فیلم چهارشنبه سوری؛ یک گزارش دقیق اجتماعی
این فیلم اصغر فرهادی ۳ سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار از جشنواره فجر دشت کرد
سالها قبل، کسانی که به تماشای دو سری مجموعه تلویزیونی داستان یک شهر نشستند، متوجه شدند که با کارگردان و فیلمنامهنویسی مستعد سروکار دارند که نگاه دقیقی به محیط اطراف دارد. بنابراین وقتی اصغر فرهادی بهسراغ ساخت فیلمهای سینمایی رفت، انتظارات از او چندان پایین نبود. دو فیلم اول فرهادی یعنی رقص در غبار و شهر زیبا، او را بهعنوان فیلمسازی توانا شناساندند. اما با چهارشنبهسوری بود که تغییری جدی در جایگاه سینمایی فرهادی اتفاق افتاد. چهارشنبه سوری نشاندهنده تغییر مسیر فرهادی از نمایش زندگی طبقات پایین جامعه بهسمت بحرانهای طبقه متوسط بود؛ مسیری که در ادامه به خلق درباره الی و جدایی نادر از سیمین انجامید. ۲۶ بهمن ماه سالگرد اکران عمومی چهارشنبهسوری است. نگاهی انداختهایم به بخشی از نقدهایی که در زمان و پس از نمایش این فیلم منتشر شد.
رازهای فیلمنامه نویسی به سبک اصغر فرهادی
خلاصه داستان فیلم چهارشنبه سوری
خلاصه فیلم را اینطور میشود تعریف کرد؛ روحانگیز که کارگر یک موسسه خدمات منزل است، در روز چهارشنبه سوری به خانهای در یک مجتمع مسکونی میرود. خانه اوضاع مناسبی ندارد و زن و شوهر، مرتضی و مژده، شب قبل دعوای مفصلی با هم داشتهاند. روحی کارش را در حضور مرتضی شروع میکند. با ورود مژده، درگیری تازهای میان او و شوهرش شکل میگیرد. مژده که ابتدا مخالف حضور روحی در خانه است، پس از رفتن مرتضی به محل کار، دختر را مامور میکند تا از چندوچون رابطه همسایه روبهروییاش سیمین، که آرایشگر است، با مرتضی سر در بیاورد. مژده تصور میکند شوهرش با آرایشگر رابطه دارد. از سوی دیگر، خواهر مژده میآید تا میان او و شوهرخواهر میانجیگری کند. روحی مثل یک مشتری به خانه سیمین میرود و متوجه میشود که صاحبخانه و همسایهها سعی دارند او را مجبور به ترک آنجا کنند. سیمین زمان دقیق سفر فردا صبح مژده و مرتضی را به دوبی میداند و انتقال همین موضوع توسط روحی به مژده، باعث میشود روحیهاش خرابتر شود. مژده از روی کنجکاوی به محل کار شوهرش میرود و در اطراف آنجا کشیک میدهد. مرتضی پس از دیدن او، به سراغش میرود و در خیابان کتکش میزند.
روحی امیرعلی، فرزند خانواده را از مدرسه برمیگرداند و وقتی مژده برمیگردد، آماده ترک خانه میشود. مرتضی هم پس از مدتی به خانه میآید و به مژده میگوید که تصورش اشتباه است. این وسط، روحی با یک دروغ ساده، بیگناهی مرتضی را به مژده اثبات میکند. پس از آرام شدن اوضاع، مرتضی برای رساندن روحی و گردش با امیرعلی، از خانه بیرون میرود و حالا با تاریک شدن هوا، آتشبازی چهارشنبه آخر سال شروع شده است. مرتضی در پارک، امیرعلی را به روحی میسپارد و برای خرید سفر آنها را ترک میکند اما در واقع سر قرارش با سیمین میرود. از حرفهای سیمین پیداست که نگران مژده است و نسبت به آینده این رابطه خوشبین نیست. مرتضی نزد روحی و پسرش برمیگردد و دختر که بوی عطر سیمین را میشناسد، متوجه اشتباهش میشود. در توقف کوتاهی که آنها پیش مژده دارند، روحی تلاش میکند واقعیت را به زن بگوید اما حضور مرتضی مانع این قضیه میشود. همسر سابق سیمین، فرزندشان را برای دیدار مادرش میآورد و خود در اتومبیل منتظر میماند. مرتضی پس از احوالپرسی با او، روحی را میرساند و نامزد روحی، همسر آیندهاش را در ظاهری متفاوت میبیند.
عوامل و بازیگران فیلم چهارشنبه سوری
کارگردان: اصغر فرهادی/ فیلمنامهنویسان: اصغر فرهادی، مانی حقیقی/ مدیر فیلمبرداری: حسین جعفریان/ تدوین: هایده صفییاری/ موسیقی: پیمان یزدانیان/ طراح چهرهپردازی: مهرداد میرکیانی/ بازیگران: هدیه تهرانی، ترانه علیدوستی، حمید فرخنژاد، پانتهآ بهرام، هومن سیدی، سحر دولتشاهی/ تهیهکننده: سید جمال ساداتیان/ محصول بشرا فیلم
دستاوردها و آمار فروش فیلم چهارشنبه سوری
فیلم چهارشنبه سوری ابتدا در سال ۱۳۸۴ در بیستوچهارمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با استقبال منتقدان و داوران جشنواره روبهرو شد. ۹ نامزدی در رشتههای بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن (هدیه تهرانی)، بهترین بازیگر نقش اول مرد (حمید فرخنژاد)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (ترانه علیدوستی و پانتهآ بهرام)، بهترین تدوین (هایده صفییاری) و بهترین صداگذاری (حسین ابراهیمی) نتیجه این استقبال بود که از آن میان ۳ سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین تدوین و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل زن (ترانه علیدوستی) به فیلم چهارشنبه سوری رسید.
چهارشنبهسوری در دهمین جشن سینمای ایران (جشن خانه سینما) در سال ۱۳۸۵ در مجموع پنج جایزه شامل تندیسهای بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر زن (هدیه تهرانی)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (که بهطور مشترک به پانتهآ بهرام و ترانه علیدوستی رسید) و بهترین صدابرداری را کسب کرد. این فیلم در پنج رشته بهترین فیلم، بهترین بازیگر زن، بهترین فیلمنامه، بهترین فیلمبرداری و بهترین تدوین هم نامزد تندیس جشن سینمای ایران بود.
در نهمین دوره جشن حافظ (۱۳۸۵) هم چهارشنبهسوری در مجموع ۹ نامزدی در رشتههای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر زن (دو نامزدی برای پانتهآ بهرام و هدیه تهرانی)، بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی متن، بهترین تدوین و بهترین صدا به دست آورد که از آن میان تنها تندیس حافظ بهترین کارگردانی را کسب کرد.
چهارشنبهسوری بلافاصله بعد از پایان بیستوچهارمین دوره جشنواره فجر، از ۲۶ بهمن ۱۳۸۴ روی پرده رفت. این فیلم تا پایان سال ۱۳۸۴ توانست ۳۱۴ هزار و ۶۸۵ مخاطب را به خود جذب کرده و در رتبه شانزدهم پرمخاطبترین فیلمهای سال قرار گیرد. موفقیت چهارشنبهسوری در سال ۱۳۸۵ هم با جذب ۳۶۶ هزار و ۹۸ مخاطب و قرار گرفتن در رتبه هجدهم پرتماشاگرترین فیلمهای سال ادامه یافت تا سومین فیلم بلند اصغر فرهادی در مجموع بیش از ۶۸۰ هزار مخاطب را به سالنهای سینما بکشاند.
نقد و بررسی فیلم چهارشنبه سوری
یک دستاورد یا یک ملودرام تکراری؟
گروهی از منتقدان، چهارشنبهسوری را از لحاظ نحوه روایت، شخصیتپردازی و توجه به جزئیات اثر مهمی در سینمای ایران دانستهاند. بهعنوان مثال امیر پوریا در شماره ۳۴۴ ماهنامه فیلم (نوروز ۱۳۸۵) به این اشاره کرده که چطور توجه فرهادی به جزئیات به قابلیت تعمیمپذیری چهارشنبهسوری کمک کرده است: «همیشه باور داشتهام که برای افزایش میزان تعمیمپذیری موضوع فیلمی از این دست، کاملا ضروری است که ابعاد “خصوصی” آن را در فیلمنامه و اجرا، درست و با جزئیات دقیق مطرح کنیم تا با ایجاد باور در تماشاگر، احتمال هر نوع عمومیت داشتن هم در ذهن او شکل بگیرد. فیلم چهارشنبه سوری با چیدن اجزای فراوان و با به کار گرفتن چسب و سنجاقهای ریزریز و ظاهرا کماهمیت، طوری همه چیز را خصوصی برگزار کرده و خاص همین خانواده و همین آپارتمان نشان داده که درست برخلاف تصورات کلیشهای و آکادمیک فیلمنامهنویسی، از جزئینگری به تعمیمپذیری میرسد.»
پوریا بعد از ذکر مثالهایی از این جزئیات، به این پرداخت که چگونه چهارشنبهسوری تاثیری عمیقتر از برداشتهای ساده و تکبعدی بر تماشاگر گذاشته و حتی به سندی از زمانهاش تبدیل میشود: «این نوع چینش اجزا در فیلمنامهنویسی پویا و ظریف امروزی، به جای اینکه تماشاگر را به این تصورهای سادهلوحانه بیندازد که مثلا “کافی است نگذاریم زن مجرد یا مطلقهای با بر و روی نسبی، همسایهمان شود تا احتمال این مشکلات را از بین ببریم!”، او را به این باور میرساند که اتفاقا زمینه این رابطهها هم مثل نشانههایش، میتواند خیلی کوچک و تصادفی باشد و هرجا و هروقتی پیش بیاید. میفرمایید که این خیلی بد و بدبینانه است؟ خب، هم فیلم همین را میخواهد و هم در بحران این زمانه، با عرض پوزش، اصلا عجیب و نامعقول نیست که چنین نگاهی داشته باشیم!»
امیر پوریا (ماهنامه فیلم، نوروز ۱۳۸۵): فیلم چهارشنبه سوری با چیدن اجزای فراوان و با به کار گرفتن چسب و سنجاقهای ریزریز و ظاهرا کماهمیت، طوری همه چیز را خصوصی برگزار کرده و خاص همین خانواده و همین آپارتمان نشان داده که درست برخلاف تصورات کلیشهای و آکادمیک فیلمنامهنویسی، از جزئینگری به تعمیمپذیری میرسد
بهنوشته مازیار اسلامی در کتاب بوطیقای گسست: سینمای اصغر فرهادی (نشر چشمه، چاپ دوم، پاییز ۱۳۹۵) ارتباط چهارشنبهسوری با جامعه اطراف را میتوان در همزمانی ساخت فیلم با شکلگیری نسل جدیدی از طبقه متوسط ایرانی و سرخوردگی این طبقه پس از ناکامی پروژه اصلاحات جستوجو کرد. همچنین از نظر روایی هم اتفاقی که در این فیلم افتاده را میتوان بحران روایت رئالیستی از طریق ورود روایت کارآگاهی-معمایی دانست. در واقع آنچه به چهارشنبهسوری جایگاه ویژهای میبخشد، قالب بیانی فرهادی است؛ نوعی روایت معمایی-کارآگاهی بدون حضور شخصیت کارآگاه که در این نوع روایت زاویه دید اخلاقی-وجودی را بر عهده دارد: «در خلاء بهجامانده از فقدان یک زاویه دید معتبر و حرفهای، یعنی همان قهرمان و شخصیت کنجکاو و سمجی که نمونه اعلای آن کارآگاه یا ذهنی معادل کارآگاه است؛ در نبود نوعی مرجع مقتدر در جهان فیلم، موضع تماشاگر هنگام تماشای فیلمْ متفاوت است: برخلاف ابژکتیویسم روایتی-سبکی دو فیلم نخست[ِ فرهادی]، که پیامدش تماشاگری محدود به چارچوب روایتی بود، اینجا با نخستین رگههای آزاد شدن تماشاگر، برای به دست گرفتن افسار روایتی فیلم و مشارکت فعالانه در دلالتیابیها مواجهایم. حالا تماشاگر هم مسئول کشف سرنخها، سرهمکردنشان و در نهایت تفسیرشان میشود. گرچه حضور روحی در روایت، در مقام بیگانهای که با او وارد زندگی فروپاشیده مژده و مرتضی میشویم، همچنان تا حدودی روایت فیلم را تابع عینیتگرایی روایت رئالیستی میکند، اما حالوهوای فیلم، اتمسفر ملتهب و مضطربی که صدای بیوقفه و هولناک ترقه و انفجار در روز چهارشنبهسوری آن را تشدید میکند، حسی از تعلیق و دوگانگی را پرورش میدهد؛ نوعی عدمقطعیت و نامطمئنی در باب اینکه درون این پوسته روایت عینی حقیقتی جاری است که تنها یک ذهن پارانوییک، همچون مژده، که نشانهها را در جهت مخالفِ بافت روایتی تفسیر میکند، قادر است آن را تشخیص دهد.»
در سوی مقابل، دستهای از منتقدان قرار داشتند که اعتقاد داشتند فیلم چهارشنبه سوری در حد تعاریف ارائهشده از سوی دیگران نیست. یکی از این منتقدان تهماسب صلحجو بود که در شماره ۳۴۳ ماهنامه فیلم (اسفند ۱۳۸۴) چهارشنبهسوری را همچون نمونههای دیگر ملودرامهای باب میل زنان مردستیز دانست: «شادیهای ناپایدار و خانوادههای فروپاشیده و سرنوشت رقتبار زنانی که از “جور رقیب” و “بیوفایی یار” و درد جدایی “ز دو دیده خون فشانند”، دستمایه برخی فیلمهای شاخص جشنواره امسال هستند و مثالیترین نمونهاش چهارشنبهسوری با نقشآفرینی سنجیده بازیگران و روایت پرکشش فیلمنامه و پارهای ظرایف ساختاری، عارف و عامی را مجذوب خود میکند و داستان مکرر “مرد دوزنه” را چنان زیرکانه بازمیگوید که انگار قلمرو ناشناختهای در دنیای درام کشف کرده و بدین ترتیب قضیه مرد هوسران خیانتپیشه و زن مغموم ستمدیده طوری در هاله رمزوراز و حسوحال تراژیک توصیف میشود که برخی صاحبنظران کشتهمرده فلسفه بدشان نمیآید پیام فیلم را با ترازوی نگره “عدم قطعیت” هایزنبرگ بسنجند و نتیجه بگیرند: “آدم نباید به دو تا چشمش هم اعتماد کنه!” خب، وقتی به همین سادگی سوءظن و بدبینی پشتوانه فلسفی داشته باشد، طبیعیترین و بدیهیترین رفتار زنها و شوهرها هم رنگ تراژدی میگیرد و در نهایت از درون “فمینیسم احساساتی” و “تراژدی ایرونی” چهارشنبهسوری بیرون میزند. البته اصغر فرهادی فیلمساز خوشذوق و باقریحهای است و قابلیتهایش را پیش از این دیدهایم، اما چهارشنبهسوریاش چیزی فراتر از یک ملودرام شستهرفته و باب پسند زنهای مردستیز نیست.»
ایرج کریمی هم در شماره ۳۴۴ ماهنامه فیلم با اشاره به سردرگمی فیلم، سعی کرد ریشه این مشکل را توضیح دهد: «یکی از سرچشمههای سردرگمی فیلم همین است که روحی و نامزدش هیچ تاثیری از اتفاقهای فیلم نمیگیرند. دلیلش روشن است: این دو نفر پیرو طرح شماتیک نویسندگان و کارگردان فیلم قرار است الگو و عبرتآموز باشند. آن دو حاملان اصلی پیام “تجدد خوشبختی نمیآورد”اند و به همین دلیل شخصیتپردازی ناقصی دارند. اصلا تا حد زیادی مثل آدمهایی با معلولیت ذهنی رفتار میکنند. پسرک که در حد تیپ محض – محروم از هر نوع فردیتی – باقی میماند (در سکانس نهاییشان وقتی از دخترک میپرسد – و خیلی جدی و متناسب با تیپش میپرسد – که “چادرت کو؟”، بلافاصله – انگار اصلا یادش رفته چی پرسیده و مهمتر از آن از یاد برده که چه تیپ آدمی از چه طبقه و با چه اخلاقیاتیست – میگوید: “چه خوشگل شدی”!).»
تهماسب صلحجو (ماهنامه فیلم، ۱۳۸۴): وقتی به سادگی سوءظن و بدبینی پشتوانه فلسفی داشته باشد، طبیعیترین و بدیهیترین رفتار زنها و شوهرها هم رنگ تراژدی میگیرد و در نهایت از درون “فمینیسم احساساتی” و “تراژدی ایرونی” چهارشنبهسوری بیرون میزند. البته اصغر فرهادی فیلمساز خوشذوق و باقریحهای است و قابلیتهایش را پیش از این دیدهایم، اما چهارشنبهسوریاش چیزی فراتر از یک ملودرام شستهرفته و باب پسند زنهای مردستیز نیست
سعید عقیقی هم در کتاب رازهای جدایی: سینمای اصغر فرهادی (انتشارات روزنه، چاپ دوم، ۱۳۹۷) همچون کریمی به سکانسهای آغازین و پایانی فیلم اشاره کرد و آن را تحمیلی دانست: «مقدمه و موخره فیلم، بیش از آنکه ساختاری باشد، جبریست. فیلم بهسادگی میتواند با ورود روحی به خانه مرتضی شروع شود و با خروج او از خانه به آخر برسد. آغاز کردن با روحی و تمرکز بر پسزمینه طبقاتی او (شامل فضای زندگی و حرفه)، قراردادی را به متن تحمیل میکند که ضرورت رعایت آن بهمرور بیش از پیش احساس میشود: مثلثی در درون فیلم هست که روحی راهی به روابط عمیق و خصوصی درونِ آن ندارد؛ مگر آنکه شخصیتها از او بخواهند یا بهاشتباه، اطلاعاتی را در اختیار او (و طبعا بیننده) بگذارند که مشتشان را باز کند. مشکل اصلی همینجاست: حتی در شکل فعلی هم، که روحی به بازیِ بازکردن مچ مرتضی و زن همسایه دعوت میشود، در سه صحنه کلیدی که حاوی اطلاعات خصوصی و کنشهای مربوط به مثلث اصلی فیلم است، حضور ندارد. مشکل نه در عدم حضور راویِ قراردادی، که در پیش نرفتنِ فیلم بر مبنای قراردادیست که خود تعریف کرده. صحنه اول، جاییست که مژده… در حمام با خواهرش مهشید…، که بهنظر میرسد فقط برای آگاهی از دلیل ناراحتی مژده وارد فیلم شده، درباره شنیده شدنِ صدای همسرش روی پیغامگیر زن همسایه یعنی سیمین…، درد دل میکند. مرتبه دوم، فصلیست که مرتضی، مژده را مقابل شرکت کتک میزند، و فصل سوم، جاییست که زن همسایه میخواهد رابطهاش با مرتضی را قطع کند. با پیشرفت داستان در این فاصله، شخصیتهای دورتر از مرکز داستان مثل مهشید و احمد… که حضورش بهاندازه تاثیر مهشید هم نیست، سبب میشوند که حضور روحی در این دقایق نیز، عملا کاربرد خود را از دست بدهد. به این ترتیب، وقتی به رخدادهای بیرونی، مچگیریها و لاپوشانیهای ساده داستانی میان مثلث اصلی نیازمندیم، شخصیتی که با آن وارد فیلم شدهایم در حکم ناظری با آگاهی محدود جلوه میکند، وقتی به جای مژده، سیمین و مرتضی کنشهای کوچکی انجام میدهد از قالب ناظر بیرون میآید، و وقتی نیاز به گشودن گرههای اصلی داستانپردازی پیش میآید، بهسادگی از فیلم خارج میشود. به همین دلیل است که در سه صحنه مورد اشاره، آن هم درست جایی که آگاهی بیننده در سطحی فراتر از قبل قرار میگیرد، نماینده ناظر فیلم یعنی روحی نباید و نمیتواند حضور داشته باشد. در نتیجه، وقتی مرتضی در انتهای فیلم فندک یادگاری سیمین را روشن میکند، و وقتی همسر سابق سیمین ناگهان زیر پنجره اتاق او پیدا میشود، حضور روحی به عنوان ناظر در صحنه نخست، و عدم حضورش در موقعیت دوم، تاثیری بر آگاهی بیننده ندارد.
از دید عقیقی، فرهادی در زمان ساخت فیلم چهارشنبه سوری کماکان «دلبسته خلوص و پاکی شخصیت فرودست خویش است و در برابر او، مهرههای ناکارآمدِ طبقه دیگر (مجنون محق، فاسق ریاکار و معشوقه معذب) یارای هماوردی با او و همسر سادهدلاش را ندارند.»
کیفیت اجرایی چهارشنبه سوری
هر چند در مورد جایگاه کلی چهارشنبهسوری و کیفیت جزییات فیلمنامه آن میان منتقدان اختلاف نظر وجود داشت، با این وجود کمتر کسی در تواناییهای اجرایی فرهادی در این فیلم تردید کرد. حسین معززینیا در شماره ۳۴۳ ماهنامه فیلم کیفیت بالای اجرایی چهارشنبهسوری را چنین توصیف کرد: «فیلم چهارشنبه سوری از معدود فیلمهای سالهای اخیر ماست که به معنای دقیق کلمه، کارگردانی شده، و میشود درباره کیفیت کارگردانی سکانس به سکانساش توضیح داد؛ سکانسها طراحی دارند، آغاز و پایان دارند، نقطه قطع نماها در زمان فیلمبرداری تعیین شده و همین دقت است که کیفیت کار تدوینگر را هم متمایز کرده، پلانسکانسها درست اجرا شدهاند و تاثیر چشمگیری در انتقال حس درونی کاراکترها به عهده دارند، میزانسنها تمرین شدهاند و در خدمت لحن روایت قرار دارند، حرکتهای دوربین فراوان فیلم به چشم نمیآید و در برخی سکانسها فوقالعاده است، گروه بازیگران فیلم عالیاند، موسیقی متناسب و بهاندازه است، و نتیجه اینکه فیلم به خوشریتمترین و جذابترین فیلم جشنواره امسال تبدیل شده است.»
سعید عقیقی (کتاب رازهای جدایی: سینمای اصغر فرهادی): مقدمه و موخره فیلم، بیش از آنکه ساختاری باشد، جبریست. فیلم بهسادگی میتواند با ورود روحی به خانه مرتضی شروع شود و با خروج او از خانه به آخر برسد. آغاز کردن با روحی و تمرکز بر پسزمینه طبقاتی او (شامل فضای زندگی و حرفه)، قراردادی را به متن تحمیل میکند که ضرورت رعایت آن بهمرور بیش از پیش احساس میشود
محسن بیگآقا در همان شماره به این اشاره کرد که تواناییهای فرهادی در مقام فیلمنامهنویس نباید باعث نادیدهگرفتن کیفیت کار او بهعنوان کارگردان شود: «حالا این خطر حس میشود که مثل آثار بیلی وایلدر بزرگ، فیلمهای فرهادی هم “فیلمِ فیلمنامه” خوانده شود و ارزشهای کارگردانیاش نادیده گرفته شود. اما بهراستی آن خانه آشفته که نمادی از وضعیت بههمریخته شخصیت زن در آن روز پرتبوتاب چهارشنبهسوری محسوب میشود، یا بازی هدیه تهرانی برای خلق شخصیت زنی چنان پیچیده و نه مالیخولیایی، کار فرهادی کارگردان نیست؟»
مازیار اسلامی به ارتباط فضاسازی فیلم با شرایط درونی شخصیتها (بهطور خاص روحی با بازی ترانه علیدوستی) اشاره کرد: «هنگامی که برای روحی رابطه مرتضی و سیمین مسجل میشود، به خاطر شوک عظیم حاصل از این آگاهی (که حالا آن دروغ خیرخواهانهاش را هم به دروغی بیرحمانه تبدیل میکند) جهان سمعی-بصری فیلم هم به موازات آن دچار اخلال و آشفتگی میشود. گرچه ما و روایت پیش از اطمینان روحی، متوجه حقیقت خیانت مرتضی شدهایم، اما دقیقا هسته بازنمایی فیلم در لحظه آگاهی روحی است که دچار شوک میشود. حالا مراسم چهارشنبهسوری، در ساعات اوج و خروشش، صداهای انفجار کیفیتی هولناک و دلآشوب مییابند. نماهای کلوزآپ از چهره گناهآلود روحی با پسزمینه آتش، جرقه و شور و شرر آتش همراه است… رقص اشباح موتورسوار، قهقهههای جنونآمیز مردمان در خیابان با چشمان از حدقه درآمده و مردمک ملتهب و مضطرب روحی میانبرش میشود: بصیرتی کورکننده، یاسآور و تلخ.»
اما موفقیت اجرایی چهارشنبهسوری محدود به کار اصغر فرهادی نبود. عدهای به کیفیت فیلمبرداری حسین جعفریان در مقام فیلمبردار هم اشاره کردند. یکی از آنها، کیومرث پوراحمد بود که در شماره ۳۴۴ ماهنامه فیلم یادداشتی در ستایش چهارشنبهسوری نوشت و در آن از قابلیتهای جعفریان و نقش او در کیفیت نهایی فیلم تمجید کرد: «دیدهنشدن، اما تاثیر تعیینکننده داشتن، هنری است که فقط از بزرگان و استادان فن برمیآید و البته فنآوران برجستهای که در شخصیت فردیشان هم به حدی از وارستگی و سعه صدر رسیدهاند که جلوهفروشی نمیکنند تا فیلم دیده شود، نه قاببندی و نورپردازی و حرکت دوربین. فیلمبرداری حسین جعفریان در چهارشنبهسوری کاری است کارستان. جعفریان اگر به کاری دل ببندد، تاثیر تعیینکنندهای بر مجموعه اثر خواهد گذاشت. که در فیلم چهارشنبه سوری گذاشته است. در آن همه نماهای مشکل، پرحرکت و پیچاپیچ، حفظ راکورد نور (آن نور عمدا over پنجرهها که التهاب صحنهها را تشدید میکند) و حفظ قاببندی متناسب هر لحظه، کاری بس خطیر و دشوار است و در این کار خطیر، جعفریان و دوربینش انگار که غایباند، نیستند. جعفریان از طریق این غیبت و نبودن و دیده نشدن وارستهوار، ما را و فیلم را مدیون خودش میکند.»
امیر پوریا هم به تمهید اجرایی هوشمندانهای در فیلم اشاره کرد که ترکیب کار فرهادی با فیلمبرداری جعفریان است: «در دکوپاژ و در ترکیب کارگردانی با فیلمبرداری جسورانه حسین جعفریان با این مقدار استفاده از نور کم، ماسکهشدن گاهوبیگاه آدمها با وسایل خانه که هر گوشهای بین دوربین و آنها قرار میگیرد و حس بههمریختگی و خفقان فضا را بیشتر میکند، ایده موثری است.»
جنبههای اجتماعی فیلم چهارشنبهسوری
همانطور که در بخشهای قبلی هم نمونههایی مشخص از این رویکرد وجود دارد، طبیعتا فیلمی همچون چهارشنبهسوری با اشارههای مستقیم به تقابلهای طبقاتی و تفاوتهای اخلاقیات در گروههای مختلف اقتصادی و اجتماعی، نمیتوانست صرفا از منظر فرم مورد ارزیابی قرار بگیرد. ارسیا تقوا در شماره ۳۴۳ ماهنامه فیلم به این اشاره کرد که جنبه اجتماعی فیلم به ایجاد نوعی عدم اطمینان در تماشاگر میانجامد: «در نظر اول چهارشنبهسوری به یک گزارش دقیق اجتماعی میماند: داستانی که با یک سوءتفاهم شروع میشود، با چالش میان زن و مرد ادامه مییابد و بعد متوجه میشویم که سوءتفاهم واقعیت داشته. با گذشت فصلهای ابتدایی، فیلم چنان ما را درگیر خود میسازد که به عنوان تماشاگر مدام دیدگاهمان نسبت به فیلم تغییر میکند. آنچه به مدد دانستههای پیشین بدیهی مینمود جای خود را به عدم اطمینان میدهد. احساس کنترل در حین تماشا به بیثباتی و گوشبهزنگی تبدیل میشود. روایت بهتدریج عادتمان میدهد که قصه عادی یک زندگی معمولی را که هر روز بهسادگی از کنارش میگذریم، فراتر از هر پیشداوری و قضاوتی، جدی بگیریم.»
حسین معززینیا (ماهنامه فیلم، ۱۳۸۴): فیلم چهارشنبه سوری از معدود فیلمهای سالهای اخیر ماست که به معنای دقیق کلمه، کارگردانی شده، و میشود درباره کیفیت کارگردانی سکانس به سکانساش توضیح داد؛ سکانسها طراحی دارند، آغاز و پایان دارند، نقطه قطع نماها در زمان فیلمبرداری تعیین شده و همین دقت است که کیفیت کار تدوینگر را هم متمایز کرده، پلانسکانسها درست اجرا شدهاند و تاثیر چشمگیری در انتقال حس درونی کاراکترها به عهده دارند، میزانسنها تمرین شدهاند و در خدمت لحن روایت قرار دارند، حرکتهای دوربین فراوان فیلم به چشم نمیآید و در برخی سکانسها فوقالعاده است، گروه بازیگران فیلم عالیاند، موسیقی متناسب و بهاندازه است
جهانبخش نورایی در شماره ۳۴۴ این ماهنامه، بهجای اختلاف طبقاتی به تفاوتهای جنسیتی پرداخت و این ایده جالب را مطرح کرد که بازی حمید فرخنژاد با وجود تمام مهارتهای شگفتانگیزی بازیگر، از نظر مضمونی به ضرر فیلم تمام میشود: «آنچه به نفرت زنان تماشاگر از مرتضی و بقیه مردان فیلم و البته سایر مردان کوچه و خیابان و در راس آنها شوهر محترمشان میتواند دامن بزند فقط قصه فیلم و شخصیت لهشده مژده و بههمریختن روح و روان او بر اثر رفتار مشکوک مرتضی (که بعدها معلوم میشود سوءظن مژده در مورد مرتضی شک کاملا درستی بوده) نیست. مهمتر در این قضیه، کیفیت بازی حمید فرخنژاد در نقش مرتضی است که صد در صد صمیمانه و واقعی به نظر میرسد. بهطوری که از همان ابتدا همدلی تماشاگر را به عنوان مرد بیگناهی که اسیر اذیت و آزار یک زن خلوچل شکاک شده برمیانگیزد. اما با از پرده بیرون افتادن راز رابطه مرتضی و سیمین، تماشاگر پی میبرد که بازی فرخنژاد چیزی جز نقش بازی کردن ماهرانه و گمراهکننده نبوده و این بازی ظریف و دقیق و حسابشده دلیل انکارناپذیری بر تباهی مرد است. بازی گیرا و گولزننده فرخنژاد، فقط یک مهارت و هنر ستودنی نیست. بنیان یک قضاوت اخلاقیست و این از موارد انگشتشماری است که بازی و اخلاق طوری به هم گره میخورند که مایه فریب میشوند. بازی فرخنژاد عین مکر است. او نه فقط زنش و همکارش، که تماشاگر را هم گول میزند. صعود و سقوط فیلم را باید در همین کمر بستن به فریب بیننده جستوجو کرد. صعود است چون بازی خیرهکنندهای را در تظاهر به بیگناهی مقابل چشم ما اجرا میکند و به فیلم جذابیت و کشش فوقالعادهای میدهد. سقوط است چون زیرآب تلاش فیلمنامهنویسها را برای برخورد کموبیش بیطرفانه و منصفانه با شخصیتها میزند و در ذهن تماشاگری که در گولخوردگی با مژده شریک است قال قضیه را به نفع زن مظلوم و البته به ضرر مرد ظالم میکند.»
جدا از بازی فرخنژاد، نورایی به این اشاره کرد که خود فرهادی هم فرصتهایی برابر را برای دو شخصیت اصلی زن و مرد فیلم چهارشنبه سوری در نظر نگرفته است: «فیلمساز نخواسته یا نتوانسته فرصتهای مساوی را به مژده و مرتضی برای بیان خود بدهد. گریه عاجزانه مژده در حمام و آن گرفتگی رنجناک صدایش دل هر آدم منصفی را به درد میآورد. اما فیلمساز سروته گریه مرتضی را هنگام جدایی سیمین بهسرعت هم میآورد (هرچند که با اشاره خواهر مژده به گریه مرتضی از پشت تلفن در هنگام شکایت از رفتار مژده، این شک به وجود میآید که مبادا گریه مرتضی هم یکی از ابزارهای فریبکاری و شعبدهبازی اوست). با این کیفیت معلوم است که کدامیک از این زن و شوهر قرار است بیشتر روی تماشاگر تاثیر بگذارند. فرخنژاد بیشتر از آنکه در برابر همسرش مقصر باشد تقاص بازی ماهرانهاش را باید به تماشاگری پس بدهد که فکر میکند رودست خورده و با احساس اعتماد او بازی شده. اگر تماشاگر از اول در جریان رابطه او با سیمین بود، بازی فریبکارانه فرخنژاد را محدود به مرتضی و مژده میدانست و خود او از جایگاه ایمن ناظری کموبیش بیطرف به ماجرا نگاه میکرد. اما حالا خودش را در وضعیت یک قربانی فریبخورده میبیند. اینجاست که دیگر نمیتوان انتظار داشت فیلم بتواند تعادل خود را در ترسیم شخصیتها حفظ کند.»
فهرست بهترین فیلم های اجتماعی سینمای ایران
البته از دید نورایی، فرهادی در چهارشنبهسوری سعی کرده از رویکردهای افراطی بسیاری از آثار ضدمرد یا ضدزن دوری کند اما فیلم او بهخاطر تلاش برای رسیدن به یک پاسخ ساده برای مسئلهای منشورمانند به نتیجهای نمیرسد که قابلیت آن را دارد: «زن و مرد در رنجی که میبرند و مشکلاتی که میآفرینند تقصیر چندانی ندارند و واقعا مشکل اصلی جای دیگریست. افراط و تفریط در این میدان است که انبوه فیلمها و سریالهای ضدمرد و ضدزن را به وجود آورده و معلوم نیست حقیقت در آستین کدامیک از آنهاست. فیلم چهارشنبه سوری البته سعی کرده از این زیادهرویها پرهیز کند و لطف و جذابیت طبیعینمای آن نیز در همین نکته نهفته است. با این حال نقطه ضعف فیلم غلتیدن ناگهانی آن به معنا دادن به یک جهان اساسا مهارنشدنی و گشودن گره از کار فروبسته تماشاگریست که همراه مژده و روحی دلهره و لذت جستوجوی حقیقت را دارد تجربه میکند. اینکه برای پیدا کردن جواب سرراست و آسان، ارتباط یک زن مطلقه با یک مرد متاهل را ناشی از نیاز زن به داشتن یک حامی بدانیم (آنطور که در مورد سیمین میبینیم) تنها یک بَرِ منشور است. طیف متنوعی از انگیزههای دیگری هم در کار است. کششهای جسمی و روحی و عاطفی زن را در این معرکه نمیشود نادیده گرفت و البته خیلی نیازها و علتهای دیگر او را نیز که به عقل جن هم نمیرسد. این ساده شدن دنیای بهدقت طراحیشده و ریزبافت فیلمنامهنویسان چهارشنبهسوری به علاوه بازی قوی و هنرمندانه اما نامناسب فرخنژاد است که جستوجوی حقیقت را به کشف سهل و ساده حقیقت وامینهد.»
نتیجهگیری
فیلم چهارشنبه سوری شروع دورهای تازه در سینمای اصغر فرهادی بود. آنطور که سعید عقیقی توصیف کرده است، «از چهارشنبهسوری جهش به سمت تغییر طبقاتی شخصیتها و تقابل درون-بیرون طبقهای آغاز میشود؛ تقابلی که شکل درونطبقهایاش به تردید مژده به رابطهای پنهان میان همسرش و زن همسایه اختصاص دارد و تقابل بیرون طبقهای به رابطه نماینده ساده و بیمسئله طبقه فرودست –روحی- با شخصیتهای خانواده متوسط پرنوسان و از همگسیخته میپردازد.» شاید بتوان نظر گروهی از منتقدان را پذیرفت که چهارشنبهسوری را دچار مشکل عدم تعادل در رویکرد یا عدم توازن کامل ساختاری میدانستند. با وجود تمام ویژگیهای مثبت و تحسینبرانگیزش، چهارشنبهسوری فیلم متعلق به دوره گذار فرهادی از آثاری در مورد اخلاقیات طبقات پایین جامعه به فیلمهایی در مورد بحرانهای طبقه متوسط بود. در واقع باقیماندن ایدههایی از جهان آثار قبلی فرهادی، باعث شده فیلم چهارشنبه سوری به غنایی نرسد که در دو فیلم بعدی او شاهد بودیم. با این وجود، فیلم در تماشای مجدد هنوز هم پر از ظرائفی قابلتحسین است. اگر میخواهیم بدانیم چرا، با وجود تحولات شگرف جامعه ایران در دو دهه اخیر و درحالیکه بسیاری از درامهای اجتماعی سینمای ایران کهنه بهنظر میرسند، چهارشنبهسوری هنوز اثری دیدنی محسوب میشود، فقط توجه به رویکرد اجتماعی فیلم کافی نیست. این جزئیات قابلتوجه در روایت و اجرا هستند که چنین کیفیتی به سومین فیلم بلند اصغر فرهادی بخشیدهاند.