شاهکار یا فاجعه؟ مسئله این است
۱۹ آبان ۶۷ سالگرد اکران یکی از مهمترین ساختههای عباس کیارستمی است
«خانه دوست کجاست؟» را میتوان مهمترین فیلم عباس کیارستمی دانست. فیلمی که هم او را به عنوان یک فیلمساز مولف به دنیا معرفی کرد و هم جریان فیلمسازی کانون پرورش فکری را به سمت یک هویت مستقل پیش برد. به مناسبت سالگرد اکران این فیلم سینمایی نگاهی انداختهایم به نقدها و تحلیلهای این فیلم که در ادامه میخوانید.
مهمترین فیلم عباس کیارستمی
اغراق نیست اگر خانه دوست کجاست؟ را نهتنها یکی از مهمترین فیلمهای کارنامه پربار عباس کیارستمی، بلکه یکی از نقاط عطف سینمای دهه ۱۳۶۰ بدانیم. هرچند کیارستمی کار خود را در سینمای ایران از اواخر دهه ۴۰ شروع کرده و در دهه ۵۰ فیلمهای مهم و تحسینشدهای همچون گزارش را ساخته بود، اما موفقیتهای اساسی او از دهه ۶۰ شروع شد: «محدودیتهای ناشی از انقلاب و ممیزیهای جدید، از حذف روابط عاشقانه گرفته تا پرهیز از ستاره سالاری، نهتنها خللی بر فعالیتهای کیارستمی وارد نیاورد، بلکه زمینهساز شکوفایی مضامین و الگوی روایی او شد و عملا مخاطبین پرشماری برای او مهیا کرد… توفیق گامبهگام کیارستمی، الگوی ویژهای بنا نهاد که فیلمسازان پرشماری را به دلیل سهلالوصول بودن ظاهریاش جذب کرد» (حمیدرضا صدر، کتاب «درآمدی بر تاریخ سیاسی سینمای ایران»)
سینمای کیارستمی، سینمایی سهل و ممتنع بود: از یک طرف سادگی ظاهری آثارش در کنار موفقیتهای پیاپی او در جشنوارههای معتبر، باعث شده بود تا خیلیها فکر کنند برای موفقیت کافی است تا چند فردِ روستایی را در طبیعت رها کنند؛ اما از سوی دیگر نگاه عمیق کیارستمی به مناسبات انسانی و توجه فراوان به جزییات، باعث شده بود تا رسیدن به کیفیتِ بهترین فیلمهایش از سوی دیگران، کار بسیار دشواری باشد.
خلاصه داستان فیلم خانه دوست کجاست
اگر در مورد دنیای کیارستمی و خانه دوست کجاست؟ چیزی ندانیم، پس از مطالعه خلاصه داستان فیلم احتمالا از سادگی و معمولی بودنش شگفتزده میشویم. خلاصه داستان خانه دوست کجاست؟ (که ۱۹ آبان ۱۳۶۷ در سینماهای کشور به نمایش درآمد) به شرح زیر است: پسری بهنام احمد احمدپور بعد از بازگشت از مدرسه به خانه متوجه میشود که به اشتباه دفتر مشق همکلاسیاش محمدرضا نعمتزاده را به خانه آورده؛ این در حالی است که معلم مدرسه به محمدرضا هشدار داده که اگر تکالیفش را در دفتر مشق خودش ننویسد، اخراج خواهد شد. احمد تصمیم میگیرد به هر شکلی که شده، دفتر را به دوستش در آنسوی روستا برساند.
واکنشی به جامعه پیرامون
عدهای طی سالها و دهههای بعد، کیارستمی را متهم به بیتوجهی به شرایطِ روز کردند. آنها از این انتقاد میکردند که در اوج جنگ تحمیلی، که در آن سالها به نبردی فرسایشی تبدیل شده بود، کیارستمی فیلمی در مورد کودکی ساخته که بزرگترین دغدغهاش رساندن دفتر مشق همکلاسیاش به اوست. انگار همهچیز آرام است و فقط مانده همین دغدغههای جزیی. این افراد، دو نکته را در نظر نمیگیرند. بحث اول این است که قرار نیست تمام فیلمها به دغدغههای کلان یا مهم (در دنیای بیرونی) بپردازند. نکته کلیدی این است که فیلمساز بتواند دغدغه شخصیت اصلی فیلمِ خود را، هر چه که هست، برای او، و سپس برای تماشاگر، به دغدغهای مهم تبدیل کند. در چنین شرایطی است که ما میتوانیم ۸۰ دقیقه به تماشای داستان پسربچهای بنشینیم که رساندن دفتر مشق همکلاسیاش به مهمترین دغدغه زندگیاش تبدیل شده است.
نکته دوم هم این است که مهمترین فیلمهای کیارستمی (از جمله خانه دوست کجاست؟) بدون نیاز به بیان مستقیم و گلدرشت، میتوانند واکنشهایی به جامعه اطراف قلمداد شوند: «تلاش بیوقفه پسرک برای بازگرداندن دفترچه مشق همکلاسیاش، زمینههای اجتماعی را خاطرنشان میکرد: معلم مدرسه تنبیه و تهدید بچهها را خوب میشناخت، پدربزرگ چیزی جز مجازات را به یاد نمیآورد، مادر خانواده جملههای پسرک را نمیفهمید و مردمان ده بالادست پاسخی برای پرسشهای او نداشتند. بیگانگی پسرک در روستای مجاور یادآور جنگ دو همسایه آشنا بود… بابک احمدپور در فیلم خانه دوست کجاست؟ پایدارترین و تاثیرگذارترین شخصیت سینمایی دهه شصت را شکل داد. همان کسی که در کشاکش جنگ به او نیاز داشتیم تا فراموش نکنیم چه جانسخت هستیم یا هنوز محبت و عشق را میفهمیم… سهگانۀ کوکر (اشاره به سه فیلم خانه دوست کجاست؟ و فیلم زندگی و دیگر هیچ و زیر درختان زیتون)… بدون غلطیدن به ورطه شعار و هیاهو، موقعیت و تلقی آدم ایرانی عصر خویش را عرضه کردند. فیلمهای کیارستمی در عین بیاعتناییِ ظاهری به مسائل سیاسی روز، سیاسی بودند» (حمیدرضا صدر، کتاب «درآمدی بر تاریخ سیاسی سینمای ایران»)
مرزی میان سادگی و آسانی
سادگی و بیپیرایهبودن فیلم خانه دوست کجاست؟ یکی از نکاتی بود که از همان زمان اکران توجه منتقدان را به خود جلب کرد. طرفداران فیلم سعی کردند میان سادگی و سادهانگاری (یا، آنطور که در یادداشتهای خود تاکید میکردند، آسانی) تمایز قائل شوند. بهعنوان مثال مجید محمدی (هفتهنامه سروش، شماره ۴۵۲، ۲۱ آبان ۱۳۶۷) از جمله نویسندگانی بود که روی این تمایز دست گذاشت: «سادگی هیچگاه همارز و هممرز با ابتذال نیست چون سادگی با آسانی تفاوت بسیار دارد و این آسانی است که هممرز با ابتذال است. خود زندگی بسیار ساده است اما در عین حال آغشته و همراه است با سختی و رنج بسیار.» با این توضیح، او رمز موفقیت کیارستمی در حوزه سینمای کودک را همین سادگی دانست و در این راه به دلایل شکلگیری این سادگیِ دلچسب اشاره کرد: وحدت هدف و نتیجه؛ بیان سخنان در قالب واقعیت صلب و عریان؛ درک مناسب کارگردان از حیث مردمشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی و انسانشناسی؛ گزینشی بودن سینمای کیارستمی (یعنی عدم اصرار او به بیان تمام ابعاد عاطفی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… در نگاهش به واقعیت) و…
یک هفته بعد، مسعود فراستی در یادداشتِ خود بر این فیلم (هفتهنامه سروش، شماره ۴۵۳، ۲۸ آبان ۱۳۶۷)، علیرغم ایراداتی، همچون کودکانه نبودن نوع نگرش فیلمساز، فقدان تخیل و هیجان در دستمایه اثر و کمکشش بودنِ بخشهایی از فیلم، کار کیارستمی را به دلیل مشابهی موردستایش قرار داد (و همچون محمدی به تفاوت میان سادگی و آسانی اشاره کرد): «با همه این اشکالات، فیلم خانه دوست کجاست، فیلمی است زیبا و ساده و نه آسان، بیادعا و صمیمی. تعدد موضوع ندارد. یک حرف را میزند و تمام مسائل جهان هستی را بررسی نمیکند. شعار نمیدهد، پرطراوت است.» او در بخشهای دیگری از این یادداشت هم بر اهمیت سادگیِ فیلم تأکید کرد: «سینمای کیارستمی پنجرهای است که به سوی دنیای واقعی کودکان باز میشود و آینهای است که احساس او را نسبت به این دنیای ساده و صمیمی منعکس میکند. کیارستمی کودکان و دنیای آنها را خوب میشناسد، با بچهها استادانه کار میکند و بازی میگیرد، سادگی و بیتکلفیشان را خوب منعکس میکند… و آفرین معلم خانه دوست بر مشق خوب کودک و گل کوچک زیبای او لای دفتر دوستش، بر کیارستمی و حسوحال و صمیمیت کودکانهاش»
یکی از نکات جالب در مورد یادداشت فراستی این است که او کمی بعد نظر خود را در مورد خانه دوست کجاست؟ پس گرفت و فیلم را فریبنده دانست (که این نظر او در بخشهای بعدی این مطلب ذکر شده است)
خوب اما ناکامل
علیرغم استقبالِ عمومیِ منتقدان از فیلم خانه دوست کجاست؟ تمام نظرات به یک اندازه مثبت نبود. گروهی از منتقدان، علیرغم تحسینِ جنبههایی از کار کیارستمی، ایراداتی را هم متوجه فیلم دانستند. بهعنوان مثال در نقدی نوشته ت. محجوب در روزنامه جمهوری اسلامی (شمارۀ ۲۷۵۳، ۳ آذر ۶۷) نویسنده در عین تحسین کیارستمی و با وجود لحنِ مثبت مطلبش، به مشکلاتی همچون پراکندهگویی اشاره کرد که به فیلم ضربه زدهاند و نمونهاش را تکگویی پدربزرگِ احمد در فیلم دانست که خارج از خط اصلی فیلم مطرح میشود.
منتقدان دیگری نیز به مشکل مشابهی در فیلم اشاره کردند. بهعنوان مثال احمد طالبینژاد در ماهنامه فیلم (شمارۀ ۷۱، آذر ۱۳۶۷) چنین نوشت: «میتوان حدس زد که کیارستمی با موضوع پیشنهادی، تنها از دریچه آرمانگرایی برخورد کرده و راه را بر دیگر ابعاد قضیه، کموبیش بسته است. این است که مسائل حاشیهای مانند سرگذشت هنرمند مهجوری مثل پیرمرد نجار، مدت قابل توجهی از فیلم را به خود اختصاص میدهد، بیآنکه حضور او کوچکترین نقشی در داستان و حتی موضوع اصلی داشته باشد…»
در همان شماره، ایرج کریمی هم به همان ایراد اشاره کرد: «مایهها، فکرها و شخصیتهایی هستند که در فیلم خانه دوست جا نیفتادهاند، عمل نیامدهاند، خاماند. در این فیلم اساسا شخصیتپردازی پیچیدهای نشده و شخصیتها از سادهترین انواع تیپ هستند. با هیچ تحول شخصیتی روبهرو نیستیم و آدمها در همه حال همانی هستند که در آغاز معرفی شدهاند… پدربزرگ پرگو، وقت زیادی از فیلم را گرفته است. این همه تاکید بر دیدگاه او در زمینه تربیتی میتوانست در پیوند با رویه اصلی فیلم باشد.»
وقتی مسعود فراستی نظر مثبت خود را پس گرفت!
با این وجود، کیارستمی مخالفان سرسختتری نیز در میان منتقدان داشت. لحن برخی از حملات به او و خانه دوست کجاست؟ ممکن است امروز عجیب به نظر برسد. بهعنوان مثال، در همان دوران اکران عمومی خانه دوست کجاست؟ خسرو دهقان در یادداشتی در مورد سینمای عباس کیارستمی در هفتهنامه سروش (شماره ۴۵۵، ۱۲ آذر ۱۳۶۷) بهشدت به او حمله کرد: «تنها چیزی که کیارستمی آموخته و برای همه عمر آویزه گوش قرار داده مهارت در نقاب گرفتن و نحوه ویراژ دادن و در رفتن و ناتواناییها را پنهان کردن و به کلاس اول فرار کردن است… کیارستمی در حال آموزش دادن هیچچیزی به هیچ بچهای نیست. مثل اینکه معلمی «راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست» را هجی کند. آموزش حرف به حرف و کلمه به کلمه و سطر به سطر و هجی کردن این شعر به درد هیچ بچهای نمیخورد. دانش حافظشناسی رایج را هم سر سوزنی بالا نمیبرد. تنها هزار دانه روشنفکر دور و بر عشق میکنند و بر طبل میکوبند که چه نشستهاید، کیارستمی و حافظ و هجی»
بهزاد رحیمیان: «خانه دوست کجاست؟ رقتانگیز است. حیف از کیارستمی که بعد از بیست سال سیاهمشق هنوز فیلمسازی را یاد نگرفته و فیلمی ساخته که نه خوب است و نه حتی بد، ابتدایی اندیشیده و اجرا شده. خنثی بودن فیلم از سر جوانی کارگردان که باشد، قابل تحمل است…»
اما شاید بتوان گفت که تندترین حمله به این فیلمِ تحسینشده کیارستمی از جانب بهزاد رحیمیان صورت گرفت. رحیمیان در یادداشتی با عنوان سینمای سیاه (هفتهنامه سروش، شماره ۴۵۶، ۱۹ آذر ۱۳۶۷) عملا کیارستمی را فاقد دانش فیلمسازی و فیلمِ او را رقتانگیز دانست: «خانه دوست کجاست؟ رقتانگیز است. حیف از کیارستمی که بعد از بیست سال سیاهمشق هنوز فیلمسازی را یاد نگرفته و فیلمی ساخته که نه خوب است و نه حتی بد، ابتدایی اندیشیده و اجرا شده. خنثی بودن فیلم از سر جوانی کارگردان که باشد، قابل تحمل است… اما وقتی راه را تا میانه پیموده باشیم و همچنان با غرور کمدانشی بر سر دیگران بکوبیم، انتظار بیتفاوتی هم نباید داشته باشیم.»
او در ادامه، در راستای تحقیر بیشتر فیلم و فیلمساز، ادعا میکند که خانه دوست کجاست؟ به علت نابلدی کارگردانش به همان مسیری میافتد که آثارِ موسوم به فیلمفارسی افتاده بودند: «عمری از فیلمفارسی کشیدیم و بس بود. فیلمفارسی هم ادعای درس اخلاق داشت و آنقدر بد ساخته میشد که دنیا را دنیایی از هم گسیخته و مهاجم تصویر میکرد. خانه… چه میگوید؟ میخواهد بگوید دنیای آرمانی، دنیای دوستی است. در صورتی که میگوید جامعه با خود بیگانه است و مهربان نیست. با انشاء شعر سهراب سپهری، بازیگری هنرپیشههای غیرحرفهای و سفیدکاری و گلکاری دنیای آرمانی ساخته نمیشود. فیلم آرمانی به وجود نمیآید. پس درس اول را اول بیاموزیم: کارگردانی یاد بگیریم.»
مسعود فراستی هم ۲ سال بعد از نظر مثبت اولیهاش، در ماهنامه سوره (بهمن ۶۹) نقدی منفی بر فیلم کلوزآپ/نمای نزدیک (فیلم دیگر کیارستمی) نوشت و در بخشی از آن، ضمن پس گرفتن نظرِ قبلیاش در مورد خانه دوست کجاست؟ تلویحا اعتراف کرد که در مقابل این فیلم فریبخورده و نظری کموبیش مشابهِ بهزاد رحیمیان را مطرح کرد. از نظر او هم فیلم خانه دوست کجاست؟ چیزی نیست که مینماید: «در فیلم خانه دوست کجاست؟ که در برخورد اول و مجرد از سایر آثار کیارستمی، انسان را به شبهه میاندازد و میفریبد، به ظاهر دوستی جای ترس نشسته. پسرک دانشآموز به دستور فیلمساز در جستجوی خانه دوست است. اما نمییابد و دوستی را به جایش پیدا میکند! و باز همین ترس است عامل اصلی و موتور محرک کنشهای پسربچه. ترس است که او را وا میدارد به جستجوی خانه همشاگردی و نه دوستی. ترس از تنبیه همشاگردی. در آخر هم که مشق نوشته شده را با کلک به معلم قالب میکند، باز ترس، رهایش نمیکند. ترس از لو رفتنش توسط دوست و تنبیه شدن. ترس از معلم. او همیشه در هراس است. هراس از پدر و کتک وحشیانه.»
پایانبندی
برخی از نقدهای نوشتهشده بر سینمای کیارستمی و فیلم خانه دوست کجاست؟ بیشازحد تند و خشمگینانه (و حتی در مواردی غرضورزانه) به نظر میرسند و خیلی از ایراداتِ مطرحشده قابل تامل و بحث هستند. با این وجود قابل انکار نیست که فیلم خانه دوست کجاست؟ تأثیر ماندگاری بر سینمای ایران گذاشت. موفقیت جهانی این فیلم (و فیلمهای بعدی کیارستمی) موجی از فیلمهای تقلیدی را در سینمای ایران بهراه انداخت؛ فیلمهایی که، بهجز چند استثنا، به کیفیت و جزئینگری آثار کیارستمی نزدیک هم نشدند. مثل اتفاقی که پس از جریانسازی اکثر فیلمهای تاریخسازِ سینمای ایران (از فیلم قیصر تا جدایی نادر از سیمین) رخ داد، در این مورد هم شاهد انحرافی غمانگیز از مسیری هستیم که یک فیلمسازِ توانا در دورهای ایجاد کرده بود. با این وجود، این انحرافات از ارزش فیلم نمیکاهد. فیلم خانه دوست کجاست؟ هنوز همانقدر ساده، صمیمی و تاثیرگذار است که در دهه ۶۰ به نظر میرسید. جادوی سینمای کیارستمی هنوز هم کار میکند.
تعجب میکنم این نقدهای سطحی رو از این فیلم معرکه نوشتن. باور کنید موندم از این همه تک بعدی بودن و سطحی نگری.
یاد کیارستمی بزرگ گرامی
هر شخصی که اسم خکدش رو گذاشته منتقد و فاقد اندیشه و تخصص هست که منتقد نیست حزب بادی هم زیادن تو این مملکت