امسال، فیلمهای برجسته زیادی جزو فهرست نامزدهای جایزه بهترین فیلم اسکار قرار گرفتهاند، اما «مرد ایرلندی» مستحق آن است که بارها دیده شود؛ چه بر پرده سینما و چه در قاب تلویزیون.
«سه نفر، تنها زمانی میتوانند یک راز را حفظ کنند که دو نفرشان مرده باشند.» این جمله، قاعده کلی فرانک شیرن در فیلم «مرد ایرلندی» است. جدیدترین فیلم مارتین اسکورسیزی، حماسهای جنایی در مورد یک قاتل حرفهای به نام فرانک شیرن است که با گروههای مافیایی در ارتباط بوده است. استیون زایلیان با اقتباس از کتاب «شنیدهام خانهها را رنگ میکنی» اثر چارلز برنت، فیلمنامه فیلم «مرد ایرلندی» را نوشته است. مارتین اسکورسیزی در کنار هنرپیشه محبوبش، رابرت دنیرو و همکاران قدیمیاش اروین وینکلر، اما تیلینگر کاسکف و جین رزنتال تهیهکنندگی این اثر برجسته را بر عهده داشتهاند. در بررسی این که چرا فیلم «مرد ایرلندی» باید جایزه اسکار بهترین فیلم سال ۲۰۲۰ را به خانه ببرد، با فیلیمو شات همراه باشید.
فیلم «مرد ایرلندی» با عنوان اصلی «The Irishman»، داستان سه نفر با رازی هولناک را روایت میکند؛ نفر اول، خودِ فرانک شیرن با بازی رابرت دنیرو است. فرد دوم، راسل بوفالینو با نقشآفرینی جو پشی در قالب کاراکتری کمحرف، خونسرد و مافیایی است که واسطه فعالیتهای فرانک در اتحادیه کامیونداران آمریکا در اوایل دهه ۱۹۶۰ بود. نفر سوم، رهبر افسانهای اتحادیه کامیونداران، جیمی هوفا با بازی پرهیجان و خودشیفته آل پاچینو است که در سال ۱۹۷۵ به طرز عجیبی ناپدید شد. تنها زمانی که دو نفر از این افراد مردند (بوفالینو بر اثر عوارض ناشی از سکته و هوفا بر اثر اصابت گلوله به پشت سر) فرانک بیچاره متوجه شد که حالا میتواند راز وحشتناکی را برملا کند که از درون روحش را آزار میداد.
در صحنهای از فیلم «مرد ایرلندی»، فرانک روی صندلی چرخدار در خانه سالمندان نشسته و کلاه اتحادیه کامیونداران را به سر گذاشته است. او با پوزخندهای محتاطانه و نگاهی شبیه پدربزرگها، حرفهای مأمور جوانی را گوش میکند که از اداره FBI آمده و به فرانک التماس میکند تا راز ناپدیدشدن هوفا را افشا کند. فرانک حالا در آستانه مرگ قرار دارد و همراه با یک کشیش جوان در اتاقش دعا میکند. اما هرچه تلاش میکند نمیتواند کلمات را بر زبان جاری کند.
میزگرد فیلم درخشان مرد ایرلندی
شاید فرانک هنوز تصور میکند که به آئیننامه مافیاییاش وفادار است، اما در حقیقت، او سالها پیش تواناییاش برای احساس پشیمانی را از بین برده. همین موضوع باعث شده است تا شکافی ترسناک بین فرانک و دخترش پگی (با بازی آنا پاکوین) ایجاد شود. در جایی از فیلم، او با ناله میگوید: «زمانی که خبر ناپدیدشدن جیمی هوفا منتشر شد، دخترم پگی از زندگیام محو شد.». اسکورسیزی و پاکوین، بهسادگی و بسیار استادانه نشان دادند که چطور پگیِ کمحرف وقتی فرانک با حسی آکنده از گناه اعتراف کرد که هنوز به همسر جیمی تلفن نزده تا به او کمک کند، ماجرا را دقیقاً حدس زده بود.
امسال، فیلمهای برجسته زیادی جزو فهرست نامزدهای جایزه بهترین فیلم اسکار قرار گرفتهاند (البته برخی از آنها نیز فیلمهایی متوسط هستند)، اما «مرد ایرلندی» فیلمی است که با جاهطلبی، جاذبه، کمال و هیجان قصد دارد تنها با داستان زندگی یک نفر و مطرح کردن موضوعی انسانی، دنیا را تسخیر کند؛ این فیلم، مستحق آن است که بارها دیده شود، چه بر پرده سینما و چه در قاب تلویزیون.
زمانی که فیلم را برای بار دوم دیدم، درک کردم که چرا فرانک پیر، بیچاره و تنها تقاضا میکند در اتاقش را نبندند؛ این همان کاری است که جیمی هوفا عادت به انجامش داشت. زمانی که او و فرانک در سوییت هتل بودند، جیمی برای خواب به اتاقش میرود اما در اتاق را باز نگه میدارد؛ در حالی که دوست مورد اعتماد او فرانک، همچون یک نگهبان، به در باز اتاق خیره میشود. عنوان فیلم نیز نکتهای در دل خود پنهان کرده است و مارتین اسکورسیزی فهمیدن آن را به خود ما واگذار میکند: «مرد ایرلندی» تنها لقب فرانک شیرن نبود؛ این لقب به رئیسجمهور کندی نیز نسبت داده میشد؛ انتخاب این عنوان برای فیلم، بهطور ضمنی طعنهای به رابطه اسرارآمیز گروهبندیهای قدرت و شیفتگیها و نارضایتیهای جیمی میزند.
گفتگو با آل پاچینو؛ درباره مرد ایرلندی
البته «مرد ایرلندی» از بسیاری جهات، یک فیلم مافیایی با کنایههای مخصوص این ژانر است و گروه بازیگران فیلم یاد و خاطره فیلمهای مافیایی گذشته را در ذهنمان تداعی میکنند. بازیگران فیلم «مرد ایرلندی»، کمک زیادی به ابداع سبک و سیاق فیلمهای مافیایی و زبان مورداستفاده در آنها کردهاند. اما نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که «مرد ایرلندی»، برخلاف دیگر فیلمهای مافیایی سنتی، نمایی سیاسی را به تصویر میکشد که در آن گانگسترها درون فضایی پوچ و تهی زندگی نمیکنند؛ بلکه آنها تابع عملکرد یا نقص سیاستهای بد هستند.
«مرد ایرلندی» در مورد فساد غمانگیز اتحادیه کامیونداران، اشتیاق هوفا برای قرض دادن پول به مافیا از صندوق اتحادیه و فضای آمادهشده برای اختلاس و فساد است. این مضامین، ما را به یاد آثار سینمایی آمریکا پس از جنگ جهانی همانند فیلم «تمام مردان شاه» با عنوان اصلی «All the King’s Men» به کارگردانی رابرت راسن محصول ۱۹۴۹ و فیلم «در بارانداز» با عنوان اصلی «On the Waterfront» به کارگردانی الیا کازان محصول ۱۹۵۴ میاندازد.
جدیدترین اثر اسکورسیزی، شیوهای از تفکر را احیا کرده است که در چند سال اخیر مرسوم نبود: چیزی که ریچارد هافستتر آن را سبک پارانویید در سیاستهای آمریکایی یا سینمای آمریکا میخواند. فیلم، طعنههایی به نظریههای توطئه در مورد نقش مافیا در تقلب انتخاباتی رئیسجمهوری میزند که نتوانست انتظارات مافیا را برآورده کند. او نتوانست کاسترو را شکست دهد یا فضای عالی گذشته را به کازینوها بازگرداند. پس از آن که کندی حامیان انتخاباتیاش را تحقیر کرد، خشم گروههای مختلف مافیایی برانگیخته شد؛ چرا که بسیاری از حامیان کندی از سران مافیا بودند. البته این ایدهها از نگاه خودستایانه هوفا تا حدودی مسخره به نظر میرسیدند. جیمی هوفا دیدگاههای خاص خودش را در مورد ترور کندی داشت و اگرچه این موضوع در کتاب چارلز برنت بیشتر موردتوجه قرار گرفته اما اسکورسیزی قصد برجسته ساختن آن را ندارد. مقایسه «مرد ایرلندی» با فیلم «جیافکی» به کارگردانی الیور استون مسحورکننده است زیرا پیوندی عجیب میان این دو فیلم وجود دارد: در فیلم «JFK»، جو پشی نقش دیوید فری را ایفا میکند، خلبانی که شایعه شده بود با لی هاروی اسوالد در ارتباط است. مسئله زمانی جالب میشود که ما در فیلم «مرد ایرلندی» نیز شاهد حضور دیوید فری (با بازی لوئیس واناریا) هستیم.
مارتین اسکورسیزی مشهور، مدتها به دنبال سرمایهگذار برای فیلم «مرد ایرلندی» بود اما فقط نتفلیکس از پس هزینههای بالای تکنولوژی «جوانسازی دیجیتال» برمیآمد. برخی از منتقدان از کیفیت پیادهسازی این تکنیک راضی نبودند اما من فقط میتوانم بگویم که خیلی زود به آنها عادت کردم، اگرچه اعتراف میکنم که کار تیم جلوههای ویژه برای جو پشی و آل پاچینو در مقایسه با رابرت دنیرو بهتر از آب درآمده است. اما اگر منصفانه نظر دهیم، استایل دنیرو برای این فیلم کاملاً مناسب است: خونسردی و بیحسی او به معنای دقیق کلمه ناب و خالص است.
با وجود استفاده از تکنیک «جوانسازی» برای بازیگران، فیلم «مرد ایرلندی» در واقعیت جوان نشده است: داستان فیلم با سرعتی نسبتاً آهسته روایت میشود و هسته فیلم در مورد مردی است که در حال پیر شدن است. در صحنهای تراژدیک، شاهد بازی پیرمردها در حیاط زندان هستیم. تماشای بوفالینو که حالا به یک پیرمرد فرتوت روی ویلچر تبدیل شده، بسیار غمانگیز است؛ این صحنه، امضای اسکورسیزی بر فیلم «مرد ایرلندی» است: کاراکترهای او دیگر آدمهای قلدر و خشن نیستند، بلکه حالا پیرمردهایی هستند که حتی برای ارتباط برقرار کردن با یکدیگر زبانشان به مِن مِن میافتند. آنها توان راه رفتن بدون کمک را ندارند و اکنون تنها میتوانند روی صندلی بنشینند و خود را با پتویی گرم کنند. اسکورسیزی در فیلم «مرد ایرلندی» سبکی هیپنوتیزمگونه و تماشایی را ارائه داده است؛ فیلمی غنی و خشمآلود درباره جزر و مد قدرت.
آیا «مرد ایرلندی» برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خواهد شد؟ تا چند ساعت دیگر معلوم میشود.
منبع: The Guardian