بعد از این که آبی کمرنگانی به علت تاخیر در پرداخت قبض، آب و برق و گازش قطع می شود و فکر می کند از این بدتر نمی شود، از این بدتر هم می شود و جاذبه اش را هم قطع می کنند!
وی یک عصای صورتی مجلسی خریده و به همین مناسبت به سه کله تهی شیرینی تر می دهد، اما همین سرآغاز عاقبت تلخی سه کله تهی ست...
جرثوم نوه ی وی است که ناراضی نزد وی می آید و گله می کند که هیچ کس او را دوست ندارد، به او زن نمی دهند و جایی هم استخدامش نمی کنند، وقتی وی دلیلش را جویا می شود می فهمد که ای داد بیداد...
بعد از این که آبی کمرنگانی به علت تاخیر در پرداخت قبض، آب و برق و گازش قطع می شود و فکر می کند از این بدتر نمی شود، از این بدتر هم می شود و جاذبه اش را هم قطع می کنند!
وی یک عصای صورتی مجلسی خریده و به همین مناسبت به سه کله تهی شیرینی تر می دهد، اما همین سرآغاز عاقبت تلخی سه کله تهی ست...
جرثوم نوه ی وی است که ناراضی نزد وی می آید و گله می کند که هیچ کس او را دوست ندارد، به او زن نمی دهند و جایی هم استخدامش نمی کنند، وقتی وی دلیلش را جویا می شود می فهمد که ای داد بیداد...