درباره سحر دولتشاهی و کاراکتر پیچیده هما حقی | عشق، ترس، نفرت و…؛ اکشن!

سحر دولتشاهی با جان بخشیدن به کاراکتر هما حقی در سریال می خواهم زنده بمانم و آنچه پیچیدگی‌های فیلمنامه برای او ترسیم کرده بود، در این قاب به قله‌ای که مسیرش را حدود دو دهه قبل آغاز کرده بود، نزدیک شد. در فیلیمو شات مروری داریم بر چالش‌های پیش روی او و ظرافت‌هایی که در نقش هما حقی به تصویر کشیده است.

محمد قراگزلو
سحر دولتشاهی با جان بخشیدن به کاراکتر هما حقی در سریال می خواهم زنده بمانم و آنچه پیچیدگی‌های فیلمنامه برای او ترسیم کرده بود، در این قاب به قله‌ای که مسیرش را حدود دو دهه قبل آغاز کرده بود، نزدیک شد. در فیلیمو شات مروری داریم بر چالش‌های پیش روی او و ظرافت‌هایی که در نقش هما حقی به تصویر کشیده است.


جناب سرهنگ ناهید کیهانی با آن گروه فضایی بانمک ساکن طبقه بالای فرخ و فرید، حین تحقیق روی انسان‌ها و پی بردن به وجوه پیچیده این موجود دوپا، با اولین اتفاقی که منجر به عصبانیتش می‌شد دستور به تبخیر کردن کسی می‌داد که عصبانی‌اش کرده بود.

سرهنگ فضایی سریال مسافران با آن خنده‌های شیطنت‌آمیز و خاصش سال‌ها بعد در همان قاب تلویزیون و به‌عنوان یکی از ستاره‌های اصلی سریال می خواهم زنده بمانم، کلوزاپ‌های بیشتری را مال خود می‌کند. اشک از سر استیصال و درماندگی، شور دلدادگی و غلیان احساس عاشق‌پیشگی، ترس و تردید حین و پس از یک انتخاب دشوار، تبدیل ترس و نفرت به عشق و دلباختگی و در نهایت جلوه‌گر شدن وجوه مادرانگی، مسیری بود که هما حقی با بازی سحر دولتشاهی در سریال می خواهم زنده بمانم طی کرد.

درباره سریال می خواهم زنده بمانم

سحر دولتشاهی در نمایی از سریال می‌خواهم زنده بمانم- سریال خاتون

کمتر از بیست‌سال قبل، سحر دولتشاهی را به‌عنوان چهره‌ای تئاتری پذیرفته بودیم که ضمن سرک کشیدن به قاب جادویی خانه‌ها و پرده نقره‌ای، بیشتر از مدیوم سینما و تلویزیون روی قدرت بخشیدن به توانایی‌های بازیگری‌اش در عرصه نمایش متمرکزشده و در صحنه تئاتر می‌درخشد؛ اما اگر بخواهیم در سینما به نقطه عطف بازیگری‌اش در همان نزدیکی‌های خط استارت اشاره کنیم، حتما فیلم طلا و مس اثر همایون اسعدیان واضحتر از سایر نقش‌آفرینی‌هایش جلوی چشممان می‌آید.

سپیده، همان پرستاری که جلوه‌گر زنی امروزی و پایتخت‌نشین در تقابل با طلبه جوان فیلم بود حتی در آن نگاه‌های زیرزیرکی، جمله‌های بریده‌بریده و قاب‌های کوتاهی که مال خود کرده بود، ابعاد بزرگی از اغواگری‌های زنانه را برای لغزش سید رضا به‌درستی به تصویر کشید و به آن نقش کوتاه، عرض فوق‌العاده جذابی بخشید.

بعدتر، سحر دولتشاهی در سینما پرکارتر شد و تعداد نقش‌های پررنگی که می‌شود دست روی آنها گذاشت به تعداد انگشتان دو دست نزدیک شد؛ تا جایی که حالا می‌توان درباره هر یک از آنها به تفصیل صحبت کرد.

سحر دولتشاهی که ظهورش در سینما با اصغر فرهادی و نقش کوتاهی در فیلم چهارشنبه سوری رقم خورده بود، در دهه ۹۰ پرکارتر شد. فیلم آسمان زرد کم عمق و مستانه می‌توانست شروع یک دوران درخشان برای دولتشاهی باشد، اما با نقش‌آفرینی و ظهور در شخصیت‌ها و موقعیت‌های متفاوت در فیلم‌های مصطفی کیایی به درخشش ادامه داد و در عصر یخبندان، بارکد و چهارراه استانبول وجوه تازه‌ای از بازی‌های متفاوتش را به رخ کشید.


بررسی فیلم چهارشنبه سوری اصغر فرهادی


کاراکتر ریما در فیلم امیر، اثر نیما اقلیما اما شاید مهم‌ترین و پررنگ‌ترین نقطه کاری او طی سال‌های اخیر در سینما بود و سحر دولتشاهی را مثل یک ستاره قدیمی اما نوظهور به دنیای پرزرق‌وبرق شبکه خانگی پرتاب کرد.

البته که سحر دولتشاهی قبل‌تر در سریال عالیجناب و ساخت ایران ۲ به شبکه خانگی ورود کرده بود اما سال ۹۹، سال دیده شدنش در قاب‌های متفاوت و طلایی بود. بعد از درخشش در سریال قورباغه اثر هومن سیدی، هما حقی می‌خواهم زنده بمانم، بسیاری از برجستگی‌های ظریف دنیای بازیگری سحر دولتشاهی را بار دیگر در قابی تازه جلوی چشم آورد.


درباره سریال قورباغه


هما که عشق پاکی را با نادر سرمد، معلم دلباخته شیرازی بنا ساخته بود و برای خودش تبلور این عشق را در آینده‌ای نزدیک رویابافی می‌کرد، خیلی زود اسیر طوفانی شد که زندگی‌اش را درنوردید. طوفانی که سرنوشت دختر شوخ و شاد همایون حقی، راننده کامیون از همه دنیا بی‌خبر را به‌هم پیچاند و همه‌چیز را در چشم به‌هم زدنی به بدترین شکل ممکن تغییر داد.

هما در آستانه انتخاب بزرگی قرار گرفت اما هیچ‌کس جای او نبود که بداند بهترین تصمیم در آن موقعیت چیست و چقدر کمتر به همه آسیب می‌رساند؟

پیچیدگی داستان سریال و آنچه پیش روی هما قرار گرفت، آنقدر غریب و ترسناک بود که مخاطب سریال حتی با لحظه‌لحظه همذات‌پنداری‌اش نیز نمی‌توانست دقیقه‌ای جای هما باشد و ضمن فراموش کردن ظلمی که در حقش شده، منطقی‌ترین و درست‌ترین تصمیم را بگیرد.

فقط همین شروع ترسناک و پیچ خوردن داستان به ضرر کاراکتر هما کافی بود تا او در آستانه یک نقش‌آفرینی دشوار و پیچیده قرار بگیرد و احتمالا برای درآوردن این موقعیت‌های غریب، مدام اتود بزند و دنبال میمیک‌های مناسب و اکت صحیح بگردد.

هما عاشق همان خانواده نیم‌بند خودش بود و می‌خواست سر پدر بی‌گناهش بالای دار نرود، اما در جدال مردان خودخواهی که سر تصاحب او به جان هم افتادند، طرف کسی غش کرد که خسارت کمتری برایش داشت.

بعدتر به عشق اولش گفت می‌خواهد زنده بماند چون آینده برای او یک آدم است؛ آدمی که باید یاد بگیرد جنایت اسمش ایثار نیست و البته جنون هم با عشق تفاوت دارد. او دوست نداشت نفرت، زندگی‌اش را سیاه کند و برای این هدف، خودش را سپر هر بلایی کرد اما هیچ‌کس ایثار او را به چشم ندید و در نگاه اول حتی به خیانت متهم شد و طرف سیاه قصه قرار گرفت.

هما حقی دروغ‌های زیادی شنید و ازهر آن‌کس که فکر می‌کرد دوستش دارد رکب خورد. از پدرش که برایش ایثار کرد و آینده‌اش را به‌دست طوفان سپرد، از عشق اولش که دنبال نجات زندگی‌اش بود و خودش را سپر کرد تا بعد از ضربه عمیق روحی که به نادر وارد شد ضربه جسمی جوان‌مرگش نکند. حتی از امیر شایگان هم رکب خورد چون فکر می‌کرد نه با اسلحه بلکه با محبت و تن دادن به عشق او می‌تواند تغییرش دهد و گنگستر بزرگ شهر را تبدیل به مردی عاشق خانواده و بی‌خطر کند که سقف رویاهایش از ترانسفر مدام محبت به زن و فرزند فراتر نخواهد رفت.

سحر دولتشاهی در نقش هما حقی می خواهم زنده بمانم ، ترس ناشی از استیصال در آستانه آن تصمیم تاریخی، ترس پی‌ریزی زندگی عاشقانه با مردی که عشق اولش را از او گرفته و ترس مواجهه با فرجام مردهای زندگی‌اش را به‌درستی و با اکت اندازه و درست تصویر کرد. او ابعاد عشق ورزیدن و محبت کردن را خیلی خوب می‌دانست و از دلبری‌های سرخوشانه قسمت‌های نخست تا قرار گرفتن در مسیر دلدادگی دوباره را خوب جلو رفت. در زمان نفرت و اندوه نیز همان چیزی بود که باید باشد؛ زنی شکست‌خورده و هراسناک که در مسیر رسیدن به رویاهای کودکانه تا پایان ماجرا نگران آینده‌ای بود که مردان پیرامونش برایش رقم‌زده‌اند.

سحر دولتشاهی در نمایی از سریال می خواهم زنده بمانم

سحر دولتشاهی با جان بخشیدن به کاراکتر هما حقی در می خواهم زنده بمانم و آنچه پیچیدگی‌های فیلمنامه برای او ترسیم کرده بود، در این قاب به قله‌ای که مسیرش را حدود دو دهه قبل آغاز کرده بود، نزدیک شد. پس حالا خیلی‌ها که در مقام هم‌نشینی با این کاراکتر و دنیای گنگ و تلخش به جواب مشخصی نرسیده بودند، منتظر پیچ خوردن داستان می‌خواهم زنده بمانم به سود هما حقی، چشم به قسمت‌های فصل دوم سریال خواهند دوخت و از قصه پیش روی هما فرازوفرودها و پیچیدگی‌های دوباره‌ای طلب می‌کنند که برای سحر دولتشاهی این چالش را بزرگ‌تر، دشوارتر اما به احتمال زیاد شیرین‌تر خواهد کرد.


نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil