابر دکتر هوشنگ کاووسی اشاره کرد. این جریان در دهه پنجاه هم ادامه پیدا کرده و منتقدان به مرور تاثیر خود را در جهت دادن به سلیقه طیفی از مخاطبان سینمای ایران نشان دادند .زوال فیلمفارسیها در نیمه دهه پنجاه از یک طرف و نمایش فیلمهای روز سینمای آمریکا از سوی دیگر نیز در این امر بی تاثیر نبود. پس از پیروزی انقلاب و با به راه افتادن چرخهای سینمای ایران در ابتدای دهه شصت، مدیران وقت معاونت سینمایی وزارت ارشاد برای جهت دادن به تولیدات و شکلگیری سینمایی برگرفته از انقلاب ایران، سینمای ایران را به یک گلخانه تبدیل کرده و سینماگران را در این مسیر به حرکت واداشتند. پس از پیروزی انقلاب، جریان نقد سینمایی دچار انفعال شده و رونق سابق را نداشت. انتشار دفترهای سینمایی که بر پیشانی آن سال تولیدش با حروف بزرگ به چشم میخورد، مهمترین نماینده نقد در جراید به حساب میآمد که پس از چند شماره آن هم متوقف شد.
انتشار ماهنامه سینمایی « فیلم» در ابتدای دهه شصت، مهمترین اتفاق در حوزه نشریات سینمایی و به تبع آن نقد فیلم به حساب میآمد که در تربیت سلیقه سینمایی یک نسل سینمای ایران تاثیری شگرف داشت. این تاثیرگذاری به مرور به جایی رسید که بنا به ادعای برخی تهیه کنندگان فعال آن سالها روی فروش فیلمها نیز تاثیر میگذاشت. به همین خاطر هم اهالی سینما، گاه در برابر برخی نقدهای تند و تیز نویسندگان مجله فیلم مواضع تندی میگرفتند. برای مثال هم میتوان به نقد فوق العاده جذاب هوشنگ گلمکانی بر فیلم یک فیلمساز فیلم اولی مشهدی تبار با تیتر درخشان “این چی بود این همشهری؟” اشاره کرد. از منتقدان تاثیرگذار این نشریه در آن ایام میتوان از احمد طالبی نژاد، جواد طوسی، خسرو دهقان وایرج کریمی یاد کرد. خرید فیلمهای فیلمسازانی همچون: آندره تارکوفسکی و سرگئی پاراجانف توسط بنیاد سینمایی فارابی و اکران آنها، ایده دیگر مدیران سینمایی آن سالها برای جهت دادن به سلیقه مخاطبان سینما بود. مجله فیلم هم با رفتن سراغ این این آثار و پرداختن به آنها در حجم زیادی از شمارههای مختلف، به آگراندیسمان فیلمهای فوق که برخی از آنها فیلمهای خوبی هم بودند پرداخته و با توجه به تعداد قابل توجه خوانندگانش، تاثیرگذار نشان دادند.

در دهه هفتاد و پس از آزاد شدن ویدئو در ایران، نشریات سینمایی دیگری همچون: گزارش فیلم، فرهنگ و سینما، فیلم و سینما، هفته نامه سینما و ماهنامه دنیای تصویر متولد شده و نقد هم از تکصدایی بودن خارج شد. هر یک از این نشریات نگاه خاصی به سینما داشته و برخلاف دهه شصت، به محصولات روز سینمای آمریکا نیز میپرداختند. در نیمه دوم دهه هفتاد و پس از پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات سال ۱۳۷۶، سینمای ایران رونق بیشتری گرفته و به موازات آن نقد نیز به اصطلاح پوست انداخت. طیف جدیدی از منتقدان در این سالها وارد عرصه نوشتاری شدند که برخلاف نسل قبل، دسترسی بهتری به نسخههای ویدئویی فیلمهای کلاسیک و به روز سینمای جهان داشته و در عین حال نثر جوان پسندانهتری هم داشتند. با این حال، تاثیر محدود منتقدان پیشین را روی فروش فیلمها نداشته و در بسیاری موارد عکس آن عمل می کردند. در دهه هشتاد که دوران رونق همه جانبه سینمای کمدی محسوب میشود، نوشتههای منتقدانی همچون: امیر قادری، نیما حسنی نسب و …که از واژههای جدید در نوشتههایشان استفاده میکردند، خوانندگان فراوان داشت. اما نقد تاثیر پیشین خود را روی طیف های مختلفی از مخاطبان سینمای ایران از دست داد. تا اینکه سرانجام تلویزیون با انبوه مخاطبانش به داد سینمای ایران رسیده و «هفت» را روانه آنتن کرد. برنامهای جذاب با اجرای فریدون جیرانی که نقد جزء لاینفک آن به حساب میآمد. از اینجا به بعد را میتوان دوره تازهای از تاریخچه نقد در سینمای ایران به حساب آورد که در بسیاری موارد روی فروش فیلمها هم اثر میگذاشت. چرا که این بار سینمای ایران با طیف محدود خوانندگان نشریات مواجه نبوده و هفت مستقیما با بخش مهمی از مخاطبان عام نیز سر و کار داشت. مسعود فراستی مهمترین چهره حوزه نقد سینمای ایران در مدیوم تلویزیون به حساب میآید که البته موافقان و مخالفان سرسختی هم دارد .دسته نخست از برخورد تند و بی رحمانه او با نود درصد محصولات سینمای ایران لذت برده و آن را نقد واقعی بدون تعارفهای مرسوم میدانند. اما دسته دوم از لحن و نحوه برخورد فراستی با فیلمها دلچرکین بوده و دست روی استفاده افراطی او از چند واژه تکراری و همیشگی میگذارند. اما به مرور فراستی هم تاثیرگذاری خود روی انبوه مخاطبان برنامههایی همچون هفت را از دست داده و عموم مخاطبان سینمای ایران دیگر برای تماشای یک فیلم به نظرات او رجوع نمیکنند که بخش مهمی از آن به دایره تکرار افتادن فراستی ارتباط مستقیم دارد.

وی چندی پیش در میز نقد برنامه هفت، به انتقاد همه جانبه از فیلم «ما همه با هم هستیم» و کارگردانش (کمال تبریزی) پرداخت که البته با واکنش تند فیلمساز هم مواجه شد. هفته بعد، فراستی با لحن حق به جانب همیشگیاش از پایین آمدن آمار فروش فیلم پس از برنامه هفته گذشته اشاره کرد که از اساس غلط به نظر میرسد. چرا که پایین رفتن فروش هفتگی فیلم فوق، ارتباط تمام عیار با کیفیت نازل فیلم و عدم رضایت تماشاگران از آن دارد. در حقیقت سالهاست که نقد نه تنها در ایران بلکه در اروپا و آمریکا نیز جایگاه همیشگیاش را از دست داده که بخش مهمی از آن به تغییر شکل رسانه در دنیای امروزی و حضور پررنگ شبکههای اجتماعی بازمی گردد. البته نظر مثبت جامعه منتقدان در رابطه با یک یا چند فیلم هنگام برگزاری جشنواره ملی فیلم فجر، تاثیر نسبتا مناسبی روی فروش همان فیلمها در اکران عمومی به خصوص آنهایی که بلافاصله پس از جشنواره به روی پرده رفتهاند، دارد. برای مثال هم میتوان به «متری شیش و نیم» ساخته سعید روستایی و «سرخپوست» به کارگردانی نیما جاویدی اشاره کرد که موج مثبت به راه افتاده از سوی منتقدان تاثیری ولو اندک روی فروش آثار فوق داشته است.