علی ابراهیمی در نخستین فیلم بلند خود فیلم عطر داغ به سراغ یک موضوع اجتماعی با سویههای زنانه رفته و در یک رویکرد آسیب شناسانه به بازنمایی چالشهای اخلاقی و رفتاری قشری از مردم فرودست پرداخته که با مفاهیمی مثل آبرو و تعصب و جدالهای اخلاقی در شکاف سنت و مدرنیته گره خورده است. قصه دختری که یک شب را مجبور میشود بیرون از خانه بماند اما اتفاقاتی که به گره درام بدل میشود دردسرهایی برای او ایجاد میکند که همین موقعیت به بستری برای طرح و بیان مضامین داستان منجر میشود.
در واقع علی ابراهیمی در یک داستان پازلی که تکههای مختلف آن به شکل داستانکهای بهم پیوند خورده صورتبندی میشود تلاش میکند تا در نهایت و در یک خوانش کلیتر تصویری از شرایط اجتماعی زنان در طبقه فرودست جامعه را بازنمایی کند و بیش از هر چیز به وضعیت تراژیک زنان در این موقعیت بپردازد. از یک سو قصه شخصیت محوری داستان «مریم» با بازی خاطره اسدی که برای ارتباطش با نیما (مهرداد صدیقیان) که قصد ازدواج با او را دارد با پدر سنتیاش مشکل دارد و چه بسا تعصبات او بر سر مسئله آبرو باعث پنهان کاری دختر میشود. از سوی دیگر با سارا (بهاره کیانافشار) دوست خواهر سارا مواجه میشویم که او را به خانه خود پناه داده اما خودش درگیر شوهری مسن و پیر است که به ظاهر در چنگ او اسیر است و حتی از اینکه مریم آن شب در خانه آنها باشد احساس خطر میکند.
«عطر داغ» را میتوان به سینمای اجتماعی یک دهه اخیر نزدیک دانست که از زاویه دیگری به مقوله فقرمادی و فرهنگی در اقشار پایین دست جامعه میپردازد و در این میان سعی میکند تا مشکلات زنان در این قشر را برجسته کرده و آسیبپذیر بودن آنها را در خوانشی نقادانه روایت کند. از جمله دشواریهای زندگی برای دختر مدرن در یک خانواده سنتی. شاید این گزاره مهمترین مولفه مضمونی فیلم باشد که با قصه مریم و نیما پیش میرود
در این خانه زوج دیگری به اسم احمد و محبوبه با بازی شهرام حقیقت دوست و سیما تیرانداز هم زندگی میکنند با یک بچه معلول و پدر از کار افتادهای که همان شب میمی میرد و احمد برای اینکه از مستمری بازنشستگی برای هزینه درمان فرزند معلولش استفاده کند او را شبانه در باغچه خانه و پنهانی دفن میکند که مریم به طور اتفاقی این صحنه را میبیند و همین هم موجب میشود تا احمد او را اسیر کند تا لو نرود. اما همین موضوع به بحران اصلی درام بدل میشود که با التهابهای ممتدی همراه است. فیلمساز با گره زدن این داستانکها به هم تلاش کرده تا تصویری از مصائب زندگی در طبقه پایین و جنوب شهری را روایت کند و در این میان به دو عنصر فقر و تعصب و نقش آن در مصائب زیستی این قشر بپردازد.
«عطر داغ» را میتوان به سینمای اجتماعی یک دهه اخیر نزدیک دانست که از زاویه دیگری به مقوله فقر مادی و فرهنگی در اقشار پایین دست جامعه میپردازد و در این میان سعی میکند تا مشکلات زنان در این قشر را برجسته کرده و آسیبپذیر بودن آنها را در خوانشی نقادانه روایت کند. از جمله دشواریهای زندگی برای دختر مدرن در یک خانواده سنتی. شاید این گزاره مهمترین مولفه مضمونی فیلم باشد که با قصه مریم و نیما پیش میرود. گرچه به نظر میرسد ترسیمی که از پدر در فیلم با بازی زنده یاد کریم مبارکه میبینیم بیشتر یک پدر نگران است تا متعصب. او پدری مهربان به نظر میرسد که کمتر شاهد کنشهای خشونتآمیز از او هستیم اما سخت گیریهایش نسبت به رفت و آمد دخترانش به بیرون و بازگشت از خانه موجب شده تا دخترانش نسبت به او ترس داشته و پنهان کاری کنند.
ملیحه خواهر مریم و دختر بزرگتر خانه هم یک ازدواج ناموفق داشته و به عنوان زنی مطلقه به خانه پدری برگشته است. تلاش هر دو خواهر برای کسب استقلال از پدر است تا بتوانند به عنوان یک زن مستقل امروزی رفتار و زندگی کنند. قصه فیلم تداعیگر فضای داستان فیلمهایی مثل خانه پدری کیانوش عیاری و خانه دختر شهرام شاه حسینی است که البته بیشتر بر زمینههای شکل گیری جرم و تنشهای خانوادگی تاکید میکند و به عنوان نخستین فیلم بلند فیلمساز میتوان آن را تجربه قابل قبولی در ساخت فیلمی از جنس سینمای اجتماعی دانست.
یعنی حالمو به هم زد از بس گاف توی فیلمنامه و داستان بود عملا بیننده را احمق فرض کردن…
نمرد دیگ ، قرصارو دختر بچه هه نریخته بود تو شربت
خوب نبود،،خیلی بد،،وقتتون رو تلف نکنید،،باباهه چی شد آخر؟مرد،نمرد؟
امشب دیدم و بسیار ضعیف بود. حرفی برای گفتن نداشت.