ونوم: بگذار کارنِیج پدیدار شود ابرقهرمانی که با محوریت شخصیت ونوم از کتابهای مصور مارول ساخته شده است، دومین فیلم در جهان اسپایدرمن کمپانی سونی است و دنبالهای بر ونوم (۲۰۱۸)؛ فیلمی که با بودجهای بیش از صد میلیون دلار تولید شد و در گیشه بیش از ۸۵۶ میلیون فروخت (هفتمین فیلم پرفروش سال ۲۰۱۸) تا راه ساخت دنبالهاش را بهخوبی هموار کند. البته شخصیت ونوم از همان اولین حضورش در اسپایدرمن ۳ (۲۰۰۷) قرار بود قهرمان مجموعهای از فیلمهای تازه باشد و فیلم ونوم شروع یک جهان مشترک تازه شد.
طرح ساخت دنباله از همان زمان تولید قسمت اول ریخته شد و وودی هارلسن در پایان ونوم در نقش یک قاتل زنجیرهای فراری از زندان به نام کلِتوس کسدی ظاهر شد تا میزبان ابرآدمبدی با نام کارنیج شود و در قسمت دوم خودی نشان دهد. فیلم ونوم : بگذار کارنیج پدیدار شود هم مثل اغلب تولیدهای استودیویی اخیر با وقفهای یکساله به دلیل شیوع جهانی کووید-نوزده اکران شد و با فروشی بیش از ۴۵۴ میلیون دلار به هفتمین فیلم پرفروش ۲۰۲۱ بدل شده است.
درباره کارگردان: اندی سرکیس
این دنباله را اندی سرکیس بر اساس فیلمنامه کِلی مارسل کارگردانی کرده است. مارسل هم فیلمنامه را بر اساس داستانی از خودش و تام هاردی نوشت که بازیگر نقش اصلی یعنی شخصیت ادی براک/ ونوم است در کنار بازیگران مطرحی چون میشل ویلیامز، نئومی هریس و وودی هارِلسِن. اندی سرکیس بازیگر، تهیهکننده و کارگردان انگلیسی است که بیشتر با ایفای نقش در قالب شخصیتهای تولید رایانه – بهواسطه فناوری ضبط بازی و حرکت – شناخته میشود، از جمله شخصیت گالوم در سهگانه ارباب حلقهها (۲۰۰۱-۲۰۰۳)، شخصیت کینگ کونگ در فیلمی به همین نام محصول ۲۰۰۵، شخصیت سزار در سری فیلمهای جدید سیاره میمونها (۲۰۱۱-۲۰۱۷)، کاپیتان هادوک/ سر فرانسیس هادوک در ماجراهای تنتن (استیون اسپیلبرگ، ۲۰۱۱). به خاطر ایفای همین نقشها، او نهفقط دهمین بازیگر پولساز تاریخ سینما شده، بلکه بارها از سوی منتقدان تحسین شده و جوایزی را کسب کرده است. فیلم ونوم: بگذار کارنیج پدیدار شود، سومین فیلم بلند سینمایی اندی سرکیس در مقام کارگردان است پس از فیلمهای نفس بکش (۲۰۱۷) و موگلی: افسانه جنگل (۲۰۱۸). او به عنوان بازیگر در بیش از صد اثر ظاهر شده است.
درباره مجموعه فیلمهای ونوم
ماه اوت ۲۰۱۸ بود که تام هاردی خبر امضای قرارداد بازی در سومین فیلم ونوم را تأیید کرد. در سپتامبر ۲۰۲۱ هم گفت که حسابی روی این مجموعه فیلمها سرمایهگذاری کرده است و این فیلمها در آینده نزدیک، عناصری از جهانهای داستانی مارول را هم در بر میگیرند. اندی سرکیس هم گفت که سروکله اسپایدرمن بالأخره در دنیای فیلمهای ونوم پیدا میشود، منتها او بر این باور است که ابتدا باید فیلمهای دیگری ساخته شوند. سرکیس همچنین ابراز علاقه کرد که دوباره به عنوان کارگردان روی فیلمی از این مجموعه کار کند و دیگر آدمبدهای دیوانهخانه رِیوِنکرافت هم در قسمتهای بعدی ظاهر شوند. علاوه بر اینها، هاردی و سرکیس علاقهمنداند که در قسمت سوم، سروکله گرِندِل، هیولای اژدهاگون، هم به دنیای داستانی ونوم باز شود.
نظر منتقدان درباره فیلم ونوم
امتیاز میانگین ۴۷ منتقد در سایت جمعآوری آرای منتقدان متاکریتیک ۴۸ از ۱۰۰ شده است. با وجود این، اغلب منتقدان بر این باورند که فیلم ونوم: بگذار کارنیج پدیدار شود در قیاس با قسمت اول، فیلم بهتری است. در ادامه بخشهایی از نظر چند منتقد سرشناس را مرور میکنیم:
ایندِپِندِنت | (امتیاز ۸۰ از ۱۰۰)
کلاریس لافِری | ونوم: بگذار کارنیج پدیدار شود نامهای عاشقانه است که با خون، عرق و ماده لزجی حاصل مغزهای نیمهجویده نوشته شده است؛ و بیریایی، آخرین چیزی است که میتوان از دنبالهای از کمپانی سونی انتظار داشت که بهسختی میکوشد از معدود شخصیتهای مارولی که برایش باقی مانده است – پیش از اینکه آنها را هم دودستی تقدیم دیزنی کند، پولی درآورد؛ یا از فرنچایزی که نه یکی، بلکه دو ترانه اِمینِم را برای حاشیه صوتی خود استفاده کرده است. اینها نتیجه نبوغ جنونآمیز اندی سرکیس است که پیش از این، هنر بازیگری را در محدودهی فناوری ضبط حرکت (موشن کپچر) دگرگون کرده بود. او پس از شکست قسمت اول، وارد این جهان داستانی شد؛ فیلمی که آن قدر در گیشه فروش کرد که استودیو دنبالهای بر آن را بسازد ولی منتقدان را اصلاً راضی نکرد. حالا هم سرکیس با سرپیچی از قواعد بازی، دستکم گروهی را به آینده این فرنچایز امیدوار کرده است.
نیویورک تایمز | (امتیاز ۷۰ از ۱۰۰)
اِیمی نیکلسن | زمانی همه هنرپیشهها تشنه بازی در نقش اتلو بودند؛ اما برای هنرپیشهای مثل تام هاردی که خودش را وقف هنر ابراز احساسات از پشت نقاب (و کلی جلوههای ویژه) کرده است، شخصیت ونوم وجود دارد. در این دنباله که ادامه داستان یکیشدن ژورنالیست سنفرانسیسکویی ادی براک با ونوم است (بیگانهای قیرگون و موجودی همزی که بدن براک را تسخیر کرده است و گاهی او را در بر میگیرد و مجبور به خوردن گوشت انسان یا دستآخر مرغ و شکلات میکند)، شخصیت اصلی دو نقش دارد که بهزور در یک بدن جا گرفتهاند! پس هاردی نهفقط چهرهاش را باید به اندامی برای تجلی هر دو نقش بدل کند که اغلب جلوهگاه انگل درونی نادیدهاش است که در گوش داخلی او از هوس خود برای حل جنایتها و خوردن آدمبدها میگوید، بلکه این هنرپیشه صدای باریتون چاپلوسانه و خشداری برای ونوم درآورده است که مثل اورسن ولز به وقت مبارزه با یک کایوتی (نوعی گرگ در امریکای شمالی) است بر سر یک استخوان ران لذیذ! اگر ولز امروز زنده بود، احتمالاً او هم میخواست نقش ونوم را بازی کند.
هالیوود ریپورتر | (امتیاز ۵۰ از ۱۰۰)
جان دِفور | چهطور در دنیایی از قهرمانها میتوان جایی برای یک هیولا باز کرد که دوست دارد مغز انسانها را بخورد؟ در مورد ونوم، جواب مارول چنین به نظر میرسد: او را بامزه کنید و به نبرد هیولاهایی بفرستید که حتی از خودش هم مرگبارترند… فیلم روی شیمی بیگانهای (که جسم تام هاردی را بهاجبار سکونت در جو زمین تسخیر کرده) با خود او (که در اصل یک ژورنالیست است) هم کار کرده است؛ اما تمایز این پیوند که از جنس فیلمهای رفاقتی است، اغلب تحتالشعاع دکورهای غولآسایی قرار میگیرد که با جلوههای ویژه رایانهای خلق شدهاند. با وجود این، جنس پیوندشان دقیقاً مثل همانی است که بیشتر در فیلمهای آدم خوبها پیدا میشود. این دنباله، بیشتر طرفداران فیلم اول را راضی خواهد کرد ولی ثابت میکند که فرسودگی و تکراریشدن دنیای ابرقهرمانها، شامل غیرقهرمانها نیز میشود.
ورایتی | (امتیاز ۳۰ از ۱۰۰)
پیتر دبروژ | ونوم احتمالاً یکی از بدترین فیلمهای مارول از نگاه منتقدان است که امتیاز میانگین سی از صد را در راتن تومیتوز به خود اختصاص داده است. البته این موضوع باعث نشد که سینماروها آن را به فیلمی پرفروش بدل نکنند. پس تعجبی ندارد که کمپانی سونی با عجله چراغ سبز تولید دنبالهاش را داد و حالا «ونوم: بگذار کارنیج پدیدار شود» همه نشانههای به جیبزدن عجولانه فروش ۸۶۴ میلیون دلاری قسمت اول را در خود دارد؛ دکورها درهم و شلختهاند، جلوههای بصری که همه جا دیده میشوند و… اما این دنباله، شخصیت کارنیج را معرفی میکند و از این جهت، مأموریتش را انجام میدهد. البته طعنهآمیز است که مدیران استودیو که شتابان دنبالهای را برای نمایش در سالنهای سینما آماده کردند، نمیتوانستند شیوع جهانی کووید-نوزده را پیشبینی کنند که اکران فیلم را حدود یک سال به تأخیر انداخت؛ فرصتی که اگر از ابتدا به آن اندیشیده بودند، میتوانست داستان بهتری را هم برای فیلمشان سروشکل دهد.