نقد فیلم جنگ جریان

فیلم جنگ جریان یک نمایش شیک و با سلیقه واقعی از نبردی بر سر جریان برق است که بر اساس چهره‌ها و وقایع تاریخی واقعا جالب ساخته است.

در دهه‌های ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰، توماس ادیسون مخترع (با بازی بندیکت کامبریج) و جرج وستینگهاوس کارآفرین (با بازی مایکل شنون) با یکدیگر رقابت شدیدی را شروع کرده بودند، آن هم بر سر این موضوع که بالاخره چه کسی لامپ را برای مردم آمریکا به ارمغان خواهد آورد. در همین حال، یک رقیب دیگر هم وارد عرصه این نبرد می‌شود، نیکولا تسلای ذهن‌خوان (با بازی نیکلاس هولت) که صربی‌الاصل بود.

در متن آغازین فیلم «جنگ جریان» (The Current War) نوشته شده که این فیلم، رویدادهایی را توصیف می‌کند که درباره به تصویر کشیدن چیزی است که آن را «مسابقه برای خلق جهان مدرن» می‌نامیم. اگر این حرف درست باشد، شاهد نوعی رقابت پرپیچ‌وخم و حاشیه‌دار خواهیم بود که بخش‌های سرگرمی و تفریح آن بسیار کمی است و تعداد رقبا و مدعیان آن نیز مدام تغییر می‌کند.


آلفونسو گومز ریخون (Alfonso Gomez-Rejon) کارگردان فیلم جنگ جریان پس از یک تاخیر طولانی بعد از آخرین فیلم خود، «من و ارل و دختر در حال مرگ» (Me And Earl And The Dying Girl) سعی کرد که فیلمش را به شکل بسیار مشابهی نظیر فیلم «پرستیژ» کریستوفر نولان بسازد. ( فیلمی که به نوعی پسرعموی دور این فیلم به‌حساب می‌آید) و نشان دهد که پیشرفت علمی باید مانند جادوگری و شعبده‌بازی، دگرگون‌کننده واقعیت باشد. محوریت این فیلم که اصطلاحا «جنگ جریان‌های» بین توماس ادیسون – مخترع گرامافون، دوربین عکاسی و همچنین لامپ الکتریکی – و جرج وستینگهاوس که یک تاجر خشن است که روی سیستم جریان متناوب (AC) سرمایه‌گذاری کرده و آن را بیشتر از عرضه محدود جریان مستقیم (DC) ادیسون ارتقا داد و درنهایت هم بر سیستم جریان مستقیم ادیسون غالب شد.

فیلم جنگ جریان

این چهره‌های تاریخی به شکل تأثیرگذاری توسط دو بازیگر نقش اول این فیلم به تصویر کشیده شده‌اند. بندیکت کامبربچ که می‌تواند نقش نوابغ جسور و منضبطی مثل ادیسون را مثل آب خوردن بازی کند، درعین‌حال، مایکل شنون، حضور همدلانه و گرم‌تری را در نقش جرج وستینگهاوس عرضه می‌کند، وستینگهاوس سختگیر اما منطقی؛ که بی‌رحمی او تنها زمانی آشکار می‌شود که ادیسون انگشت اتهامش را به سمت سیستم AC او می‌گیرد و ادعا می‌کند که جریان متناوب، برای زندگی، تهدید و خطر محسوب می‌شود. این فیلم همچنین از تعدادی از بازیگران مکمل عالی هم برخوردار است. کاترین واترستون خیلی زیرکانه، گرفتار تله مرسوم نقش «زن مطیع شوهر» در نقش مارگارت – همسر باهوش و مصمم وستینگهاوس – نمی‌شود. درحالی‌که نیکلاس هولت روح جدیدی را به نقش نیکولا تسلا می‌دمد. به‌علاوه، یک بار دیگر شاهد یک بازی دوست‌داشتنی از تام هالند در نقش ساموئل اینسول، دستیار قابل‌اعتماد و همچنین وجدان ادیسون هستیم.

فیلم جنگ جریان مجموعه درهم‌برهمی از چیزهای مختلف است.

با این حال، در معرکه این شعبده‌بازی و همه عناصر موجود در آن، فیلم جنگ جریان از فقدان تمرکز روی یک موضوع خاص رنج می‌برد. این فیلم مدام بین دو داستان موازی ادیسون و وستینگهاوس می‌چرخد و جابه‌جا می‌شود؛ به معرفی تسلا و مشکلات او می‌پردازد، کسی که موضوعش کاملا تحت تاثیر یک موضوع جانبی در فیلم که موضوع صندلی الکتریکی بود قرار گرفت و به جریان مبارزات او برای عقد قرارداد در نمایشگاه جهانی شیکاگو در سال ۱۸۹۳ پرداخت. در فیلم جنگ جریان یک شروع و پایان روشن و منسجم وجود ندارد و درعین‌حال، فلش‌بک‌ها و توالی‌های رویا گونه فیلم، به طرزی گیج‌کننده از جریان روایت ممانعت می‌کنند. این می‌تواند نتیجه فیلمنامه‌ای باشد که بدون فکر نوشته شده است، فیلمنامه که اثر مایکل میتنیک است. اما به نظر می‌رسد که این اتفاق، بیشتر از مشکلات مرحله پس از تولید فیلم ناشی می‌شود. پس از این‌که رسوایی جنسی هاروی واینستین و اتهامات او درباره آزار جنسی مطرح شد، تهیه کننده اجرایی فیلم، آن را دوباره ویرایش کرد. گومز-ریخون، کارگردان فیلم جنگ جریان می‌گوید که هم پنج صحنه به فیلم اضافه کرده و هم‌زمان پخش آن را ده دقیقه، کوتاه کرده‌ است. درهرصورت، فیلم بسیار درهم‌وبرهم است.


مروری بر فیلم قدرت طبیعت | اکشنی طوفانی


خوشبختانه، گومز-ریخون جلوه‌های بصری را که در فیلم «Me And Earl» نشان داده، در فیلم جنگ جریان هم حفظ کرده است. او در این فیلم هم با چانگ هون چانگ فیلم‌بردار پارک چان–ووک هم‌کاری کرده تا بتواند یک واقع‌گرایی جادویی خفیف در این فیلم هم به‌کار ببرد. آن‌ها با کمک هم از تکنیک‌های زاویه بسته و تقسیم صفحه استفاده کرده‌اند، گاهی اوقات صفحه را می‌چرخانند و متناسب با سوژه دوربین از لنز فلر استفاده می‌کنند. جای تاسف است که داستان فیلم به‌جای آن‌که به‌طور پیوسته از نقطه نظر این‌وآن روایت شود، به شیوه‌ای مستقیم‌تر بیان نمی‌شود.

فیلم جنگ جریان یک نمایش شیک و با سلیقه واقعی از نبردی بر سر جریان برق است که بر اساس چهره‌ها و وقایع تاریخی واقعا جالب ساخته است. اما مشکل فیلم این است که تلاش می‌کند تا در زمان کمی، چیزهای خیلی زیادی را درباره ادیسون و وستینگهاوس به ما بگوید!


منبع: Empire

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil