ماجراجویی های جاستین

جاستین به ماه می رود تا به اولیو کمک کند تا خلبان بازیگوش خود را پیدا کند و می فهمد که بازی و کار هر یک زمان خاص خود را دارند.

جاستین به هاکا تسلط دارد و می آموزد که برای سرگرمی به ماسک احتیاج ندارید ، فقط به تخیل خود احتیاج دارید.

جاستین به پرتی شاهزاده خانم فیل کمک می کند تا بهترین رنگ را برای مراسم رژه پیدا کند و با هم متوجه می شوند که همه رنگ ها خوب است.

سرآشپز اولیو باید یک عالمه ماکارونی و کوفته برای شاهزاده خانم سوفیا آماده کند چون این تنها چیزی است که او می خورد.

جاستین یک سوارکار است که عزمی راسخ برای پیروزی دارد، اما اسب او هیچوقت نمی تواند تمرکز کند و راه درست را برود.

جاستین شوالیه از هیچ چیز نمی ترسد ... به جز تاریکی. اما وقتی می فهمد که الیو گم شده است، جرات پیدا می کند تا برای نجات دوست خود به تاریکی قدم بگذارد.

نینجا اولیو یک ماموریت دارد. او باید بفهمد که امپراتور چه چیزی را از همه بیشتر دوست دارد تا بتواند بهترین مهمانی را برای او به راه بیندازد.

آشپز اولیو باید یک ضیافت اسپاگتی با گوشت برای پرنسس سوفیا به راه بیندازد. چون این تنها غذایی ست که او می خورد.

جاستین، آلیو و اسکوئیدی به یک مأموریت دریایی می روند تا اریک هشت پا را پیدا کنند.

جاستین یک بازیکن هاکی است که تصمیم دارد برنده شود، اما اسب او، جیمی هرگز نمی تواند تمرکز کند و مستقیم بدود.

جاستین و اسکوئدی در حال رانندگی با یک قطار بخار هستند که از بیابان کانادا عبور می کند. اولیو به آنها می پیوندد و قطار را با محموله های بسیار مهم پر می کند.

شوالیه جاستین از هیچ چیزی نمی ترسد؛ البته به جز تاریکی. او به همراه دوستانش به یک غار خیلی تاریک می رود تا یک اژدها پیدا کنند اما جاستین نمی خواهد کسی بفهمد که او می ترسد.