این سریال، روایت زیادهخواهی انسان است که او را به ورطه سقوط انسانیت میکشاند. روایت زخمهایی که انسان از خودش میخورد.
دستکم دو مؤلفه مهم میتوان برای سریال زخم کاری برشمرد: نخست، اقتباسی بودن آنکه بر اساس رمان ایرانی بیست زخم کاری محمود حسینیزاد نوشته شده و ملهم از مکبث اثر شکسپیر است و دوم، شکلگیری یک گنگستر ایرانی است که جذابیت و کشش دراماتیک آن، دست کمی از نمونههای خارجی ندارد.
در این قیاس، باید به بومیسازی و الگوی ایرانی ژانر و مولفههای آنهم توجه کرد که مهدویان به خوبی از پس آن برآمده و حتی به جرات میتوان گفت که اگر از خود رمان جلوتر نباشد، عقبتر از آن نیست. این البته دستاورد کمی نیست؛ که اقتباسهای سینمایی موفق در سینمای ایران چندان زیاد نیستند.
اما آنچه بهمثابه «روح زمانه در اثر» میتوان نام برد، شاید مهمترین عنصری است که زخم کاری را مماس با گفتمان زمانه میکند: بازنمایی بازی قدرت و ثروت در مناسبات خانوادگی و درهمتنیدگی با عواطف انسانی. اگر فرم و ساختار روایی قصه را هم لحاظ کنیم، در نهایت با یک نوآر مدرن ایرانی مواجه هستیم که قصه خود را به خوبی در نقطههای عطف تعلیق، رج میزند و ضمن همراه کردن مخاطب بر موج تعلیقها به گسترش تدریجی درام خود میپردازد.
شخصیتپردازی و بازنمایی آنها نیز بر اساس همین فرمول پیش میرود و مخاطب به شکل نقطهبهنقطه و در یک رمزگشایی تدریجی و حوصلهمند، هم با فضا و اتمسفر قصه همسو میشود و هم شخصیتها و کاراکترهای متنوع اصلی و فرعی داستان را میشناسد. حتی میتوان گفت در روند این آشناییزاییهاست که آشناییزدایی هم رخ میدهد و تماشاگر را غافلگیر میکند؛ به این معنی که در هر قسمت، ضمن آشنایی با شخصیت و دنیای درونی و نسبت او با قصه، شخصیتهای معرفیشده قبلی هم رمزگشایی تازه میشوند و مهدویان تلاش کرده تا از این طریق، هم پیچیدگی شخصیتهای قصه خود را صورتبندی کند. هم بخش مهمی از تعلیق درام را در دل همین شخصیتها بکارد و بهرهبرداری کند و هم از این طریق کشش و ریتم و ضربآهنگ تند و پرشتاب خود را در یک روند منطقی حفظ کند.

زخم کاری را میتوان مصداقی از این شعر حافظ دانست که میگوید «من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد». قصه، یک قصه خانوادگی است؛ یک دعوا و جدال خانوادگی که همه باهم نسبت خونی و فامیلی دارند. راس این خانواده، حاج عمو (با بازی سیاوش طهمورث) است که همه اعضای خانواده را در شرکت سرمایهگذاری گسترده و بینالمللی خود سهیم کرده، اما نمیداند آدم بدترین زخمها را از کسی میخورد که بیشترین اعتماد را به او دارد. وسوسهها از راه میرسند و حرصها پا به میان میگذارند تا در نهایت، بازی قدرت و ثروت به توطئه خانوادگی بیانجامد.
زخم کاری تراژدی ارث و حرص است؛ دریدن و فریفتن یکدیگر برای اول بودن. برای بهدست گرفتن قدرت و بر صدر نشستن. برنده بودن به هر قیمتی! مالک (با بازی جواد عزتی) محصول همین نگاه است که از یک نوکر به یک هیولا بدل میشود. و چه قدرتمندانه به نمایش میگذارد شمایل این هیولای خطرناک را، جواد عزتی با بازی چشمگیر و درخشانش. مالک، پسر حاجآقا اسمال چرخچی نمیخواهد نوکرزاده و زیردست باشد و تمام تلاشش را میکند تا به ارباب بدل شود، اما هزینه این رویا، لجنزاری است که در شمایل شیک زندگی و آدمهای لاکچری بازنمایی میشود و جواد عزتی چه با شکوه و شوکت آن را بازنمایی میکند.
بدون شک یکی از نقاط قوت سریال زخم کاری بازی خوب بازیگران آن است که هرکدام تلاش کردهاند بهترین بازی خود را ارائه دهند؛ از رعنا آزادیور گرفته تا کاظم هژیر آزاد. شاید به جرات بتوان گفت سریال زخم کاری نقطه عطفی در کارنامه بازیگری رعنا آزادیور خواهد بود و بعد از این مسیر تازهای در بازیگریاش رخ خواهد داد. او نقش یک زن اغواگر و یک فم فتال ایرانی را به خوبی بازی میکند. زنی که از شوهرش قدرتمندتر به نظر میرسد. گاهی با ترفندهای زنانه و عاطفی و گاه با خوی وحشیگری تلاش میکند مالک را به سمت اهداف خودش ترغیب کند. او از ترس متنفر است و هر بار که مالک کم میآورد و میترسد اوست که به مالک انگیزه میدهد تا به «ادامه دادن» ادامه دهد؛ حتی با خشونت فیزیکی.
زخم کاری با درهم آمیختن داستانکها و داستانهای فرعی به خط اصلی قصه تلاش میکند تا تصویری جزئینگر و چندلایه از جامعه و آدمهای پیچیده امروز، بهویژه در طبقه نوکیسه را روایت کند؛ روایت زیادهخواهی انسان که او را به ورطه سقوط انسانیت میکشاند. زخم کاری روایتی از زخمهایی است که انسان از خودش میخورد؛ زخمی که خوب نمیشود، میکشد!
یادداشت شاهین شجری کهن برای سریال زخم کاری
یادداشت محمدرضا لطفی برای زخم کاری