فیلم کودا به نویسندگی و کارگردانیشان هِیدِر اولین نمایش جهانیاش را در جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۲۱ تجربه کرد و یکی از موفقترین فیلمهای این رویداد سینمایی بود که در نهایت چهار جایزه کارگردانی، تماشاگران و دو جایزه از هیئتهای داوری را برنده شد؛ و از آنجایی که دومین فیلم بلند کارنامه شان هیدر است، جایزه کارگردانان زیر نظر، را هم از جشنواره پام اسپرینگس ۲۰۲۱ دریافت کرد که به فیلمسازان تازهکار و خوشآتیه اهدا میشود.
بازسازی یک کمدی موفق فرانسوی
فیلم کودا CODA که عنوان انگلیسیاش مخفف Child of Deaf Adults است به معنی فرزند خانواده ناشنوا، بر اساس فیلمی فرانسوی با نام خانواده بِلیه (La Famille Bélier) محصول ۲۰۱۴ ساخته شده است که اتفاقاً آنهم در محافل سینمایی تحسین شده و مثلاً جوایزی را از جوایز سزار (معادل اسکار در فرانسه) و جوایز لومیر برای سازندگانش به ارمغان آورده است، از جمله برای بازیگر جوانش در نقش اصلی، یعنی لوئن اِمِرا. البته این دو فیلم یک تفاوت اساسی دارند. خانواده بلیه به دلیل استفاده از بازیگران شنوا در نقش شخصیتهای ناشنوایش، باعث واکنش منفی و تند جامعه ناشنوایان فرانسه شد. تا جایی که ربکا اتکینسن در گاردین نوشت: «این فیلم یک توهین سینمایی دیگر به جامعه ناشنوایان است.» احتمالاً به همین خاطر بود یا دستکم با در نظر گرفتن این موارد و همزمانی با انواع و اقسام جنبشهای حمایتی از اقلیتها در ایالات متحده بود که فیلم کودا واقعاً بازیگرانی ناشنوا را برای حضور در ترکیب بازیگرانش انتخاب کرد و سازندگانش به قدری دقیق پیش رفتند که بیشتر واکنشها به فیلم مثبت بوده است. در این باره، نشریه یواسای تودی، گزارشی منتشر کرد که در بخشی از آن آمده است:
«تماشاگران ناشنوای فیلم کودا، انتخاب و بازیهای هنرپیشههای ناشنوای فیلم را تحسین کردهاند و تصویر این شخصیتها بهعنوان آدمهای خودکفا و از نظر جنسی فعال را ستودهاند و آن را نقطه مقابل تصاویر نادرست قبلی ارزیابی کردهاند.» خب، هیچ موفقیتی تصادفی نیست و باید بدانید که امیلیا جونز (بازیگر نقش روبی، شخصیت اصلی کودا) نُه ماه تمرین کرد تا زبان اشاره آمریکایی را یاد بگیرد (البته او همزمان در کلاسهای آواز حاضر شد و ماهیگیری روی قایق را هم یاد گرفت که دیگر نیازمندیهای نقشش بودند.) جالبتر اینکه شان هیدر نویسنده و کارگردان نیز از زمان نگارش فیلمنامه، آموختن زبان اشاره را آغاز کرد؛ او در این خصوص در جایی گفته است: «هدفم این بود که سر صحنه با بازیگرانم ارتباط مستقیم داشته باشم. البته مترجمی هم بود که اشکالهای مرا تصحیح کند. برای من به عنوان کارگردان، تجربه فوقالعادهای بود که آموختم چطور بهجز دستانم، با بدن و چهره و احساساتم هم ارتباط برقرار کنم. جالب بود که میتوانستیم موقع فیلمبرداری هم با زبان اشاره در ارتباط باشیم، چون صدایی در کار نبود.»
نظر منتقدان درباره فیلم کودا چیست؟
فیلم کودا که با بودجهای ۱۰ میلیون دلاری ساخته شد، در نمایش عمومی هم با همان سرنوشت جشنوارهای خود روبهرو شد. فیلم که یکی از آثار روز افتتاحیه جشنواره ساندنس بود، به دلیل شیوع جهانی کرونا در ایالاتمتحده بهصورت آنلاین نمایش داده شد. دو روز پس از اولین نمایش جشنوارهای کودا، کمپانی اپل حقوق پخش فیلم را با قراردادی رکوردشکن در این رویداد سینمایی آثار مستقل، به مبلغ ۲۵ میلیون دلار خرید. در نهایت، فیلم کودا از ۱۳ اوت (۲۲ مرداد) در اپل تیوی پلاس، عرضه شد. امتیاز میانگین ۴۴ منتقد در «متاکریتیک» ۷۵ از صد شده است که در ادامه بخشهایی از نقدهای چند منتقد برجسته را مرور میکنیم.
منتقد واشینگتن پست (امتیاز ۱۰۰ از ۱۰۰)
اَن هورنِدِی | «شما هم خواهید خندید و هم گریه خواهید کرد.» این سوتیتری است که در دنیای تئاتر و سینما تقریباً به یک کلیشه بدل شده است؛ جملهای که در نقدی تحسینآمیز، تضمینی است بر لذت تمامعیاری که تماشاگر تجربه خواهد کرد. اصلاً فیلم کودا اینجاست تا به ما یادآوری کند کلیشهها حقیقت دارند و گاهی وقتها جواب میدهند. پس به همین خاطر است که این کمدی-درام قراردادی که بلوغ شخصیت اصلیاش را دنبال میکند و یک فیلم ازمدافتاده بهحساب میآید، با اینکه به اصول آشنای داستانگویی و تحریک احساسات تماشاگر چسبیده، ولی بهواسطه ترکیب برنده بازیگرانش، فضای هیجانانگیز و لحن اصیل و واقعیای که کسب کرده، به درجهای رسیده است که دوستنداشتن آن غیرممکن است. فیلم کودا برای تماشاگرانی که از مبالغههای ابرقهرمانی خسته شدهاند و حال و حوصله دیدن فیلمهای هنری و یافتن معانی و مفاهیم آنها را ندارند، راهحل و گزینه نجات است: فیلمی که به اندازه کافی شیرین، بامزه، معنادار و دستیافتنی است.
منتقد ورایتی (امتیاز ۹۰ از ۱۰۰)
اوئن گلیبرمن | تماشای فیلم کودا، این درام سرزنده، بامزه، لطیف و هیجانآور که جشنواره ساندنس را افتتاح کرد، برای من روحانگیزترین تجربه فیلمدیدنی بوده که از زمان تعطیلی سینماها تجربه کردهام. فیلم را در خانه تماشا کردم، با لینکی که بهم داده بودند. تنهایی و آخر شب؛ اما من که از سال ۱۹۹۵ به جشنواره ساندنس رفتهام با درامی چنان دعوتکننده و روحبخش روبهرو شدم که گاهی احساس میکردم واقعاً در سالن سینمایی از ساندنس نشستهام و آن را با تماشاگران واقعاً پذیرای این رویداد تماشا میکنم؛ همان جمعی که در تمام این سالها، فیلمدیدن با آنها برای من تسلیبخش بوده است… شان هیدر که به عنوان نویسنده و ویرایشگر داستان سریال کمدی-درام نارنجی مُد جدید است (Orange Is the New Black) کارش را آغاز کرد، با فیلم کودا دومین فیلم بلندش را پس از تِلولا (Tallulah) ساخته ولی مشخص است که استعداد دارد؛ و صاحب همان جوهر مقدسِ چگونه سروشکل دادن و ساخت استادانه چنین درام شوقانگیزی… امیلیا جونز در نقش روبی، احساسات ناب مسحورکنندهای را به نمایش میگذارد و شخصیتش، دختری است باانگیزههای زنده و هیجانانگیز. او راه ارتباطی خانوادهاش با جامعه بیرون است ولی باید آنچه را که در ذهن خودش میگذرد هم به آنها انتقال دهد. همه آنها سخنگوهای درجهیکی هستند اما داستان فیلم درباره این است که آنها چی لازم دارند تا حرف یکدیگر را بشنوند.
منتقد شیکاگو سانتایمز (امتیاز ۷۵ از ۱۰۰)
ریچارد روپر | شاید کسی بگوید سروصدای خیلی زیادی برای فیلم کودا بهپا شد (که به نظرم شایستگیاش را داشت) چون در نهایت یک درام خانوادگی/ نوجوانانه قابل پیشبینی است؛ اما واقعیت این است که این اثر شیرین و هوشمندانه نیز هست و با اینکه شما میتوانید داستان اصلی و تمام خرده پیرنگهایش را پیشبینی کنید اما دستآخر، نمیتوانید اسیر پویایی خانوادگی منحصربهفرد و پیچیده و توأمان بهشدت دوستداشتنی فیلم نشوید… روبی یک قهرمان زن کلاسیک است که انگار مستقیم از دل فیلمهای نوجوانانه بیرون آمده؛ نوجوانی در سال آخر دبیرستان که باهوش، بامزه، خجالتی و دوستداشتنی است… فیلم کودا عاشقانه کوچک و زیبایی هم دارد که بین روبی و پسر همکلاسی محبوب و خوشتیپی به نام مایلز جریان پیدا میکند، اما در اصل، داستانی است درباره خانواده؛ خانوادهای که با زبان اشاره با هم ارتباط برقرار میکنند ولی برای شما یادآور خانوادههایی هستند که میشناسید یا شاید بهتر از همه میشناسید.
منتقد نیویورک تایمز (امتیاز ۷۰ از ۱۰۰)
جینِت کتسولیس | هرچند پیرنگ فیلم کاملاً قابل پیشبینی است اما فیلم کودا از فرصت نمایش بیانگری زبان اشاره لذت میبرد. بازیگران کنار هم یکدست و بینقص عمل کردهاند و فضای ساحلی و کارگری بهدقت درک و تصویر شده است. خانواده و صمیمیت بین اعضای آن به خوبی شکلگرفته و اگر برخی تعاملها، کلیشهای و از جنس سریالهای کمدی موقعیت (سیتکام) است، تلاشهای روبی برای به اشتراک گذاشتن استعدادش در زمینه موسیقی (بهخصوص در صحنهای دوستداشتنی با پدرش) فوقالعاده تأثیرگذارند. بیش از یک بار اتفاق میافتد که شان هیدر نویسنده و کارگردان، زاویه دید فیلم را به شخصیتهای ناشنوای خود اختصاص دهد. در کنسرت مدرسه، دوربین خانواده روبی را در میان جمعیت نشان میدهد و ناگهان صدا قطع میشود تا ما به جهان ساکت این خانواده پرتاب و از جمع جدا شویم. در چنین لحظههایی که دیالوگ کنار میرود و داستان آرام میگیرد، ما روح فیلمی بارورتر را میبینیم.