مرز بین ماندگاری یا بازاری شدن یک اثر و باج دادن فیلم به مخاطب و سرمایه، چنان باریک است که حتی به یکی از مهمترین فیلمهای مبتنی بر طور دیگری دیدن و فکرکردن هم رحم نمیکند و یادآور میشود که هیچ استثنائی در کار نیست! حتی اگر صحبت از فیلم مهمی مثل «ماتریکس» در میان باشد. سهگانه ماتریکس ساخته واچوفسکیها در دل سینمای علمی و تخیلی و با تکیه بر ظواهر سینمای فانتزی سراغ مفاهیم بنیادین فکری بشر و دغدغههای اصیل انسانی رفته بود و با تکیه بر باورها و مدل فکری نویسندگانش جنسی از باور و سروشکل جهانی را ترسیم کرده بود و اثری تاملبرانگیز بود.
سهگانه ماتریکس بیش از آنکه از جنس سرگرمی و تخیل و فانتزی و هیجان سطحی باشد، سراغ درونیات ذهنی و فکری بشر در طول تاریخ رفته بود، طغیانگر بود و با مدلی از نگاه به زندگی، آفرینش، جهان، وجود، خدا، منجی و همه آنچه در باورهای فلاسفه و ادیان در طول تاریخ مورد بحث بوده است را به چالش کشیده بود، نسخه چهارم اما به چیزی عکس و ناقض حرکت سه نسخه قبلیاش بدل شده
به بیان بهتر سهگانه ماتریکس بیش از آنکه از جنس سرگرمی و تخیل و فانتزی و هیجان سطحی باشد، سراغ درونیات ذهنی و فکری بشر در طول تاریخ رفته بود، طغیانگر بود و با مدلی از نگاه به زندگی، آفرینش، جهان، وجود، خدا، منجی و همه آنچه در باورهای فلاسفه و ادیان در طول تاریخ مورد بحث بوده است را به چالش کشیده بود و در نهایت راه حل و نگاه خودش را به مخاطب عرضه کرده بود. ساده اینکه سهگانه ماتریکس حرفهای عمیق و چندلایه بسیاری برای گفتن داشت نسخه چهارم از سری فیلمهای ماتریکس اما بیش از آنکه طغیانگر باشد و ساختارشکن و بیش از آنکه جراتمند باشد و سبک و سیاق و راهحل خودش برای نگاه به جهان را عرضه کند، به چیزی عکس و ناقض حرکت سه نسخه قبلیاش بدل شده و اثری است ترسیده، محافظهکار، بازاری، سطحی، کمعمیق، شعاری، کممایه و فراموششدنی.
نسخه چهارم از سری فیلمهای ماتریکس یعنی «رستاخیزهای ماتریکس» بیش از آنکه میراثدار ۳ فیلم قبلی باشد، چشم به جهان مارولیزه و کمیک استریپی سینمای هالیوود دارد و بیش از آنکه از عمق و تفکر سخن بگوید، از نگاه سطحی و قهرمانهای پوشالی و تخیلی و سرگرمی در سالن سینما به شکلی فستفودی ریشه گرفته است. «نئو» (کیانو ریوز) در ۳ قسمت ابتدایی ماتریکس در نقش یک منجی ظاهر شده بود و تلاش میکرد تا جنسی از آزادی و آزادگی را برای بشر محصور شده در ماتریکس را به ارمغان بیاورد حالا اما همان «نئو» که پیر و فرتوت شده تبدیل شده است به یک ابر قهرمان مارولی و دمدستی که انگیزهاش را برای خیزش آزاد کردن «ترینیتی» از اسارت ماتریکس و رسیدن به عشق قدیمیاش است، دغدغههایی که ذاتا اصیل هستند اما در مختصات مجموعه ماتریکس بسیار دمدستی و پیشپاافتاده تلقی میشوند.
نکته حائز اهمیت در مورد این فیلم اما چرخش از مردانگی و نئو به سمت زنانگی و ترینیتی است. پررنگ شدن نقش زنان در نسخه تازه ماتریکس و البته نجاتبخش بودن ترینیتی به عنوان نیروی برتر و نه نئو خسته و فرتوت هم از آن دسته نشانه و مولفههای مد روز است که در ماتریکس به آن پرداخته شده است. گو اینکه چرخش جنسی واچوفسکی در جهان واقعی در کلیت اثر هم اثری جنسیتگرایانه گذاشته است.
طبیعتا مراد این قلم زیر سوال بردن این تغییر و یا رگههای زنانه اثر نیست، بلکه مراد آن است که تلاش برای مقبول افتادن در جهان سینمایی ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ کار را به جایی رسانده که استودیو تولید کننده ماتریکس یعنی برادران وارنر و خود واچوفسکیها (یکی از آنها) بیش از آنکه نگران ارزشهای فیلمنامه و نگاه سری ماتریکس باشند، با ایجاد فضایی ابرقهرمانی و مارولی که بیشتر سرگرمکننده است تا متفکرانه، جایی در بازار فروش فیلمها پیدا کنند حتی به قیمت از بین بردن شخصیت مهمی مثل «نئو» و ایجاد فضایی فانتزی و تخیلی.
در ماتریکس جدید هرچه هست طرفداری و تلاش جوانان طرفدار بازی ماتریکس است و تلاش گروهی برای رسیدن نئو و ترینیتی به هم و در این میان هیچ حرف تازه یا پیچیدهای در کار نیست جز حرف پول و اقتصاد و مصرف شدن میراث ماتریکس و از جیب خوردن استودیو به قیمت تخریب میراث سینمایی ماتریکس. قطعا تماشای «ماتریکس ۴» تجربهای سرگرمکننده و جذاب خواهد بود اما قطعا این تجربه هیچ ارتباط وزنی و کیفیای با ۳ نسخه پیشیناش ندارد.