روایت قهرمان خودساخته
این نوشته سریال را لو میدهد، بعد از تماشای مینی سریال خدمتکار این نقد را بخوانید
مینی سریال خدمتکار Maid روایت تلاش زنی آسیبدیده است که از دوستپسر دائمالخمرش، که پدر فرزند دوسالهاش هم هست، میگریزد و برای رسیدن به حداقل استقلال مالی و امکان استفاده از خدمات دولتی، به نظافت منزل دیگران روی میآورد. یک تغییر بزرگ در زندگی شخصی، که او را دچار مشکلات بیپایانی میکند. داستان با فرار شبانه زن (الکس با بازی مارگارت کوالی) و دخترش آغاز میشود و تعلیق جاری در صحنه به همراه موسیقی پر هول و هراسش، آن را به داستانهای حادثهای ترسناک شبیه میکند.
همه چیز درباره سریال خدمتکار Maid
اما سازندگان مینیسریال خدمتکار به سرعت نشان میدهند که در این اثر، خبری از اتفاقات معمول فیلمهای ترسناک نیست. قتلی اتفاق نیفتاده، آدمکشی دیوانه در تعقیب زن نیست، کسی حبسش نکرده یا حتی آسیب فیزیکی به او نرسانده است. با این حال کارگردانی و فضاسازی، همچنان تعلیقی در دل خود دارند که ضربان قلب بیننده را بالا میبرد و با هراس درونی الکس همراهش میکند. هراسی که نه به واسطه خشونت فیزیکی و عریان یا حضور آدمهایی روانی (که تمهیدی رایج در فیلمهای حادثهای است)، که به خاطر فشارهای روحی و قلدریها و تحقیرها از جانب مرد (شان) در روان زن ریشه دوانده. اینجا قرار است ترسی متفاوت را ببینیم.
سریال کاملا در سمت زنان ایستاده و نتوانسته جانب عدل و انصاف را نگه دارد. در تمام قسمتها زنان افرادی حمایتگر، همراه، مقاوم و آسیبدیده تصویر شدهاند، آن هم در مقابل مردانی که حتی بهترینشان سوءاستفادهگر، غیرقابل اعتماد و ناتوان از خوب بودن و خوب شدن هستند
مینی سریال خدمتکار Maid بر اساس خاطرات منتشرشده استفانی لند ساخته شده است؛ از نقطهنظر شخصیت اول، یعنی الکس روایت میشود و تا انتها نیز همراه او میماند. این انتخاب هوشمندانه زاویهدید باعث شده که ترس و تعلیق به سرتاسر داستان تزریق شود و مخاطب هر لحظه با شخصیت اصلی (یعنی مادر آسیبدیده و قربانی خشونت روانی خانگی) همراه باشد. بیننده به اندازه الکس از اتفاقات پیش رو بیاطلاع است، مانند او انتظار هر اتفاق ناگوار و غیرمنتظرهای را میکشد و در هر موقعیت مشکوکی دچار نگرانی و اضطراب میشود. خوابها و کابوسهای او را میبیند، در حملههای روانیاش با او همراه میشود، معنای پسِ لبخندهای دائمیاش را میفهمد و میتواند بین خندههای واقعی یا لبخندهای از سر ترس و استیصالش تفکیک قائل شود. برگ برندهای که او را مشتاقانه تا انتهای داستان با خود همراه میکند.
این هراس و تعلیق جاری در داستان در حالی است که میدانیم «شان» در ظاهر مرد خطرناکی نیست. او هرگز آسیب فیزیکیای به زن و کودکش وارد نکرده است. حتی به راحتی میپذیرد که حضانت فرزند را با مادر شریک شود. با وجود این، نگرانی بابت جان و سلامت مادر و دختر همیشه با بیننده همراه است. به نظر میرسد هدف سازندگان سریال نیز همین بوده که به خوبی از پس آن برآمدهاند. هموزن/ همسان دانستن خشونت فیزیکی با خشونت رفتاری و کلامی، که کشتن طرف خشونتدیده یا ویرانی چیزی در او را محتمل میکند. به این ترتیب بیننده تا قبل از ترک کردن شان (و بعد از آن در هر موقعیت بحرانی دیگری)، هر بار که الکس او را میبیند، یا هر بار که با مَدی دختر دو-سه سالهاش تنها میشود، و یا در تمام لحظاتی که کودک با مادربزرگ پدریاش به سر میبرد، نگران است که مبادا اتفاقی تلخ و جبرانناپذیر به وقوع بپیوندد.
مینی سریال خدمتکار Maid البته برای افزایش این ترس و حفظ تعلیق روایت، بعضا از خط اصلی داستان دور شده و سعی کرده با نمایش کودکی پر از ترس الکس و اثرات روانیاش تا به الان، درک مخاطب از رفتار مجرمانه و مجرم را بیشتر کند. اقدامی بیهوده و نالازم که یکدستی روایت را از بین میبرد. مثلا در قسمت نظافت خانه بیلی پابرهنه، سریال در تلاش است تا کودکی الکس و همذاتپنداریاش با بیلی را نشان دهد. بیلیِ بچهدزد که در کودکی، از سوی والدین روانیاش در کمدها و حفرههایی زندانی میشده و چه بسا حالا نیز خود او همان کار را با کودکانی دیگر میکند. اما این همذاتپنداری، غیرواقعی، باورناپذیر و افراطی از کار درآمده. انگار داستان خط اصلیاش را تغییر داده و حالا دارد یک داستان ترسناک عادی را تعریف میکند. داستانی که قرار است در آن آدمربایی یا قتلی رخ بدهد. هراسی که برخلاف بقیه قسمتها، ربطی به زندگی شخصی و خصوصی الکس و فرار از دست شان ندارد.
علاوه بر این، سریال کاملا در سمت زنان ایستاده و نتوانسته جانب عدل و انصاف را نگه دارد. در تمام قسمتها زنان افرادی حمایتگر، همراه، مقاوم و آسیبدیده تصویر شدهاند، آن هم در مقابل مردانی که حتی بهترینشان سوءاستفادهگر، غیرقابل اعتماد و ناتوان از خوب بودن و خوب شدن هستند. حتی همسایه الکس (یک قربانی خشونت دیگر) در پناهگاه زنان آسیبدیده، به طور ضمنی بر این حرف تاکید میکند که مردهای اینچنینی اصلاحناپذیرند؛ بدتر میشوند اما بهتر نه. سریال هم در تلاش است که بر این مدعا صحه بگذارد. البته مردهای خدمتکار، خردهرفتارهای مثبتی هم دارند که به واسطهشان زنها دچار لغزش عاطفی و دل بستن به آنها شوند، اما به طور کلی نمیتوان رویشان حساب کرد.
شان از آغاز حاملگی الکس، روی واقعیاش را نشان میدهد و دنیایی پر از وحشت و تحقیر برای شریکش میسازد. او پدرخوبی است، اگر الکل را ترک کند که نمیتواند. خوب شدن او موقتی است و با برگشت الکس، دوباره، به قول خودش، همان کثافتی میشود که بود. دوست الکس (نیت) هم، که بهظاهر مرد خوب قصه است و مخاطب (به همراه مادر الکس) آرزو میکند زن قهرمان سریال، به دعوتِ دوستی و حمایت او پاسخ مثبت دهد، در اوج بحران به خودِ واقعیاش برمیگردد و زن را از خانه بیرون میاندازد. پدر الکس نیز، که رفتاری مانند شان با همسرش داشته، با فرزندانش مَنشی غیرعادی دارد و درنهایت هم از او پشتیبانی نمیکند. بسیل شوهر مادر الکس هم دروغگو، کلاهبردار و قمارباز است. مجموعهای از مردان غیرقابل اعتماد، که در ظاهر جذاب و مدعی حمایت و محبت به زنان هستند اما در عمل هیولاهاییاند که باید از ایشان دوری کرد. برعکس زنان، که حتی دیوانهترینشان (یعنی مادر الکس) هم حامی، از خودگذشته، مهربان و در عشق وفادارند. نگاهی تلخ و غیرمنصفانه به مردان، که در کل سریال دنبال میشود.
اما حتی با وجود حمایت تمامقد مینی سریال خدمتکار Maid از زنان، خدمتکار همچنان باقهرمان خودساخته و از هیچ برخاستهاش، اثری عمیق روی مخاطب میگذارد. آنقدر که درنهایت، مسیر موفقیت الکس و رستگاری نهاییاش، برای اوهم وجهی آموزشی و انگیزشی مییابد.