در فیلیمو شات نگاهی داریم به فیلم «تاریخچه شخصی دیوید کاپرفیلد»؛ با ما همراه باشید.
دیوید جوان و خوشقلب (با بازی دو پتل)، پس از ازدواج مادرش (با بازی مورفید کلارک) با آقای مورد استون (با بازی دارن بوید) که مردی بدجنس و خسیس است، آواره میشود. سرانجام عمه بتسی ثروتمند (با بازی تیلدا سوئینتن)، حمایت مالی از او را به عهده میگیرد تا دیوید بتواند برای خود اسمورسمی دستوپا کند. در فیلیمو شات نگاهی داریم به فیلم «تاریخچه شخصی دیوید کاپرفیلد»؛ با ما همراه باشید.
برای آرماندو یانوچی، کارگردان فیلم، انتخاب اثری از چارلز دیکنز عجیب به نظر میرسد؛ آخرین فیلم نیشدار اما طنزآلود او یعنی «مرگ استالین» پر از بدگویی و فحاشی است! داستان «دیوید کاپرفیلد»، نوشته چارلز دیکنز در سال ۱۸۵۰، دارای چنین ادبیاتی نیست اما به نظر میرسد اقتباس یانوچی هنوز روال کارهای قبلی او را حفظ کرده باشد. وجهی از این فیلم، نشاندهنده سنتهای انگلیس است؛ این وجه، در اثر دیکنز نیز وجود دارد و به نظر میرسد که جامعه بریتانیا را همچون آیینهای به بریتانیاییها نشان میدهد و میپرسد: «آیا چرند و مضحک نیست؟»
آرماندو یانوچی که خود یک هنرپیشه دورگه انگلیسی است، عوامل فیلمش را هم کاملاً به دور از عرف سینمای انگلیس انتخاب کرده. بندیکت وانگ در نقش آقای ویکفیلد و هنرپیشه تازهکار، روزالیند الیزار در نقش دختر او اگنس، نمونهای از این سلیقه اوست. یانوچی همواره انتخاب همیشگی سفیدپوستان برای بازی در درامهای تاریخی را به چالش کشیده است و این مسئله را بیاساس و بدون پیشینه تاریخی میداند؛ او با این انتخابها درواقع دست به یک سنتشکنی چالشبرانگیز زده است.
موضوع قابلتوجه دیگر درباره فیلم «تاریخچه شخصی دیوید کاپرفیلد»، تعداد این عوامل رنگینپوست و همچنین عملکرد درخشان آنهاست. تیلدا سوئینتن در نقش بتسی تروت وود و هیو لاری در نقش آقای دیک، نمایش مضحکی از اشخاص طبقه متوسط رو به بالا را ارائه میدهند و بهنوبه خود فوقالعاده هستند. آنها اجرای دیزی مری کوپر در نقش پگاتی (بانوی خانهدار خوشقلب فیلم «در کشور»)، بن ویشاو در نقش اوریا هیپ عجیب و بیاخلاق و پیتر کاپالدی در نقش سخنور ماهری به نام آقای میکاوبر را در ذهن تداعی میکنند.
حرکت دوربین در میان بازیگران و کارکرد آن برای دنبال کردن داستان فیلم، بسیار جذاب است. روش فیلمبرداری با دوربین روی دست، هیجان فیلم را بالا میبرد و در بیننده احساس عجله در روایت داستان را القا میکند؛ البته وقتی از فشرده کردن داستانی ششصد صفحهای در فیلمی دوساعته صحبت میکنیم، این موضوع نمیتواند چندان عجیب باشد. این سرعت، اغلب به نفع فیلم کار میکند. این شیوه فیلمبرداری که در مقایسه با روال آرام این نوع فیلمها یک نوآوری بهحساب میآید، داستان را در مسیری پیچیده و پرهیجان بهپیش میبرد.
شیوه ساخت این فیلم ممکن است به مذاق همه خوش نیاید، اما باید به خاطر آورد که دیکنز برای استفاده از آثارش در ترویج تعاملات بهتر با طبقات پایین جامعه انگلیس زبانزد بود؛ منشی که امروزه در جامعه بسیار کمرنگ شده است.
چیزی که از داستان دیکنز کاملا حفظ شده است، عشق او و قهرمانش کاپرفیلد به نوشتن و ادبیات و روش آنها برای شکل دادن به دنیایشان است. یانوچی از پس نوشتههای کاپرفیلد، فیلم را پر از داستان زندگی میکند: از کاشتن دانههای حیات تا شکوفایی و باروری آن را روایت میکند و سرانجام به پوچی میرسد. این سانتیمانتالیسم موجود در فیلم، همان چیزی است که بدون شک دیکنز هم آن را تحسین میکرد.
منبع: Empire Online
جالب بود…