حمید برادر بزرگتر خانواده راستگو است که حالا برای رهایی از طلسم به همراه خواهر و برادرش راهی یک سفر جادویی شده است. مانی آخشی بازیگر نقش حمید در این سریال است که خودش میگوید عاشق بازیگری است و این مسیر را هم با جدیت ادامه میدهد. حالا نوبت این ستارههای نارگیل است تا با آنها گفتوگو کنیم.
- سریال نارگیل در حال پخش است و این روزها خیلیها بازی تو را در این مجموعه میبینند، برای آنها توضیح میدهی که بازیگری را از کجا آغاز کردی و چه شد که به این سریال پیوستی؟
بازیگری را از ۵ سالگی آغاز کردم. کمکم در چند تیزر تبلیغاتی و چند نقش کوتاه حاضر شدم تا به نقش اصلی سریال «نارگیل» رسیدم. پیشتر سر یک سریال تاریخی حضور داشتم که دستیار کارگردان آن کار من را به عوامل سریال «نارگیل» معرفی کرد. اردیبهشت امسال بود که به دفتر این پروژه رفتم و فیلمنامه را تحویل گرفتم. فیلمنامه را که خواندم دیدم واقعا نقش جذابی است و موضوع سریال هم خیلی خوب و بامزه است. سوژه سریال را بسیار دوست داشتم و به همین علت هم بازی در این سریال را پذیرفتم. چند ماه سر کار بودیم. بازیگری هم همیشه سختیهای خودش را دارد. در مجموع تجربه خیلی خوبی بود و واقعا آن را دوست داشتم.
- اشاره کردی که با خواندن فیلمنامه به این کار علاقهمند شدی. بهعنوان یک نوجوان کدام ویژگی این داستان این اندازه برایت حائز اهمیت و جذاب بود؟
داستان «نارگیل» به نسبت داستانهای دیگر بسیار متفاوت بود. فضای تخیلی این داستان را خیلی دوست داشتم. من شخصا عاشق کارهای خیالی و فانتزی هستم. در طول کار هم عاشق سه عروسک شدم. واقعا با آنها ارتباط برقرار کردیم.
- قبلا تجربه کار فانتزی به این شکل را داشتی؟
نه. البته پیشتر در «هشتگ خاله سوسکه» بازی کرده بودم که تا حدودی فضای فانتزی داشت اما کار با عروسکها اولینبار بود که تجربه میکردم و بسیار هم این تجربه را دوست داشتم.
- تجربه بازیگری کنار عروسکهای این مجموعه چطور بود؟
خیلی تجربه خوبی بود. من هر سه عروسک را دوست داشتم چرا که بامزه بودند و صداهای بامزهای هم روی آنها گذاشته شده بود. از میان آن «لیوه» را بیشتر دوست داشتم و عاشقش شدم. خیلی کاراکتر بامزهای بود و جوکهای بامزهای تعریف میکرد…
- البته بیشتر جوکهای بیمزه تعریف میکند!
(میخندد) بله اما همین بیمزگیهایش هم بامزه است! خیلی قیافه بامزهای هم دارد. سر کار هم وقتی عروسکگردان با این عروسکها بازی میکرد، واقعا احساس میکردیم جان دارند.
- کمی از نقش «حمید» بگو. چطور به این نقش نزدیک شدی و آن را بازی کردی؟
من نقش پسر بزرگ خانواده را در سریال بازی میکنم که هم ترسو است و هم شکمو. البته میخواهد ترسش را از همه پنهان کند. میخواهد خودش را شجاع نشان دهد اما در واقع بیشتر میترسد. من خودم هم تا حدودی آدم ترسویی هستم…
- پس به خود واقعیات نزدیک است…
بله. شبیه خودم هست.
- از همبازیهایت در این سریال بگو.
با هم بسیار دوست بودیم و در پشت صحنه مدام با هم گفتوگو و بازی میکردیم. واقعا بعد از تعطیلی کار دلم برایشان تنگ شد. در روز آخر ضبط و موقع خداحافظی هم بسیار ناراحت شدیم و گریه کردم.
- بهعنوان یک نوجوان قبل از بازی در این سریال چقدر فیلمها و سریالهای ایرانی ویژه کودکان و نوجوانان را دنبال میکردی؟
واقعا سریالها و فیلمهای کودکان و نوجوانان در ایران کم است و به همین دلیل هر کار تازهای که میآمد، با اشتیاق زیاد به تماشای آن مینشستم. فیلمهای کودک ایرانی و خارجی زیادی دیدهام و فکر میکنم همه فیلمهای کودک و نوجوان ایرانی را دیدهام.
- فکر میکنی چرا اینقدر تعداد فیلمها و سریالهای مناسب گروه سنی شما کم است؟
واقعا من هم از این موضوع ناراحت هستم. فیلم ایرانی خوب برای کودک و نوجوان بسیار کم است و واقعا دوست دارم کارهای بیشتری در این حوزه ساخته شود. هم انیمیشن و هم فیلمها و سریالهای مناسب برای ما. کاش تولیدات بیشتری در این زمینه ساخته شود.
- بعد از پخش دو قسمت ابتدایی چقدر دوستان و هم سنوسالهایت با «نارگیل» ارتباط برقرار کردهاند؟ بازخوردی از آنها گرفتهای؟
همه میگویند چقدر فیلم باحالی است. خیلیها دوست داشتند و از بازی من هم تعریف میکردند. به نظرم هم سنوسالهای من خیلی از این سریال خوششان میآید. هم عروسکها و هم داستان فیلم را خیلی از بچهها دوست دارند. در مجموع هم فیلم یک پیام آموزنده دارد و آن اینکه نباید دروغ گفت.
- بازیگری چقدر برایت جدی است و تا کجا میخواهی این حرفه را ادامه دهی؟
بازیگری را بسیار دوست دارم و حتما تا سنین بالاتر این حرفه را ادامه میدهم. حتی دوست دارم در آینده کارگردان هم بشوم. همین الان هم گاهی که حوصلهام سر میرود، دفترچهای برمیدارم و فیلمنامهای از ذهن خودم مینویسم. من عاشق این حرفهام و اگر بازیگری و سختیهایش من را اذیت میکرد از همان سن پنجسالگی آن را کنار میگذاشتم.