نقد و بررسی فیلم آرشیو؛ تلاش برای بازیابی عشق در سایۀ تکنولوژی رباتیک

یک طراح ربات تلاش می‌کند هدفی مهم و شخصی را محقق کند؛ او می‌خواهد رباتی انسان‌نما بسازد و آرشیو خاطرات، حافظه و شخصیت همسر از‌دست‌رفته‌اش را در آن کار بگذارد!

فیلم «آرشیو» (با عنوان اصلی Archive) فیلمی مستقل از گاوین روتری است که در دسته‌بندی فیلم های علمی تخیلی بسیار به آن توجه شد. این فیلم موضوعاتی ملموس در دنیای واقعی را با اجرایی بسیار قوی ترکیب کرده است. یک طراح ربات تلاش می‌کند در کنار به‌سرانجام‌رساندن پروژه‌ای که در دست دارد، هدفی مهم و شخصی را نیز محقق کند؛ او می‌خواهد رباتی انسان‌نما بسازد و آرشیو خاطرات، حافظه و شخصیت همسر از‌دست‌رفته‌اش را در آن کار بگذارد!

پیشینه و سابقۀ حرفه‌ای روتری در زمینۀ فعالیت‌های هنری چشمگیر است. به همین دلیل، در جایگاه فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان فیلم «آرشیو»، کار زیبای او در طراحی صحنه‌ها و نماهای دلپذیر و چیدمان صحنه به‌جا، درست و قابل‌پیش‌بینی است؛ اما نکتۀ مهم دیگر آن است که روتری در زمینۀ روابط و احساسات انسانی میان شخصیت‌های فیلمش نیز عالی عمل کرده است. البته در این زمینه، نباید از تأثیر بازی درخشان تئو جیمز در جایگاه بازیگر نقش اصلی فیلم غافل شد؛ کسی که‌ با فیلم سنت شکن (با عنوان اصلی Divergent) به شهرت رسید.

تئو جیمز در نمایی از فیلم آرشیو

در فیلم «آرشیو»، جیمز نقش جرج آلمور را بازی می‌کند که به درخواست خودش برای کار به کارخانه‌ای متروکه فرستاده شده است. این کارخانه در میان جنگلی محصور در برف واقع شده است و چنانچه در جایی از فیلم به اطلاع بیننده می‌رسد، جزو کمپانی پادشاهی است. هیچ‌کس نمی‌داند که تولیدات اصلی این مجموعه چیست؛ اما جرج باید به‌تنهایی تلاش کند این کارخانۀ دور‌افتاده را سر پا کند و هم‌زمان نیز ساخت و تکمیل رباتی بزرگ را پیش ببرد که در یک محفظه قرار دارد. نام این ربات چنانکه برچسب روی آن نشان می‌دهد ۰۱ است. در مجموع، فضای فیلم تا حدودی فیلم ماه (با عنوان اصلی Moon) اثر دانکن جونز را در ذهن تداعی می‌کند. تنها تفاوت فیلم «آرشیو» با فیلم «ماه» در آن است که جرج به‌جای اینکه در محفظه‌ای تنگ قرار بگیرد و تنها راه ارتباطی‌اش با دنیای خارج صدای کوین اسپیسی باشد، می‌تواند برای تجدید روحیه در میان درختان آن اطراف بدود. جرج ربات ۰۱ را، که چندان هم خوشایند و دوست‌داشتنی نیست، در تماسی ویدئویی به رئیسش معرفی می‌کند؛ رونا میترا ایفای نقش رئیس را بر عهده دارد. البته هم‌زمان نیز جرج نسخۀ‌ کامل‌تری از این ربات را با نام ۰۲ برای خودش ساخته است که می‌تواند با آن صحبت کند؛ در نسخۀ سوم، ربات ظاهری انسانی‌تر دارد و بدن نیمه‌کارۀ آن نیز در آزمایشگاه جرج ساخته شده است.


نقد فیلم آنا ؛ زنی آدم‌کش که به طرز عجیبی آشناست!


در طول داستان، مشخص می‌شود که هرکدام از این ربات‌ها در واقع ماشین‌هایی هستند که هوش مصنوعی آن‌ها را هدایت می‌کند و توسعه‌یافتگی این سیستم هوش مصنوعی با پیشرفت و بهبود کیفیت ظاهر فیزیکی این ربات‌ها ارتباطی مستقیم دارد. به این ترتیب، عملکرد هوش مصنوعی ربات ۰۱ مانند توان مغزی کودکی ۵ یا ۶ ساله است، در‌حالی‌که مغز ربات دوم یا همان ۰۲ ، مانند مغز انسان در ۱۵ یا ۱۶ سالگی عمل می‌کند. جرج نام ربات سوم را J3 گذاشته است؛ رباتی که قرار است نوعی بازآفرینی همسر از‌دست‌رفته‌اش، جولز (با بازی استیسی مارتین) باشد. این ربات از لحاظ فکری و رشد عقلی همانند انسانی بالغ خواهد بود!
بایگانی کمپانی Archive System Incorporated اطلاعات مربوط به شخصیت، خاطرات و حافظۀ جولز را در جعبه‌ای بزرگ نگهداری می‌کند که شبیه کمد لباس است. حال اگر رؤیای جرج دربارۀ J3 به واقعیت بپیوندد، این اطلاعات به ربات منتقل خواهد شد. دربارۀ شیوۀ کار این سیستمِ هوش مصنوعی اطلاعاتی در حد کفایت در اختیار بیننده قرار می‌گیرد که خطیر‌بودن جابه‌جایی اطلاعات و نیز محدودیت زمان برای این کار را توجیه می‌کند: هوش مصنوعی ربات‌ها نمی‌تواند اطلاعات مربوط به انسان‌ها را به صورت دیجیتال حفظ کند و اطلاعات آنالوگ نیز در مدت‌زمان کوتاهی از بین می‌رود. نتیجۀ اینکه ربات‌ها می‌توانند مانند فرد از‌دنیا‌رفته با دوستان و خانوادۀ آن‌ها ارتباط داشته باشند، اما کیفیت این ارتباط پس از چند سال کاهش می‌یابد و در نهایت، هوش مصنوعی متلاشی شده، از بین می‌رود و ربات نیز مانند خود فرد فوت‌شده سر از گورستان درخواهد آورد!


بررسی فیلم Inna De Yard


فیلم سینمایی آرشیو

در ادامه، می‌بینیم که در خارج از مجموعه‌، رقبای تجاری شرکت، تهدیداتی مبنی بر خرابکاری در فعالیت‌های کارخانۀ محل کار جرج ایجاد می‌کنند و از سوی دیگر، اگر رؤسای جرج متوجه شوند که او پنهانی به چه کاری مشغول است همۀ آنچه را ساخته از او خواهند گرفت. در همین حین، در رفتار روزانۀ J3 نشانه‌هایی از بی‌‌ثباتی دیده می‌شود که شرایط را نگران‌کننده می‌کند؛ البته با ساختن رباتی که مغزی مانند دختری نوجوان دارد چنین دردسرهایی چندان دور از انتظار نخواهد بود.

تصویر کامپیوتری‌ای که روتری از زندگی پس از مرگ ارائه می‌دهد، نگاهی طعنه‌آمیز و طنزآلود به برداشت‌های معمول از این مفهوم در صنعت سینما دارد. نمونۀ این نگرش رایج را می‌توان در مجموعۀ تلویزیونی «بارگذاری» (با عنوان اصلی Upload) به کارگردانی گرگ دنیلز نیز مشاهده کرد.


درباره سریال کمدی و تخیلی «آپلود» در فیلیمو شات بخوانید؛ آخرت با تسهیلات ویژه!


اما فیلم «آرشیو»، به انسان مصنوعی از منظری بسیار وسیع‌تر و با گوشه‌چشمی به آثار ساخته‌شدۀ پیشین در این باره توجه می‌کند. در این اثر، می‌توان تأثیر فیلم‌هایی چون اکس ماکینا (با عنوان اصلی EX Machina)، مجموعۀ تلویزیونی «وست‌ورلد» (با عنوان اصلی Westworld) و حتی «متروپلیس») با عنوان اصلی Metropolis)، محصول سال ۲۰۰۱، را به‌خوبی مشاهده کرد. روتری برخلاف کارگردانان فیلم‌ها و مجموعه‌های فوق، به ساختار و محتوای تکنیکی موضوع هوش مصنوعی توجه چندانی ندارد، اما باید اذعان داشت که او در مقام کارگردان، چنان هوشمندانه ماجرا را به پیش می‌برد که نمی‌توان بدون نگرانی از لو‌رفتن داستان به جزئیات بیشتری اشاره کرد. روند داستان به‌گونه‌ای است که مخاطب هر آن در انتظار روی‌دادن اتفاقاتی بی‌شمار است، بنابراین نمی‌توان به‌راحتی پایان فیلم را حدس زد. آیا مانند فیلم «ادیسۀ فضایی» (با عنوان اصلی A Space Odyssey) پایانی هولناک در انتظار ماست؟ آیا خرابکاری اتفاق خواهد افتاد؟ یا در اثر حمله‌ای نظامی به کارخانه، جرج مجبور به فرار خواهد شد؟ گزینه‌های محتمل برای پایان‌بندی فیلم بسیار متنوع‌اند، اما می‌توان اطمینان داشت که سرنوشت جرج به زندگی با همسری رباتی و عاشق، که هرگز پیر نمی‌شود، ختم نخواهد شد.


منبع:‌ Hollywood Reporter

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

8 نظر
  1. سینا می‌نویسد

    با نظر من دنیای آلمر یه دنیایی بوده که زنش براش ساخته بوده. چون اون توی حادًه رانندگی فوت شده ،و عملا زنش می خواسته اون رو برگردونه ،توی سکانس آخر هم میگه المر این تماس آخریه که من می تونم با تو داشته باشم ،ببخشید که همه چیزو بهت نگفتم!!!و توی دنیای المر عملا هیچ موجود زنده ای نبود پس دنیای اون دنیای خیالی بوده و در سکانس آخر اون مرد به زنش میگه متاسفم به خاطر فوت همسرتون،و عینا همون دستگاه مشکی رو هم زنش داشت

  2. شهریار می‌نویسد

    واقعا فیلم بسیار زیبای بود من اخرش کف کردم نمیدونستم چی شد چهار بار اخر فیلم رو گذاشتم رو تکرار تا بفهمم چی شد زیاد اهل فیلم دیدن نیستم اولین بار بود همچین فیلمی میدیدم

  3. یه بیننده عادی می‌نویسد

    اول از همه بگم موسیقی فیلم عالی بود
    باید بگم نظرات دوستان رو خوندم برام جالب شد که آیا میتونه داستان از این قرار باشه که به جرج دارن رودست میزنن؟
    اما بنده تا اونجایی که یادمه. محیط تحقیقاتی جرج رو مکانی ساکت سرد و بی روح نشون میداد. یه جنگل سرد و سفید… و این نما از جنگل هم زیاد دیده میشد توی فیلم و این به راحتی مشخص میکرد فضای اطراف جرج مرده هست. چون خودشم مرده.
    اصلا جرج چطور میتونه رباتی طراحی کنه که بر بدنش پوست کشیده میشه و شبیه به انسانهاست ؟ با چه موادی ؟ فرض بگیریم بچه ی جرج که به دنیا اومده ۳-۴ سالش شده و جرج هم توی این ۳-۴ سال زنده بوده و سخت داشته کار میکرده. سوال آیا در تمام این ۴ سال جرج با همسرش در ارتباط بوده ؟ اینجاست که داستان ارور میده. دستگاه چند سال میتونه اونو در حالت معلق نگه داره؟ پس آیا جرج زنده س ؟ اگر زنده س پس چرا آخرین تصویری که از جرج داریم کمی به هم ریخته و به صورت آنالوگی میشه ؟ (به معنای مجازی بودن و غیر واقعی بودن که برای مخاطب هست) و جرج هم واقعیت رو درمورد خودش متوجه میشه ؟
    به نظرم ۲ حالت وجود داره یا همون چیزیه که دوستان میگن که باید گفت به دلیل ضعف نویسندگی و کارگردانی خودشو نشون نمیده
    یا مشکل همون چاله چوله های داستانی فیلم هست که همه جا ازش صحبت میشه. فیلم مشکل داره و بزرگترین مشکلش هم مطرح کردن پایان شوکه کننده ش هست. یعنی همونطوری که نقطه ی قوتش هست نقطه ی ضعفشم هست
    علاوه بر اون زن قصد خیانت نداشته. توی مکالمه ی آخر بسیار نگران به نظر میرسه و به نشان عزا مشکی پوشیده . چون میدونه که قراره دستگاه رو قطع کنن یعنی برای همیشه…
    فیلم به نظرم به خاطر همین “مشکلاتش” هست که باعث میشه چند نظر متفاوت راجبش داده بشه که هر کدوم هم میتونه درست باشه ولی باز یه نقضی براش هست…

  4. مسعود می‌نویسد

    دقیقا…احسنت…تمام مدت هم اگه دقت کنی همه به یه نحوی دارن ازش حرف میکشن حتی خوده سری سوم رباته بر میگرده میگه اگه میخای بهت اعتماد کنم باید همچیو بگی

  5. مصطفی می‌نویسد

    به نظرم فیلم رو اشتباه متوجه شدید
    زنش به خاطر پول سرش کلاه گذاشته و وانمود کرده که مرده و از طریق جعبه باهاش ارتباط داره
    از طرفی هم اون یه ربات ساخته که براش جای زنش رو بگیره
    آخرین تماس با زنش برقرار می شه و خدافظی می کنه
    اما فیلم نشون می ده زنش تو جعبه نیست و زندس و بچش هم به دنیا اومده
    از طرفی هم شرکت دنبال رباتی هست که اختراع کرده و می خواد ازش بگیره

  6. Mahour می‌نویسد

    این همسر آلمر نیست که در تصادف کشته شده، بلکه خودِ آلمر کشته شده است!
    فیلم در لحظاتی سعی میکند به ببینده این سرنخ را بدهد که دنیای او واقعی نیست.
    مانند زمانی که همسرش به آلمر زنگ میزند یا زمانی که لحظاتی از زندگی همسرش نشان داده میشود و ما فکر میکنیم اینها بخشی از خاطرات او هستند اما در واقع در زمان حال در حال رخ دادن هستند. یا زمانی که ربات های جی ۱ و جی ۲ بیرون می روند و خیلی راحت به کنار آبشار میروند، در صورتی که با اندامی که آنها دارند رفتن به آن مکان احتمالا امکان پذیر نیست.
    آلمر واقعی نیست و محیط آزمایشگاه هم یک شبیه سازی مجازی است و کل سیستم یک تشکیلات مجازی به خدمت گرفته شده است که در نهایت به خاطر عدم بازدهی مناسب خاموش میشود.

  7. هدی می‌نویسد

    من نفهمیدم، تو سکانس آخر انگار به همسر جرج گفته بودن شوهرت مرده و اون یه بچه بغل داشت؟؟؟؟؟

  8. مشرق می‌نویسد

    نقد بود این ؟
    آخرش و که خودت هم نتونستی بگی چی شد

fosil