بستن
تاریخچه جستجو
      سریال اینور آب

      سریال اینور آب

      85 % (7173)
      مناسب برای بالای 1 سال
      قسمت‌های
      اینور آب
      مرتب سازی
      • از اول به آخر
      • از آخر به اول
      • سامان که در مدرسه برای دفاع از دروازه خودش را به آب و آتش زده، با پای مصدوم راهی خانه می شود و تصمیم می گیرد پاهایش را در برابر ضربه مقاوم کند. اما وقتی باز هم وسط بازی بز وهندی، ضربه می خورد و به این نتیجه می رسد که باید مثل لاک پشت، یک سپر محافظتی کامل برای خودش دست و پا کند و با این فکر، می رود سراغ ساختن یک آدم آهنی غول آسا و...
        سامان که در مدرسه برای دفاع از دروازه خودش را به آب و آتش زده، با پای مصدوم راهی خانه می شود و تصمیم می گیرد پاهایش را در برابر ضربه مقاوم کند. اما وقتی باز هم وسط بازی بز وهندی، ضربه می خورد و به این نتیجه می رسد که باید مثل لاک پشت، یک سپر محافظتی کامل برای خودش دست و پا کند و با این فکر، می رود سراغ ساختن یک آدم آهنی غول آسا و...
        79% (1495 رای)
      • خانواده آهنگر تصمیمی گرفته اند برای اولین بار به یک سفر دریایی بروند. هندی و یونانی و چینی و پدرجان هم هم سفر آنها می شوند. همه سوار کشتی هستند و آماده سفر، اما کشتی از جایش تکان نمی خورد. ناخدا برای عیب یابی از کابینش بیرون می آید که بر ثر حادثه ای از هوش میرود و راهی بیمارستان می شود. پدر جان تصمیم می گیرد شخصا کشتی را به راه بیاندازد. اما...
        خانواده آهنگر تصمیمی گرفته اند برای اولین بار به یک سفر دریایی بروند. هندی و یونانی و چینی و پدرجان هم هم سفر آنها می شوند. همه سوار کشتی هستند و آماده سفر، اما کشتی از جایش تکان نمی خورد. ناخدا برای عیب یابی از کابینش بیرون می آید که بر ثر حادثه ای از هوش میرود و راهی بیمارستان می شود. پدر جان تصمیم می گیرد شخصا کشتی را به راه بیاندازد. اما...
        87.4% (251 رای)
      • یک صبح خنک پاییزی، ریش سفید کنار پنجره خانه ش نشسته و آه می کشد. یک سوال فلسفی ذهنش را به خودش مشغول کرده. او چرا باید همه ی وقت و انرژی ش را برای حل مشکلات دیگران بگذارد؟.. با این فکر به این نتیجه می رسد که برای یک روز هم که شده ارتباطش را با مردم شهر قطع کند و فقط به تفریحات مورد علاقه خودش بپردازد...
        یک صبح خنک پاییزی، ریش سفید کنار پنجره خانه ش نشسته و آه می کشد. یک سوال فلسفی ذهنش را به خودش مشغول کرده. او چرا باید همه ی وقت و انرژی ش را برای حل مشکلات دیگران بگذارد؟.. با این فکر به این نتیجه می رسد که برای یک روز هم که شده ارتباطش را با مردم شهر قطع کند و فقط به تفریحات مورد علاقه خودش بپردازد...
        85% (262 رای)
      • پدر سامان از آن همه کارسخت هرروزه خسته شده است. در همین زمان سر و کله “چینی” پیدا می شود و انبوهی از ماشین آلات به درد بخور که می توانند زحمت کارهای پدر را کم کنند. آسان شدن کارها با استفاده از ماشین، زیر دندان پدر مزه می کند و او تا آنجا پیش میرود که...!
        پدر سامان از آن همه کارسخت هرروزه خسته شده است. در همین زمان سر و کله “چینی” پیدا می شود و انبوهی از ماشین آلات به درد بخور که می توانند زحمت کارهای پدر را کم کنند. آسان شدن کارها با استفاده از ماشین، زیر دندان پدر مزه می کند و او تا آنجا پیش میرود که...!
        88.2% (249 رای)
      • پیرمردی به نام پدرجان آمده تا به ریش سفید هشدار بدهد که یک پالنگ کن در اینور آب پیدا شده. کسی یا موجودی که پای بقیه را لنگ میکند! ریش سفید و پدر جان در کنار هم به فکر می روند که این ماجرا از کجا ممکن است آب بخورد. از جستجو به دنبال چاله چوله های احتمالی در سطح شهر این ور آب، تا گشتن دنبال کسی که ممکن است از لنگ زدن مردم شهر منفعتی ببرد...!
        پیرمردی به نام پدرجان آمده تا به ریش سفید هشدار بدهد که یک پالنگ کن در اینور آب پیدا شده. کسی یا موجودی که پای بقیه را لنگ میکند! ریش سفید و پدر جان در کنار هم به فکر می روند که این ماجرا از کجا ممکن است آب بخورد. از جستجو به دنبال چاله چوله های احتمالی در سطح شهر این ور آب، تا گشتن دنبال کسی که ممکن است از لنگ زدن مردم شهر منفعتی ببرد...!
        86.4% (248 رای)
      • روز تعطیل است و سامان تصمیم دارد کل روز را بازی کند و خوش بگذراند. برای همین هم توپ به دست سراغ رفقایش میرود اما از بخت بد هر کدام از آنها به نحوی گرفتار است. سامان توپش را به تورجها می سپارد و خودش راهی خانه می شود که بر حسب اتفاق با دخترکی آشنا می شود که او هم بی همبازی مانده است. سامان و سیمین تصمیم می گیرند آن روز را با هم بازی کنند اما...!
        روز تعطیل است و سامان تصمیم دارد کل روز را بازی کند و خوش بگذراند. برای همین هم توپ به دست سراغ رفقایش میرود اما از بخت بد هر کدام از آنها به نحوی گرفتار است. سامان توپش را به تورجها می سپارد و خودش راهی خانه می شود که بر حسب اتفاق با دخترکی آشنا می شود که او هم بی همبازی مانده است. سامان و سیمین تصمیم می گیرند آن روز را با هم بازی کنند اما...!
        85.2% (294 رای)
      • هندی یکی از ساکنین این ور آب است که به شانس و اقبال اعتقاد زیادی دارد و خودش را هم به شدت بد اقبال می داند. یکی از این بداقبالیهای او این است که بز چموش خانواده آهنگر، او را همبازی خود می داند و به محض دیدنش سر به دنبال او می کند، درحالیکه هندی اساسا از شاخ بزها می ترسد. در جریان یکی از این تعقیب و گریزها، هندی یک گردن بند عجیب پیدا می کند و...!
        هندی یکی از ساکنین این ور آب است که به شانس و اقبال اعتقاد زیادی دارد و خودش را هم به شدت بد اقبال می داند. یکی از این بداقبالیهای او این است که بز چموش خانواده آهنگر، او را همبازی خود می داند و به محض دیدنش سر به دنبال او می کند، درحالیکه هندی اساسا از شاخ بزها می ترسد. در جریان یکی از این تعقیب و گریزها، هندی یک گردن بند عجیب پیدا می کند و...!
        88% (284 رای)
      • کار هر روز مادر شده پخت و پز برای خانواده، و سامان و پدرش هم به دنبال یک منوی غذایی جدید هستند که برایشان هیجان آور باشد. از آن طرف سر و کله یک یونانی در شهر پیدا می شود که رستوران غذاهای سریع باز کرده اما از بد حادثه، آشپز چندان قابلی نیست و برای اینکه مشتریانش بتوانند غذاهای دستپخت او را بخورند مجبور است روشهای عجیب و غریبی برای غذا خوردن اختراع کند. اما...!
        کار هر روز مادر شده پخت و پز برای خانواده، و سامان و پدرش هم به دنبال یک منوی غذایی جدید هستند که برایشان هیجان آور باشد. از آن طرف سر و کله یک یونانی در شهر پیدا می شود که رستوران غذاهای سریع باز کرده اما از بد حادثه، آشپز چندان قابلی نیست و برای اینکه مشتریانش بتوانند غذاهای دستپخت او را بخورند مجبور است روشهای عجیب و غریبی برای غذا خوردن اختراع کند. اما...!
        86.6% (383 رای)
      • سامان درگیر خواندن کتابهای مصور است و پدرش را با قهرمانهای کتابها مقایسه می کند. پدر دچار این توهم میشود که باید با یک قهرمان قوی هیکل واقعی مبارزه کند و لذا با دستیاری مادر و به نیت حفظ نقش پدر قهرمان در ذهنیت پسرش، خودش را به آب و آتش میزند تا به یک مبارز قدرتمند تبدیل شود. از تمرین وزنه برداری، تا خوردن غذاهای پر انرژی و آموزش کاراته از روی فیلمهای رزمی!
        سامان درگیر خواندن کتابهای مصور است و پدرش را با قهرمانهای کتابها مقایسه می کند. پدر دچار این توهم میشود که باید با یک قهرمان قوی هیکل واقعی مبارزه کند و لذا با دستیاری مادر و به نیت حفظ نقش پدر قهرمان در ذهنیت پسرش، خودش را به آب و آتش میزند تا به یک مبارز قدرتمند تبدیل شود. از تمرین وزنه برداری، تا خوردن غذاهای پر انرژی و آموزش کاراته از روی فیلمهای رزمی!
        84% (315 رای)
      • مامان سامان با دو نفر از دوستانش نشسته و راجع به آینده بچه هایشان حرف می زنند. مادر سامان به یکباره احساس می کند که هبچ تصویری از آینده سامان ندارد و تصمیم می گیرد هرچه سریعتر مسیر پیشرفت و ترقی فرزندش را معلوم کند. از استعداد یابی تا تشویق، از جایزه تا تنبیه.. مامان همه راههایی را که به ذهنش می رسد امتحان می کند اما...!
        مامان سامان با دو نفر از دوستانش نشسته و راجع به آینده بچه هایشان حرف می زنند. مادر سامان به یکباره احساس می کند که هبچ تصویری از آینده سامان ندارد و تصمیم می گیرد هرچه سریعتر مسیر پیشرفت و ترقی فرزندش را معلوم کند. از استعداد یابی تا تشویق، از جایزه تا تنبیه.. مامان همه راههایی را که به ذهنش می رسد امتحان می کند اما...!
        85.4% (393 رای)
      • دو تا از هم مدرسه ایهای سامان با هم مو نمیزنند. حتا اسم هردوتایشان تورج است و سر و لباس یکسانی هم دارند! معلم و بقیه بچه ها سعی می کنند راهی برای بازشناسی آنها از هم پیدا کنند. معلم با وحشت سراغ ریش سفید میرود اما با کمال تعجب، شباهت آن دو تا به هم برای ریش سفید خیلی طبیعی جلوه می کند. ریش سفید معتقد است شباهت آدمها به هم طبیعی ترین چیز است...!
        دو تا از هم مدرسه ایهای سامان با هم مو نمیزنند. حتا اسم هردوتایشان تورج است و سر و لباس یکسانی هم دارند! معلم و بقیه بچه ها سعی می کنند راهی برای بازشناسی آنها از هم پیدا کنند. معلم با وحشت سراغ ریش سفید میرود اما با کمال تعجب، شباهت آن دو تا به هم برای ریش سفید خیلی طبیعی جلوه می کند. ریش سفید معتقد است شباهت آدمها به هم طبیعی ترین چیز است...!
        79.4% (604 رای)
      • سامان در خانه مانده و همه جارا به هم ریخته و درنهایت نصمیم گرفته با وسایل خانه برای خودش، یک آدمک غول پیکر بسازد. مادر سر می رسد و بادیدن این همه شیطنت دست بچه را می گیرد و پیش پدر به کارگاه آهنگری می برد. اما سامان آنجا هم تاب نمی آورد و همراه با مادر به خانه برگردانده می شود. پدر در راه بازگشت، از راه افتادن کلاس تابستانی در مدرسه خبردار می شود و سامان را ثبت نام می کند. اما سامان،...!
        سامان در خانه مانده و همه جارا به هم ریخته و درنهایت نصمیم گرفته با وسایل خانه برای خودش، یک آدمک غول پیکر بسازد. مادر سر می رسد و بادیدن این همه شیطنت دست بچه را می گیرد و پیش پدر به کارگاه آهنگری می برد. اما سامان آنجا هم تاب نمی آورد و همراه با مادر به خانه برگردانده می شود. پدر در راه بازگشت، از راه افتادن کلاس تابستانی در مدرسه خبردار می شود و سامان را ثبت نام می کند. اما سامان،...!
        80.4% (928 رای)
      loader

      دیدگاه‌های سریال اینور آب

      دیدگاه ها
      • فصل ها
      • قسمت ها
      • بازگشت
      • u
        ۳ آذر ۱۴۰۰
        دیدگاه مفید _spoil :no__

        😘🤩😍🥰

      • u
        h1357 ۲ آذر ۱۴۰۰
        دیدگاه مفید _spoil :no__

        فیلم خیلی خیلی قشنگی است😙😚

      • u
        ۱۸ فروردین ۱۴۰۲
        دیدگاه مفید _spoil :no__

        عالی بود سامان خیلی باهوش بود ار انیمیشن های خارجی خسته شده بودم اومدم اینو دیدم معجزه بود

      • ۱۸ فروردین ۱۴۰۲
        _spoil :no__

        عالی بود سامان خیلی باهوش بود ار انیمیشن های خارجی خسته شده بودم اومدم اینو دیدم معجزه بود

      • u
        ۱۹ بهمن ۱۴۰۱
        _spoil :no__

        افتخار آفرین است

      • u
        ۱۲ تیر ۱۴۰۱
        _spoil :no__

        خیلی قشنگ بود واقعا عالی بود

      • u
        ۳ اسفند ۱۴۰۰
        _spoil :no__

        سامان عالی بود

      • u
        ۲۳ دی ۱۴۰۰
        _spoil :no__

        عالی دمتون گرم

      • u
        ۳ آذر ۱۴۰۰
        _spoil :no__

        😘🤩😍🥰

      • u
        h1357 ۲ آذر ۱۴۰۰
        _spoil :no__

        فیلم خیلی خیلی قشنگی است😙😚

      • u
        ۳۰ آبان ۱۳۹۹
        _spoil :no__

        قشنگ بود اما حوصله سر بر بود

      • u
        ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
        _spoil :no__

        آموزنده بود

      • u
        amin ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
        _spoil :no__

        کارتون جذاب درعین حال آموزنده باکیفیت مناسب

      • ۳۱ فروردین ۱۳۹۹
        _spoil :no__

        خیلی قشنگ بود

      • u
        Secunet ۲۵ فروردین ۱۳۹۹
        _spoil :no__

        خیلی باحال است

      • u
        Secunet ۲۵ فروردین ۱۳۹۹
        _spoil :no__

        خیلی خوب بود

      • u
        پريسا مهربان ۲۵ فروردین ۱۳۹۹
        _spoil :no__

        خوب

      • u
        ۳ فروردین ۱۳۹۹
        _spoil :no__

        عالي بود

      • u
        ۳ فروردین ۱۳۹۹
        _spoil :no__

        خيلي خوب بود

      • u
        u_1384516 ۹ اسفند ۱۳۹۸
        _spoil :no__

        خوب بود باحال بود

      • u
        ۹ خرداد ۱۳۹۸
        _spoil :no__

        خیلی خیلی بامزه و قشنگ بود .

      • u
        ۶ فروردین ۱۳۹۸
        _spoil :no__

        به نظرم قشنگ بود ولی میتونید بهتر بشه

      • u
        ۵ فروردین ۱۳۹۸
        _spoil :no__

        عالی بود

    • لوگوفیلیمو
      فیلیموتور

      فیلیموتور​، یه گشت‌وگذار جذاب!

      چند ثانیه از هر فیلم و سریال رو برش زدیم. ​​بگرد و علاقه‌ت رو پیدا کن.

      برای شروع تور، رو به بالا بکشید.
      فیلیموتور

      همه تورهای مربوط به این سریال را تماشا کردید.

      باز هم تور داریم؟