نقد و بررسی قسمت اول از فصل هشتم بازی تاج و تخت ؛ به خانه برمی‌گردیم!

شب تاریک و پر از وحشت است؛ ‌آنچه در ادامه می‌آید، ممکن است بخش‌هایی از داستان را افشا و فضا را ترسناک‌تر کند.

هشدار: شب تاریک و پر از وحشت است؛ ‌آنچه در ادامه می‌آید، ممکن است بخش‌هایی از داستان را افشا و فضا را ترسناک‌تر کند.
این هفته: یک گردهمایی ویژه!
اگر شما هم جزو آن دسته از مخاطبان هستید که با دیدن قسمت پایانی فصل قبل (که انگار از پخش آن سال‌ها می‌گذرد) فکر می‌کردند شاهد تجدید پیمان‌های زیادی بوده‌اند، با تماشای قسمت اول از فصل هشتم بازی تاج و تخت متعجب خواهید شد؛ آشتی‌های خانوادگی دوبرابر قبل هستند! در اپیزودی که به نام «وینترفل» نامگذاری شده است، شاهد تجدید‌عهدهایی هستیم که هم شیرین‌اند و هم عجیب!

همچنین جان و دنی، برای چند دقیقه، دست از تدارک برای نبرد مهمشان برداشته‌اند و به یک اژدها سواری رومانتیک در کنار آبشار رفته‌اند. به دلایل مختلف، ادامه رابطه آن‌ها عاقلانه نیست و دنریس دقیقا همان کسی است که جان نباید به دنبالش برود؛ ‌به‌خصوص که به وجود رابطه خویشاوندی‌شان آگاه است، اما جان اسنو معمولا انتخاب‌های عاقلانه‌ای نمی‌کند.

قسمت اول از فصل هشتم بازی تاج و تخت

جدا از ملاقات‌های متعدد بین کاراکتر‌های مختلف و طنز کلامی موجود در قسمت اول فصل هشتم بازی تاج و تخت ، وجود تنش در حال و هوای این اپیزود حس می‌شود؛ این حس در خوشامدگویی نیرو‌های مختلف سرزمین‌ شمالی به دنی و ارتشش مشهود بود؛ استقبالی گرمی با رگه‌هایی از اعتماد، شبیه آنچه ممکن است در نوجوانی دیده شود که برای اولین بار با مادرخوانده‌اش ملاقات می‌کند.


نقد و بررسی فیلم ترسناک آنتبلوم | رویت را برگردان تا نبینی!


آن‌ها حق دارند که به این تارگرین قدرتمند بی‌اعتماد باشند، با توجه به آنچه از پدرش می‌دانند؛ حتی اگر دنریس برخلاف راه و رسم همیشگی خود ظاهر شود و رفتاری مهربانانه در پیش بگیرد. گذشته از همه این‌ها، دنریس مالک دو اژدهاست و همان‌طور که سانسا هم به‌درستی اشاره می‌کند، بدون کمک گرفتن از این دو هیولای فلس‌دار، چطور می‌توان در برابر هجوم تازه‌واردان ایستادگی کرد؟

حضور سانسا در اپیزود جدید و رفتار کاراکتر او، بسیار جذاب‌تر از اپیزود‌های قبلی است؛ سپری کردن سال‌های طولانی در شرایطی ظالمانه و ماجراهای مربوط به خیانت‌های متعدد، از دختری بهانه‌گیر و حساس، زنی عاقل با تفکری تاکتیکی ساخته است. البته سانسا فقط برای مدتی کوتاه از میراث زمستانی‌اش لذت می‌برد و پس از آن، سروکله یک دختر بلوند دست در دست برادر سانسا (که ممکن است برادرش نباشد) پیدا می‌شود که هنوز از گرد راه نرسیده، وفاداری لیتل فینگر را هم از آن خود کرده است. این ورود را تیریین به بهترین توصیف می‌کند، آنجا که می‌گوید: «خیلی‌ها تو را دست‌کم می‌گرفتند؛ البته بیشتر آن‌ها مرده‌اند.» . باید به سانسا گفت که در این نبرد جدید، راهی دشوار و طولانی در پیش دارد.

در ادامه صحبت از زنان قدرتمند، خوب است حضور سرسی در قسمت اول از فصل هشتم بازی تاج و تخت را هم بررسی کنیم؛ کسی که احتمالا به‌زودی از خیانتی که در حق همه کرده است پشیمان خواهد شد. از ظاهر شاد او هنگامی‌که مردگان از دیوار عبور می‌کنند و اتحادش با یورون، می‌توان اینطور برداشت کرد که نقشه‌اش را با اعتماد‌به‌نفس کامل دنبال می‌کند و بر این عقیده استوار است که بهترین انتخاب‌های ممکن را انجام داده است. از اتحاد سرسی با یورون می‌توان به‌عنوان بدترین اتحاد ممکن یاد کرد و با توجه به شباهت رفتار یورون به آنچه از جافری دیده بودیم، احتمال وارد شدن این عشق یک‌طرفه به فازی جدید، بسیار زیاد خواهد بود.

اینکه چرا سرسی از بین تمام افراد احتمالی، بران را اعزام کرد تا از نابود شدن جیمی و تیریین اطمینان حاصل کند، هنوز مشخص نیست؛ اما بهتر بود که به دوستی قدیمی بران با برادر‌ها بیشتر دقت می‌کرد، هرچند که مطمئن بود با پیشنهاد آن مقدار طلا، می‌تواند هر رابطه‌ای را بخرد. اتحاد دوباره بران با جیمی و تیریین به معنای حضور بیشتر او در قسمت‌های آینده است که برای طرفداران، خبری خوشحال‌کننده‌ای خواهد بود.

قسمت اول از فصل هشتم بازی تاج و تخت

بااینکه جرمی، نایت کینگ، شخصا در این قسمت حضور ندارد، نقشه‌های ترسناکش بر همه‌چیز سایه افکنده است. مردگان در راه هستند، و ند بیچاره بهای سریع نرساندن نیرو‌هایش به وینترفل را خواهد پرداخت. وحشت ند در صحنه‌ای که‌ تورموند و گروهش او را یافتند، با توجه به استاندارد‌های فیلم‌های دلهره‌آور، ‌بسیار قابل‌توجه و تاثیرگذار بود؛ البته طراحی صحنه آنقدر هنرمندانه انجام شده بود که بر تاثیر آن دامن می‌زد.

در نقطه دیگری از شمال، شادی حاصل از تعامل و آشتی آدم‌های مختلف در جریان است (البته بعضی از آن‌ها برای اولین بار با هم روبرو شده‌اند)؛ که عجیب‌ترین آن‌ها، روبرو شدن جیمی با بران برای اولین بار پس از حادثه‌ای است که در فصل اول اتفاق افتاد. جیمی بران را از پنجره قلعه یخ‌زده به بیرون پرت کرد و باعث شد که او پاهایش را از دست بدهد و برای بقیه عمر فلج بماند. آیا ممکن است که بران روزی از جیمی سپاسگزاری کند که با گرفتن پاهایش باعث شد او از‌لحاظ ذهنی وارد مرحله‌ای جدید شود؟ تصور چنین رویکردی سخت اما ممکن است.

اگر توقع شما هنگام تماشای قسمت اول فصل جدید هر سریالی، نمایش صحنه‌هایی است که برای نبرد‌ها و ماجراهای آینده مقدمه‌چینی می‌کنند، اولین قسمت از فصل هشتم بازی تاج و تخت (وینترفل) فراتر از حد انتظارتان ظاهر خواهد شد. این قدرت واقعی یک داستان چندلایه و پر کاراکتر است که بسیاری از صحنه‌ها را به مکالمات بین افرادی ارجاع دهد که برای مدتی طولانی با هم دیده نشده‌اند؛ جالب است که این فرمول همچنان کار می‌کند. باید به تیم سازنده و بازیگران بازی تاج و تخت آفرین گفت که فراز‌هایی از زندگی واقعی را به صحنه‌های مربوط به تجدید پیمان‌ها افزودند و با این کار به نظر طرفداران سریال احترام گذاشتند.

اگر بخواهیم انتقادی را درباره قسمت اول از فصل هشتم بازی تاج و تخت مطرح کنیم، این نقد به صحنه اژدها سواری وارد است که جلوه‌های ویژه آن در بعضی از لحظات چندان طبیعی نبود و وجود پرده سبز را تایید می‌کرد؛ اما به دلیل پتانسیل احساسی صحنه و حضور عاشقانه جان و دنی، قابل‌چشم‌پوشی است. حضور سرسی و مسائل مربوط به او، در مقایسه با سایرین، کم بود اما می‌توانیم امیدوار باشیم که در ادامه داستان، جایگاه پررنگ‌تری خواهد داشت. پادشاهان خوش آمدید! ما دلتنگتان بودیم.

خلاصه قسمت اول از فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت:

نکته برجسته هفته: همه‌چیز در وینترفل می‌گذرد، اما تمرکز روی شخصیت سانسا است.
نکته نه‌چندان مهم هفته: حضور یورون در داستان که امیدواریم در آینده نزدیک کشته شود.
مهم‌ترین مرگ این قسمت: کشته شدن ند
جمله منتخب این قسمت: «Miserable affair» و «Had its moments»؛ از گفتگوی تیریین و سانسا درباره ازدواج سانسا با جافری
شخصیت محبوب هفته: سم
حدس هفته: وجود رابطه بین آریا و گندری

قسمت اول از فصل هشتم بازی تاج و تخت

سوالات مهمی که پس از تماشای قسمت اول از فصل هشتم بازی تاج و تخت به ذهن می‌رسند:

  • مهم‌ترین سوال درباره جان و دنی است؛ با توجه به افشاگری‌ها، چه اتفاقی برای اتحاد این دو می‌افتد؟
    اکنون که جان به حقایق مربوط به والدینش و نسبت فامیلی‌اش با دنی آگاه است، آیا شاهد جدایی دردناک این دو خواهیم بود؟
  • سرسی واقعا به دنبال چه دستاوردی است؟
    بااینکه او تصمیم گرفته است که از صحنه جنگ بین دنی، نیرو‌های شمال و نایت کینگ دور بماند، آیا واقعا به گروهان طلایی (که گفته می‌شود شگفت‌انگیز‌ترین مزدوران و جنگجویان را در اختیار دارد) باور دارد؟ با علم به این موضوع، نمی‌تواند از فرار با تئون صرف‌نظر کند؟ آیا قصد او نجات یارا با کشتی‌ است؟ آیا در مقابل ارتش مردگان دوام می‌آورد؟ آیا زیادی روی هوش او حساب کرده‌ایم؟
  • وضعیت بچه سرسی
    علیرغم اینکه سرسی به هردو برادرش گفته بود که جیمی پدر بچه است، اما با توجه به نگاه‌های او در هنگام صحبت‌های یورون درباره شاهزاده به دنیا نیامده اش، می‌توانیم حدس بزنیم که سرسی درباره بچه دروغ نمی‌گوید.

منبع: Empire Online

نظر شما چیست؟

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

از اینکه نظرتان را با ما در میان می‌گذارید، خوشحالیم

fosil