این روزها شاید از سر اتفاق شهر شیراز در کانون جغرافیایی سینمای در حال اکران قرار گرفته است. فیلم قهرمان ساخته اصغر فرهادی در شیراز ساخته شده است و این روزها نقل هر محفلی است. اما از طرف دیگر تماشای مستند خونمردگی ساخته محمد کارت که در شهر شیراز تولید شده و از فیلیمو پخش میشود یکی از تجربههای دلنشین تماشای یک مستند اجتماعی است.
در مستند خونمردگی با ضدقهرمانهایی روبرو میشویم که گمان میکنند قهرمانند. با برشی از سبک زندگی و مرام و مسلک چند شرور و به اصطلاح گنده لات در جنوب شهر شیراز که تصویری هولناک از ناهنجاریهای اجتماعی و تربیتی را صورت بندی میکنند. محمد کارت را حالا مردم با «شنای پروانه» میشناسند اما شاید ندانند که شنای پروانه به عنوان نخستین فیلم داستانی کارت، فرزند مستند «خونمردگی» است و چه بسا بتوان آن را سند و پشتوانه پژوهشی «شنای پروانه» دانست. حتی برخی از موقعیتها و لوکیشنهای فیلم نیز در مستند خونمردگی حضور دارد مثل حمام و خرابه.
مستندی که به جای سخنان کارشناسی و تحلیل درباره افراد شرور یا به تعبیری ارازل و اوباش، دوربین را به درون آنها و مناسبتهای آنها میبرد تا مخاطب را به شکل مستقیم با سبک زندگی و ذهن و زیست- جهان آنها آشنا کند. کاری که بیش از هر چیز شجاعت و جسارت مستندساز را اثبات میکند به طوری که در یکی از صحنهها حتی تا مرز تهدید شدن از سوی شخصیتهای مستندش پیش میرود.
در واقع مستند خونمردگی رویکردی مردمنگارانه در بازنمایی سوژه دارد و تلاش کرده با به تصویر کشیدن تجربههای زیسته افراد شرور به نقد آنها بپردازد. به عبارت دیگر در اینجا نقد و روایت به یگانگی رسیده و مماس میشود و مستند بدون اینکه بخواهد تحلیل یا قضاوت کند و صرفا از طریق گزارش دادن به نقد سوژه دست میزند. مستند را هم میتوان شخصیت محور دانست و هم تیپ محور. به این معنی که کارت تلاش کرده تا اصغر را به عنوان نماد و نمونهای از افراد شرور در کانون روایت خود قرار دهد و از طریق پرداختن به او و زندگیش تصویری از تیپ شرور و گنده لات را به نمایش بگذارد. با این حال با تصویری مطلقا سیاه مواجه نیستیم. با اینکه محور مستند شرارت و افراد شرور است اما رگههایی از سفیدی و خصلتهای پسندیده انسانی هم در آنها دیده میشود و برخی از آنها مصداقی از لات جوانمرد هستند.
ضمن اینکه در طول مستند با عوامل و شرایط زندگی آنها از جمله فقر و سواد پایین که باعث شده آنها به سمت خلافکاری و شرارت گرایش پیدا کنند آشنا میشویم که این مولفه کمک میکند تا قضاوت و ارزیابی عادلانهتری نسبت به آنها داشته باشیم و به جای افراد، عوامل موثر بر شکل گیری سرشت و سرنوشت این افراد را در کانون تامل و تفکر خود قرار دهیم.
واقعیت این است که خود سوژه فارغ از نوع و شیوه پرداخت آن جذاب است و موضوع ملتهبی دارد. به همین دلیل فارغ از ساختار و فرم روایی آن، از یک ریتم و ضربآهنگ تند برخوردار بوده یا دست کم حس میشود که ریتم تندی دارد. در واقع مستند واجد یک ریتم درونی است. ضمن اینکه به شکل عینی و عملی با یک جهان اگزوتیک مواجه میشویم که برخی لحظاتش برای مخاطب غریب و بیگانه است. چنان رفتارهای این گنده لاتها عجیب و ناآشناست که انگار غریبه و بیگانهاند.
«خونمردگی» مستندی اجتماعی با لحن و بیانی انتقادی و آسیبشناختی است که سویههای نقادانه آن در خود اثر و روایت گزارشگونه آن مستتر است و به همین دلیل لحنی نصیحتگونه و تصنعی به خود نمیگیرد و اتفاقا تاثیرگذاری آن از همین ویژگی میآید. به ویژه اینکه در پایان با سرنوشت و عاقبت این افراد مواجه میشویم که اغلب آن جوانمرگ شدهاند و به خاطر درگیری در یک نزاع و دعوا کشته شده و جان خود را از دست دادهاند. بسیاری از آنها حتی به میانسالی هم نرسیدهاند. در واقع دوران اقتدار و شاخ بودنشان بسیار کوتاه بوده و همین سرنوشت غم انگیز و تراژیک کافی است تا مخاطب در پایان با افسوس و حتی غمی که بر دلش نشسته به پایان شرارت و شرورها بیاندیشد.