آخرین پسر آیزک لمی The Last Son of Isaac LeMay یک وسترن آمریکایی است که با عنوان ابتدایی و اصلیاش فیلم آخرین پسر هم شناخته میشود، ششمین فیلم بلند تیم ساتن است که حدوداً از یک دهه پیش، وارد عرصه کارگردانی شده است. «آخرین پسر آیزک لمی» آن طور که باید دیده و تحسین نشده است اما در کارنامه ساتن، موفقیتهای جالب توجهی به چشم میخورد.
سه فیلم اول او آثاری در ژانر درام بودند: «پاویلیئن» (برنده جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره تورینو ۲۰۱۲)، «مِمفیس» (نامزد جوایزی در جشنوارههای ساندنس و کارلووی واری ۲۰۱۴) و «شب سیاه» (برنده جایزه لِترنا مجیکای جشنواره ونیز ۲۰۱۶). با وجود این، تیم ساتن از سال ۲۰۱۸ سراغ فیلمهای اکشن رفت و «زیر کمربند: نزاع در دانیبروک» (نامزد جایزه پلتفرم جشنواره تورنتو ۲۰۱۸) و «چهره مضحک» (نامزد جایزه اینکونترز در جشنواره برلین ۲۰۲۰) را ساخت؛ و حالا با فیلم آخرین پسر آیزک لمی The Last Son of Isaac LeMay برای نخستین بار داستانگویی را در ژانر وسترن هم تجربه کرده است؛ فیلمی که سام وورثینگتن، تامس جِین و هِدِر گراهام از مهمترین بازیگرانش هستند. در ادامه نظر سه منتقد از نشریههای معتبر را مرور میکنیم:
نظر منتقدان درباره فیلم آخرین پسر
ورایتی
مایکل نوردین | «آخرین پسر» که زمانی «ورایتی» آن را فیلمی «اوتر» میخواند (اوتر: معادل عامیانه برای اشاره به فیلمی که درباره زندگی یک کابوی یا مرزنشین است) در ژانری کهنه به حیاتی تازه رسیده است. جلوههای بصری چشمگیر فیلم با موسیقی متنی غریب اما مکمل جهان داستانیاش همراه شده است. راوی فیلم نیز که هرازگاهی صدایش شنیده میشود، بهگونهای خوشایند است که در فیلمهای وسترن بهترین حالت ممکن به شمار میرود؛ و احیای دورانی افسانهای در فیلم، موثق به نظر میرسد تا اینکه فیلمساز پا را فراتر میگذارد و اغراق به فیلم آسیب میزند. «آخرین پسر» با یک گفتار متن شاعرانه و موسیقی پسزمینهای از فیل ماسمن – که یادآور «قتل جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل»/ The Assassination of Jesse James by the Coward Robert Ford است – آغاز میشود، هرچند این تشابه چندان طولی نمیکشد؛ چون فیلم ساتن همان قدر که خشن و بیرحمانه است، مرثیهای نیست. گفتار متن در بخشهای دیگری هم در خدمت فضا و بستر مناسب درام قرار میگیرد… دیالوگهای «آخرین پسر» با ارجاعهایی به انجیل، اغلب لحظههای خوبی را برای فیلم سروشکل داده است. ساتن یکی از فیلمنامههای فهرست سیاه سالهای گذشته را ساخته که گرگ جانسن آن را نوشته است. در حین تماشای فیلم گاهی وقتها این احساس را خواهید داشت که با نسخه اولیه و نهایینشدهای از آن طرف هستید. بنابراین با تدوینی دوباره میشود کیفیت آن را ارتقا داد و به اثری منسجمتر رسید.
راجرایبرتداتکام
کریستی لِمیر | تیم ساتن جلوههای بصری چشمگیری را با کمک همکارانش خلق کرده است و «آخرین پسر» چند بازی دیدنی و قانعکننده هم دارد. با وجود این، بخش اصلی فیلم را میتوان یک وسترن استودیویی به سبک تولیدهای دهه ۱۹۷۰ هالیوود توصیف کرد که خالیتر از آن است که بتواند عموم تماشاگران را جذب دنیای خود کند. سام وورثینگتن نقش آیزک لمی را بازی کرده است، یک یاغی بدنام که در اواخر دهه ۱۸۰۰ در سیئرا نِوادا، پیشگویی پریشانکنندهای را از یکی از بزرگان بومی امریکا میشنود: یکی از بچههایش او را به قتل خواهد رساند. از آنجایی که لمی خودش یک قاتل است و همیشه با زنهای هرزه بوده، متهمهای بالقوه زیادی وجود دارند؛ پس تصمیم میگیرد بتازد و فرزندان احتمالیاش را قتلعام کند تا شاید در امان باقی بماند. وورثینگتن، بازیگر استرالیایی «آواتار»، بارها و بارها ابرو در هم میکشد و از زیر آن ریشهای پرپشت و کت خزدارش به دوردست خیره میشود؛ و برای اینکه تماشاگر دچار این شبهه نشود که او آدم بدی است، دائم شخصیتی با صدای بلند اعلام میکند که «او شیطان است! شیطان!» و از سوی دیگر، وورثینگتن صدای قوی و پرطنین خود را هم تغییر داده است و با صدای بلند و گوشخراش مردی بهمراتب سنوسالدارتر حرف میزند. یکی از آخرین فرزندان باقیمانده لمی به اندازه خود او یک جنایتکار بیرحم به حساب میآید: کل (با بازی مِشین گان کلی) که سارق بانک است و خلقوخوی او میتواند بهسرعت از آدمی سرحال و بشاش به فردی خشن تغییر کند.
این بازیگر و رپر که نام اصلیاش کالسن بِیکر است، حضور انکارناپذیری در صحنهها دارد؛ و در حرکتی ناباورانه، شخصیت او در فیلم واقعاً با یک مسلسل (مشین گان) تیراندازی میکند، آن هم نه یک بار بلکه دو بار! در حالی که لمی به دنبال کل میگردد، مادر کل – به نام آنا – از او میخواهد که در برخورد با آدمهای مکانی که سالها در آن زندگی و کار کرده، بخشنده و مهربان باشد. هدر گراهام سالهاست که در نقش کلیشهای زنان هرزهای با قلبی از طلا به دام افتاده است اما بازی او در اینجا، بیش از اندازه امروزی به نظر میرسد و جایی در روزگار سده نوزدهمی فیلم ندارد. لمی خودش تحت تعقیب چند جایزهبگیر است و همین طور کلانتری کمحرف، با بازی تامس جین، که گذشته مرموزی دارد و تصادفاً داستان خودش را با آنا دارد. در این میان، دختری هم هست که در بین هدفهای لمی قرار میگیرد: مگان آرام و ساکت (با بازی امیلی مری پالمر) که با مادر اصلاحشده و کلیساروی خود و یک ناپدری مهربان در جنگل زندگی میکند. پالمر در این نقش صراحتی دارد که شخصیت او را جذاب کرده است و همین طور، ملاحتی طبیعی که در چشمانداز ناگوار و زننده فیلم بهشدت مورد نیاز است.
فیلمنامه جانسن به فصلهایی تقسیم شده است که در هر کدام، داستان بین تمام این شخصیتها میپیچد و سرنوشتشان همین طور آنها را به سوی یکدیگر پیش میبرد. «آخرین پسر» به عنوان داستانی که از نظر کلاسیک مصالح سنگینی از تراژدی یونان را به دوش میکشد، به شکل عجیب و غمانگیزی کمبود تعلیق یا نیروی حرکتی دارد. هر کسی که درگیر ماجراست به اندازه کافی زمان دارد؛ و این موضوع دستکم به ما اجازه میدهد تا قدر بعضی از صحنهها و چشماندازهای زیبا یا تضادهای دراماتیکی از جنس آتش اردوگاه در جنگلی برفی را بدانیم؛ اما ضرباهنگ بیحال فیلم باعث میشود که زندگی و مرگ شخصیتها اهمیتش را برای تماشاگر از دست بدهد یا حتی این موضوع که پیشگویی در نهایت ممکن است تحقق یابد.
اسکرین رَنت
نادر سماره | انگار وسترنها دوباره مد شدهاند و آخرین پسر آیزک لمی هم مملو از مد و سبک است اما جوهر کافی برای ماندگاری ندارد. این داستان که بهتدریج اثرش را میگذارد، نه شأن و روح یک وسترن حماسی را دارد و نه جلوه و ظاهر فیلمی خشن و مملو از درگیری و تیراندازی که یک وسترن اکشن و لذتبخش تلقی شود. با وجود این، فیل ماسمن آهنگساز و دیوید گالِگو فیلمبردار، کارهایی درخور تحسین ارائه دادهاند… سام وورثینگتن همیشه کمی برای ایفای نقش اصلی کم داشته است ولی به نظر میرسد اینجا در بهترین حالت خود، یادآور بازیگرانی مثل ایتن هاک است، مردی گمگشته که هدفی بزرگتر از توان خود را دنبال میکند. با وجود این، او از نظر استعداد با سایر بازیگران حاضر در فیلم قابل قیاس نیست اما هرگز به جنون جنایتباری هم دست پیدا نمیکند که فیلم در ابتدا نویدش را میدهد. طعنهآمیز است که گاهی وقتها کالسن بیکر در نقش کل، پسر او، شخصیتی است که به نظر میرسد حقیقتاً در مسیر انتقام گام برمیدارد. خلاصه داستانِ نویدبخش فیلم با مدت زمان نود دقیقهای آن، مثل فرمولی برای کسب موفقیت به نظر میرسد اما «آخرین پسر» هرگز به فیلمی بدل نمیشود که میتوانست باشد.